۱. اینکه یک بازیگر در کارنامه هنری خود فقط شش فیلم و یک سریال داشته باشد و به خاطر همانها به گواه صغیر و کبیر ماندگارترین بازیگر زن سینمای ایران لقب بگیرد، فقط از کسی به نام سوسن تسلیمی برمیآید. او که کارش را در سال ۱۳۵۷ با بهرام بیضایی و فیلم چریکه تارا و ایفای نقش «تارا» شروع کرد، عمده این موفقیتها را مدیون بیضاییست که شانس حضور در نقش نخست چهار فیلمش را به دست آورد. چریکه تارا پس از انقلاب توقیف شد و هیچگاه نتوانست به نمایش عمومی دربیاید. ولی در سال ۱۹۸۰ در بخش «نوعی نگاه» فستیوال کن به نمایش درآمد و بعدها نسخههای ویدئویی کمکیفیت آن دستبهدست گشت و دشواریهای بازی تسلیمی رفتهرفته به چشم آمد. صحنههایی همچون دویدنهای پابرهنه مکرر در جنگل و مواجهه بیمحابای تسلیمی با نقش، اتفاقی بود که پیش از آن در سینمای ایران چندان مرسوم نبود. دیالوگهای شعرمانند و صدای خاص تسلیمی و احساسات کنترلشدهاش جملهبهجمله این دیالوگها را به مخاطب منتقل کرده و موجب ماندگاریشان شده است. فیلم برنده جایزه بهترین بازیگری زن از جشنواره سن سباستین شد.
۲. تسلیمی در گفتوگویی اعتراف کرد که: «من هر دانشی که از بازیگری در سینما کسب کردهام از بیضایی میدانم. او لازم میدانست که من هر چیز را بدانم و آنها را در جریان کار به من یاد میداد…» اینچنین بود که در سال ۱۳۶۰ یکی از نقشهای اصلی مرگ یزدگرد را به عنوان دومین همکاری با بیضایی برعهده گرفت. فیلم بر اساس نمایشنامهای به همین نام ساخته شد و بازی بازیگران، بیشتر به شیوه بازی در بازی بود و تسلیمی علاوه بر این که نقش زن آسیابان را بازی میکرد، در بخشهایی از فیلم در نقش یزدگرد، آسیابان و دختر آسیابان هم ظاهر میشد. فیلم به دلیل مشکل حجاب از نمایش عمومی بازماند و توقیف شد. ولی این امر هرگز باعث دیده نشدن فیلم و بازی بازیگران و در رأس آنها سوسن تسلیمی نشد. دیالوگهای موزون و طولانی و نوع اجرای منحصربهفرد تسلیمی سالهای سال بعد هم به عنوان منبع الهام بسیاری از بازیگران زن تئاتر ایران در نقشهای مشابه شد.
۳. نایی در باشو غریبه کوچک یک زن جوان شمالی است که در غیاب شوهر بهجنگرفتهاش، دو فرزندش را بزرگ میکند و به کارهای متداول روستا، همچون کشاورزی و پرورش دام و طیور میپردازد و حالا مهمانی ناخوانده به اسم باشو از جنوب به خانوادهشان اضافه شده که تقابل فرهنگی و نوع نگاهشان به دنیای پیرامون لحظات ناب سینمایی را به وجود میآورد. نایی استعارهای از مام وطن است که پتانسیل به اشتراک گذاشتن مهر مادری با هر قومی را دارد و نایی حالا خود را در جایگاه مادر طفل زبانبستهای به نام باشو قرار میدهد و با مقایسه اسامی اشیاء در گویش گیلکی و زبان عربی به نوعی گفتوگوی فرهنگها دست مییابد. این فیلم که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران محسوب میشود، بخش اعظمی از موفقیت خود را مدیون بازی زیبای تسلیمیست که بنا به گفتوگوی بیضایی ایده اصلی فیلم هم متعلق به خود تسلیمی بوده است.
۴. تسلیمی در شاید وقتی دیگر هم یکی از اضلاع اصلی موفقیت فیلم است و سه نقش متفاوت را ایفا میکند. این فیلم که از معدود آثار شهری تسلیمیست، او را در نقش دو خواهر جدا افتاده از هم نشان میدهد. خواهرانی که علیرغم شباهتهای ظاهری در دنیای متفاوتی زندگی میکنند و تسلیمی با فاصلهگذاری آشکار، دو نقش مجزا از هم را روی پرده جان میبخشد و حتی در بخشی از فیلم که فلاشبک است به گذشته، در نقش مادر این دو خواهر هم ظاهر شده و مثل همیشه میدرخشد. این فیلم آخرین حضور تسلیمی در سینمای ایران است و بعد از آن در سال ۱۳۶۶ برای همیشه به سوئد مهاجرت کرد و سینمای ایران سرمایه بسیار مهمی در زمینه بازیگری زن را از دست داد.
۵. حضور در مادیان (علی ژکان) از معدود همکاریهای تسلیمی با کارگردانی جز بیضایی است که البته نشانههایی از نقشهای قبلی و دنیای فیلمهای بیضایی را هم با خود دارد. دشواری نقش و فیزیکی بودن آن، همراه گریم و لباس خاص زنان روستایی شمالی یکی از بهیادماندنیترین نقشهای سینمایی ایران را رقم زده که حتی تصور آن هم برای بازیگران امروز سینمای ایران سخت است. سکانس طولانی دعوا و کتککاری رضوانه و برادرش بر سر مادیانی که قرار است به عنوان شیربهاء به مادر عروس داده شود و برادر هم چشم به تملکش دارد، در هوای سرد و بارانی و زمین گلآلود که بدون کوچکترین واهمه از آسیب دیدن به واقعیترین شکل ممکن اجرا میشود، یادآور نوعی جنگ برای بقاء حتی بین خواهر و برادر است و از سکانسهای مثالزدنی تاریخ سینمای ایران که ماندگاریاش را مدیون جسارت تسلیمیست.