ایران و ترکیه تقریباً همزمان پا در جادهٔ مدرنیسم نهادند. روابط دیرین سیاسی و فرهنگی، حتی اختلافهای سیاسی و برخوردهای نظامی پیش از آن سبب ایجاد شباهتهای فرهنگی و اجتماعی شده بود. گاه استانبول پناهگاه ایرانیان آزادیخواه و مرکز نشر کتاب و نشریات مشروطهخواهانه بود و گاه دربارهای ایرانی پناهگاه شاهزادگان عثمانی که از دسیسههای اعضای خاندان سلطنتی گریخته بودند. از این رو زبانهای ترکی و فارسی در بین درباریان هر دو کشور و طبعاً مردم عادی رایج بود. همین اختلاط فرهنگی چندصدساله سبب شد تهیهکنندگان سینمای دو کشور به فکر تولیدات مشترک بیفتند. پس از ناکامی ایرانیان در تولید محصولات مشترک با لبنان و اردن و توفیق اندک ترکها در همکاری با ایتالیاییها، هر دو طرف به این فکر افتادند که از زمینههای مشترک تاریخی و فرهنگی سود ببرند. مقدمهٔ این همکاری قبلاً توسط واردکنندگان فیلمهای خارجی در هر دو کشور چیده شده بود و بعد زمان آن فرا رسید که امکانات و ذوق و سلیقهٔ ایرانیها و ترکها در محصولات مشترک تلفیق شود.
دربارهٔ تاریخچهٔ محصولات مشترک ایران و ترکیه تا کنون مطلب دندانگیر و مستندی منتشر نشده است. جووانی اسکونیامیلو در کتاب آقای سینما بخشی را به فیلمهای مشترکی اختصاص داده که ایناناوغلو با ایران و دیگر کشورها تولید کرده است. حتی در کتاب سکانس آخر، خاطرات محمود کوشان از برادرش دکتر اسماعیل کوشان که آغازگر این حرکت بود، زمینههای این همکاری و جزییات آغاز و انجام آن گفته نشده است. دکتر کوشان در 1362 و پیش از آن که حرکتی جدی برای ثبت تاریخ سینمای ایران آغاز شود، درگذشت و گفتنیهای بسیاری ناگفته ماند. از این رو برای تدوین تاریخچهٔ محصولات مشترک و شبهمشترک (با بازیگران ایرانی و عوامل ترکیه) ایران و ترکیه تنها شخصی که میتوانست در این زمینه سخن بگوید، تورکر ایناناوغلو بود و تا حدودی جهانگیر غفاری که از آمریکا به ترکیه آمد و با ایناناوغلو نیز دیداری تازه کرد. گفتوگو در سال 2014 به شکل ویدئویی ضبط شد و در اینجا برای روانتر شدن متن، سؤالها حذف شده است.
اولین سفر
یکی از روزهای سال 1967، از سرکنسولگری ایران در استانبول تماس گرفتند و گفتند که به دیدن من میآیند. شخصی که به ملاقات من آمد، مردی چهلوچندساله و دیپلماتی بسیار مؤدب بود که ترکی را بسیار خوب صحبت میکرد و گفت دوست فیلمسازی در ایران دارد که مایل است با یکی از شرکتهای فیلمسازی ترکیه محصولات مشترک تولید کند. خشنودی خود از این همکاری احتمالی را اعلام کرده و از دوست تهیهکنندهاش دعوت کردم به ترکیه بیاید.
دوسه هفته بعد تهیهکنندهٔ ایرانی به استانبول آمد و شبی در رستورانی در تنگهٔ بُسفر با او آشنا شدم. نامش دکتر اسماعیل کوشان بود. مردی شصتساله با قدی متوسط و اروپادیده که ترکی را خیلی خوب صحبت میکرد. دکتر کوشان از دانشکدهٔ اقتصاد استانبول دکترا گرفته و با زنی یونانیتبار و اهل استانبول ازدواج کرده بود. مردی ثروتمند، شناختهشده و مشهورترین فیلمساز ایرانی بود که استودیوی بزرگ فیلمسازی و چهار سالن سینما داشت.
بلافاصله مانند پدر و پسر به هم نزدیک شدیم. دوسه هفته بعد به دعوت کوشان به تهران رفتم. دکتر کوشان مرا به استودیوی خودش «پارسفیلم» برد. استودیوی عظیمی با پلاتوهای فراوان در زمینی با مساحت بسیار زیاد که پر بود از قلعهها، کاخها، دهکدهها، دریاچهها و دکورهای آماده. در آن سالها لابراتورهای فیلم رنگی تازه در ترکیه آغاز به کار کرده بودند اما از نظر تکنیکی بسیار ابتدایی بودند. لابراتوارهای رنگی موجود در تهران توسط کمپانی ایستمن کالر برپا شده و مجهز به تازهترین و پیشرفتهترین امکانات بود که با مدرنترین استودیوهای اروپا برابری میکرد. در آن زمان فیلم رنگی در ترکیه بسیار گران و کمیاب بود، از نگاتیوهای رنگی Orwo استفاده میکردیم و صحنهها برای صرفهجویی بدون تکرار فیلمبرداری میشد. اما در تهران هم نگاتیوهای رنگی کداک و هم ایستمن بسیار فراوان بود و مثل ریگ نگاتیو مصرف میکردند.
فردای آن روز توافق اصولی برای کار درازمدت با دکتر کوشان انجام شد. قرار شد بخشهایی از فیلمها در ایران و قسمتی نیز در ترکیه فیلمبرداری شود. پارسفیلم یک پروژهٔ سینمایی سیاهوسفید به نام میوهٔ گناه (در ترکیه: راه حق) آمادهٔ فیلمبرداری داشت. کوشان پیشنهاد کرد برای آشنایی طرفین با یکدیگر، ابتدا روی این فیلم کار کنیم. قبول کردم و خیلی سریع بر سر شرایط و مسائل مالی به توافق رسیدیم. جونیت آرکین برای بازی در نقش اصلی انتخاب شد. صحنههایی از فیلم در تهران و قسمتی هم در استانبول فیلمبرداری شد. همبازی آرکین ستارهای به نام نیلوفر بود و برادر دکتر کوشان آن را کارگردانی کرد. فیلمبرداری با هماهنگی بسیار خوبی به پایان رسید و هر دو طرف از یکدیگر بسیار راضی بودند. بر اساس نتایج مثبت اولین کار مشترک، «ارلرفیلم» و پارسفیلم برای تولید چهار فیلم به توافق رسیدند. دو فیلم تاریخی به نامهای یوسف و زلیخا و ملیکشاه (در ایران: نسل شجاعان) به کارگردانی دکتر کوشان، ماجرای تهران (در ایران: عدل الهی) و دختر ِ دزد (در ایران: جیببُر خوشگله) به کارگردانی تورکر ایناناوغلو.