آرشیو مطالبشماره ۳۱نقد فیلم

از کنار هم می‌گذریم

نقد «زندگی‌های گذشته»

سلین سونگ، نمایش‌نامه‌نویس کره‌ای مقیم نیویورک، در نخستین تجربهٔ فیلم‌سازی‌اش داستانی نوشته و کارگردانی کرده که بیش‌تر به اتوبیوگرافی شبیه است و البته اصرار داشته مابه‌ازای واقعی عشق دوران کودکی‌اش را افشا نکند. سلین سونگ درامی عاشقانه و فلسفی ساخته که در تمام لحظات، فاصلهٔ هوشمندانهٔ خود را از سانتی‌مانتالیسم و حتی یک ملودرام کلاسیک حفظ می‌کند. عشق در شکلی آرام، اصیل و بالغ بی‌هیچ تلاشی برای آن که رمانتیک‌تر به نظر برسد، در قالب معاشرتی که گاه به مراقبه شبیه می‌شود جلو می‌رود.

نام و مبنای فلسفی فیلم به اندیشهٔ بودا بازمی‌گردد که معتقد به تناسخ و زندگی‌های پیشین و پسین و امکان استمرار روابط آدم‌ها در مناسبات متغیر است. هرچند فیلم مراقب است که این اعتقاد به الزامی مقدس و متافیزیک که روایت را تحت سیطرهٔ خود قرار داده تبدیل نشود. وقتی برای اولین بار نورا این اعتقاد کره‌ای/ این‌یان را برای همکار آمریکایی‌اش/ همسر آینده‌اش توضیح می‌دهد، شوخ‌طبعانه اضافه می‌کند که کره‌ای‌ها برای «مخ زدن طرف مقابل» از این روش استفاده می‌کنند.

به‌مرور می‌فهمیم که زیربنای روابط آدم‌ها از این اندیشه تأثیر گرفته و هه ‌سونگ عشق قدیمی نورا که برای دیدار او آمده و آدم معمولی‌تری‌ست، به این فلسفه نگاه جدی‌تری دارد. در فصل خداحافظی پایانی عشق همیشه بی‌وصالش، وقتی فضای سنگین تلخ وداع برقرار شده، به خیالی بر همین مبنا متوسل می‌شود تا اندوه فضا را تلطیف کند. می‌پرسد فکر می‌کنی در زندگی بعدی چه نسبتی با هم داریم و نورا در راستای قاعدهٔ فیلم که رمانتیسم اضافه‌ای را به هیچ لحظه‌ای تحمیل نکند، پاسخ می‌دهد نمی‌دانم. اما هه سونگ در ادامهٔ همان خیال/ فلسفه اطمینان دارد که در زندگی بعدی هم با نورا نسبتی خواهد داشت: «پس می‌بینمت!» و به مخاطب اجازه می‌دهد تصور کند هه سونگ به وصال در حیات جسمانی بعدی‌اش امیدوار است. در همین راستا و جابه‌جایی مناسبات انسانی در زندگی قبل و بعد، ساختار روایت هم با فلاش‌بک آغاز می‌شود، در حالی که زن آسیایی بین دو مرد نشسته، یکی آسیایی و دیگری آمریکایی و دو مشتری غریبهٔ بار، نسبت‌های ممکن بین آن‌ها را حدس می‌زنند. از همین‌جا و پس از نگاه خیرهٔ زن به دوربین، به 24 سال قبل بازمی‌گردیم و بعد در ادامه، در سه مقطع زندگی جلو می‌رود تا به همان آغاز/ اوج داستان در بار می‌رسد که نورا بین محبوب قدیمی و همسرش نشسته و از عاشقانهٔ سپری‌شده‌شان می‌گوید. و البته وداع در زمانی‌ست که نسبت به آغاز رو به عقب رفته، آینده محسوب می‌شود. حتی اگر به این تکملهٔ فلسفی در توصیف زمان نگاه مثبتی داشته باشیم که تمام زمان‌ها همزمان حضور دارند، زندگی‌های بعدی و مناسبات دیگرشان که چه بسا شامل وصال‌شان باشد، در همان لحظهٔ جدایی‌شان موجود باشد. همان احتمالاتی که هه سونگ با حسرت و با زبان کره‌ای آن‌ها را در مکالمه با نورا مرور می‌کند، در حالی که شوهر آمریکایی‌اش هم نشسته و البته زبان بومی همسرش را بلد نیست.

نوشته های مشابه

تیزر فیلم از کانال آپارات «فیلیمو»

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا