مروری بر چند نکته از چهلوسومین جشنوارۀ فیلم فجر، دورهای که مهمترین پدیدههایش از بخش نمایش ویژه آمدند و فیلمهای بیرونمانده بهویژه پیرپسر با نمایش تکسانس توجهبرانگیزشان و موج عظیمی که در فضای سینما ایجاد کردند نمایشهای بخش مسابقه و فیلمهای رسمی جشنواره را تحت شعاع قرار دادند.
یکی از مهمترین پدیدههای سینمایی جشنوارۀ چهلوسوم، بخش نمایش ویژه و حضور تکسانس چند فیلم «بیرونمانده» بود که با همان یک نمایش ثابت کردند بسیار بیشتر از گزینههای مجوزدار و پذیرفتهشده، پتانسیل اثرگذاری و جلب توجه را دارند و یک بار نمایششان کافی بود تا جشنواره تحت تأثیرشان قرار بگیرد. رکسانا و غریزه و لاکپشت، همگی فیلمهای قابلتأمل و برجستهای بودند و نمایششان بلافاصله با موج عظیمی از گلایه و ابهام و اعتراض همراه بود که چرا مخاطب جدی سینمای ایران نباید حق داشته باشد که این آثار برتر را روی پرده ببیند و اساساً چه فضیلتی در برخی فیلمهای مجوزدار بیربط است که صدها سانس داشتهاند ولی نتوانستهاند مخاطب را همراه کنند، در حالی که فیلمی مثل غریزه با نمایش ویژهاش در سانس آخر شب، به صدر فهرست برگزیدگان بسیاری از منتقدان هم راه یافت و توانست مخاطبانش را قانع کند که فیلم باارزشیست و اکرانش به نفع سینمای ایران است.
اوج این واکنشها را درباره فیلم ستایششدۀ پیرپسر دیدیم که به قول کارگردانش نمایش آخر شبیاش در مرکز همایشهای برج میلاد مانند گلکردن پنالتی سرنوشتسازی در دقیقۀ 120 بود و موجی از احساسات پرشور در تماشاگران و منتقدان ایجاد کرد؛ طوری که هرکه از سالن سینما بیرون میآمد اکتای براهنی و حسن پورشیرازی (بازیگر یکی از نقشهای اصلی و مهم فیلم) و سایر عوامل پیرپسر را در آغوش میگرفت و به آنها تبریک میگفت. چنین واکنشی آن هم در سالن سینمای منتقدان و در ساعات پایانی یک روز شلوغ و در انتهای فیلمی که سه ساعت و بیست دقیقه طول میکشد اتفاق جالب و کمیابیست که موفقیت فیلم را نشان میدهد. اما در این مجال کوتاه به جای پرداختن به پیرپسر و سایر فیلمهای بیرونمانده امسال، بد نیست فقط به یکی از عوامل یکی از فیلمها اشاره کنیم که معلوم شود وقتی از نقش مهم جشنواره در تنظیم مناسبات سینما حرف میزنیم منظورمان فقط توقیف یا رفع توقیف یک فیلم از زاویه اقتصاد و ملاحظات حقوقی و مالکیت مادی نیست، بلکه بحث مالکیت معنوی و زحمتهای صدها هنرمند که نادیده میماند از آن هم مهمتر است. چنان که اگر پیرپسر همین تکسانس نمایش داده نمیشد شاید ما هنوز هم از بازی درخشان حسن پورشیرازی بیاطلاع بودیم.
اما مهمترین وجه موفقیت پیرپسر در طراحی شخصیتها و موقعیت دراماتیک نفسگیریست که تا پایان مدام بر تنش و التهابش افزوده میشود و به انفجاری در پردۀ آخر میرسد که برآیند همۀ نیروها و کششهای فیلمنامه و انگیزهها و عقدهها و خشمهای فروخورده است. در سینمایی که همه از روی دست هم کپی میکنند و الگوهای موفقیت تا سالها بازتولید و تقلید میشوند پیرپسر یک الگوی جدید و موفق است که نه از کیارستمی الهام گرفته و نه چفتوبست داستانش از سبک فیلمنامهنویسی اصغر فرهادی تأثیر گرفته است؛ درامی اجتماعی با تکیه بر کهنالگوهای ادبی با اجرایی استادانه که نشان میدهد روایت به زبان سینما و انتقال مفاهیم با تصویر تا چه اندازه زیباست، و متعالیترین شکل سینما همین است. پرسونای اسطورهوار پدر در قالب شیطان مجسمی (که حتی در سکانس رویارویی نهایی دو شاخ هم بر سر دارد) که همۀ منابع ثروت و قدرت را در اختیار دارد و قانون هم حمایتش میکند شیواترین استعاره و شفافترین شکل روایت نمادین معادلات قدرت در زمانه و جامعۀ ماست. پدری که با ستم و حقه و جنایت بر اریکۀ قدرت تکیه زده و پسران بیچارهاش هیچ کاری از دستشان برنمیآید، چون همهچیز متعلق به اوست و هر مخالفتی را سرکوب میکند؛ و البته طلبکار و حقبهجانب همچنان حاضر نیست حق حیاتی برای فرزندان و زنان اطرافش قائل باشد. همچنان همهچیز را برای خودش میخواهد، حتی زنی را که عاشق پسر اوست و این عشق طبیعی و دوجانبه را نابود میکند که به خواستۀ حقیر و متجاوزانهاش برسد؛ به هر قیمتی. در هیچ فیلمی رویارویی پدران و پسران، و قربانیان الگوی مردسالارانۀ حاکم بر جامعه، چنین شفاف ترسیم نشده است. اگر برادران لیلا یک سکانس سیلی به صورت پدرسالارِ ندانمکاری که زندگی فرزندانش را نابود کرده داشت، پیرپسر کلاً یک سیلی سه ساعته است.
حسن پورشیرازی با بازی حیرتانگیزش در پیرپسر (با هدایت دقیق و استادانۀ اکتای براهنی) ناگهان به همه سینمای ایران یادآوری کرد که چه بازیگر بزرگیست؛ غولی خفته در چراغ جادوی سینما که گویی سالها منتظر کارگردان شجاع و خوشفکری بود که ورد جادویی را بلد باشد و او را از خلوت هزارسالهاش بیرون بکشد. بازیگری با تواناییهای بینظیر که قدرت خیرهکنندۀ امروزش بر پردۀ سینما حاصل پنجاه سال چرخ زدن در گوشه و کنار تئاتر و تلویزیون این سرزمین است. از پرسهزنیهای نوجوانانهاش در حاشیۀ جشن هنر شیراز که فرصت تماشای کار بزرگترین نظریهپردازان تئاتر روسیه را برایش فراهم کرد، تا عروسکگردانی و پرسهزنی در تئاتر سنتی که از دندونطلا تا مجلس زنکشی، شانس همکاری با شاخصترین کارگردانها را در مسیرش قرار داد.