Search

گاهی تکرار، گاهی بدعت

یادداشت‌های جشنواره

صیاد (جواد افشار)

صیاد به بخشی از زندگی شهید صیادشیرازی در سال‌های ابتدایی انقلاب و تأثیر او بر روابط میان ارتش و سپاه می‌پردازد. فیلم در ادامه سری فیلم‌هایی‌ست که در یک دهه اخیر با موضوع زندگی فرماندهان جنگ و شخصیت‌های مهم در آن دوران ساخته شده‌اند؛ نظیر موقعیت مهدی. اما همانند اکثر همان فیلم‌ها که سعی می‌کنند روایت خود را از یک برهه تاریخی و یا از زندگی یک شخصیت تاریخی معاصر به مخاطب ارائه دهند، به جای تلاش برای خلق درام با استفاده از عناصر روایی و شخصیت‌پردازانه، بر مسائل تکنیکی نظیر حرکات جلوه‌گر دوربین، جلوه‌های ویژه و گریم تکیه می‌کند. برای مثال بازیگران فیلم آن‌قدر درگیر شبیه‌سازی به شخصیت‌های تاریخی‌اند که از نقش‌آفرینی و خلق لحظه‌های احساسی و اثرگذار غافل مانده‌اند. به همین علت بازی‌های علی سرابی و هومن برق‌نورد در فیلم نتوانسته به شخصیت‌های تاریخی شهید صیادشیرازی و ابوالحسن بنی‌صدر بُعد دراماتیک ببخشد. در کل علی‌رغم این‌که فیلم‌ساز با استفاده از ابزارهای تکنیکی و شبیه‌سازی وقایع، مکان‌ها و شخصیت‌ها خواسته به روایتش وجهی از مستندگونگی بدهد، اما به نظر در این امر چندان موفق نبوده است. همچنین استفاده نامناسب از گفتار متن با صدای بازیگر نقش همسر صیادشیرازی برای طیف وسیعی از کارکردها، از گزارش وضعیت تاریخی گرفته تا خواندن متن یادداشت‌های شهید صیاد، به زعم من برای پر کردن کاستی‌های دراماتیک به فیلم الحاق شده و ارزش افزوده‌ای پیدا نکرده است.

صیاد

سونسوز (رضا جمالی)

اگر علاقه‌مند به دیدن فیلمی هستید با قاب‌بندی‌های زیبا، نظیر آن‌چه در فیلم‌های هنری ایران وجود دارد، داستانی ساده نظیر فیلم‌های کیارستمی و طنزی خودمانی همچون فیلم ستاره‌ساز جوزپه تورناتوره، به شما توصیه می‌کنم به دیدن سونسوز بنشینید. فیلم روایت روستایی است که ساکنانش فکر می‌کنند زنان آن نابارورند اما پس از گذشت سال‌ها مشخص می‌شود که مردان روستا دچار این مشکل بوده‌اند. روایت ساده، شبه‌مستند و درهم‌تنیدن مرز میان سینما و واقعیت، همراه طنز سرخوشانه پیرمردهای روستا تماشاگر را به دنبال کردن ماجرای نه‌چندان پیچیده فیلم ترغیب می‌کند. اگرچه فیلم ظاهری ساده و به‌لحاظ بصری جذاب دارد اما تأمل در آن ابعاد عمیق‌ترش را آشکار می‌کند. برای مثال کاربرد نماهای اغلب ثابت و خلق چشم‌اندازهای زیبا از طبیعت در طول فیلم و سپس خلق پایان‌بندی‌ای، به‌کل متفاوت از آن ساختار بصری، نمایشگر هوشمندی کارگردان است. به‌علاوه فیلم صمیمیتی مثال‌زدنی دارد که در سینمای امروز ایران کمتر اتفاق می‌افتد.

سونسوز

شوهر ستاره (ابراهیم ایرج‌زاد)

فیلم مضمون قدیمی داستان زنی بیوه را بازگو می کند که پس از ابتلا به تکرر ادرار متوجه می‌شود که نه تنها اجاقش کور نبوده، بلکه سال‌های آخری را سپری می‌کند که امکان بارداری دارد. به ‌این ‌ترتیب تلاش می‌کند برای ازدواج با راننده‌ای در وضعیت خودش، که از این رهگذر به آرزوی خود که مادر شدن است برسد. داستان اصلی فیلم خیلی دیر شروع می‌شود و دقایق اضافه نخستین، فیلم را دچار اطناب می‌کند. از طرف دیگر کارگردان با ذکر تمامی مصائبی که یک زن در جامعه می‌تواند متحمل شود،‌فیلم را انباشته از شعارهای متعدد کرده و امکان همذات‌پنداری مخاطب با شخصیت اصلی داستان را از بین می‌برد. پایان‌بندی فیلم نیز به‌ نظر به‌ صورت تصنعی به فیلم سنجاق شده و کارکرد درستی ندارد. همچنین استفاده از بازیگران سرشناس وادی طنز، در این فیلم به‌ظاهر جدی ولو در قالب نقش‌های فرعی، مضمون فیلم را به کاریکاتور بدل کرده است. اما بازی فریبا نادری، کاملاً خارج از تصویری‌ست که از او به‌یاد داریم، و در بخش‌هایی از فیلم روان و قابل‌قبول به‌نظر می‌رسد.

شوهر ستاره

فریاد (محمدرضا اردلان)

فریاد نوید ظهور یک کارگردان مستعد را می‌دهد که علاوه بر شناختن قاب، بر خلق فضا و همچنین پرداخت فیلم‌نامه نیز مسلط است. فیلم قاب‌بندی‌های مناسب، رنگ و نور خوب و تنوع موقعیت دارد. داستان فیلم داستان ساده‌ای است که به کمک فضاسازی درخشان و غریبی که اردلان به‌خوبی توانسته خلق کند، مخاطب را با خود همراه می‌سازد. فیلم با ورود هوار، پسربچه کرد و مهاجر غیرقانونی به یک مرغداری دورافتاده و پرت و هم‌جواری‌اش با دو کارگر میانسال و پیر آغاز می‌شود. جایی که صاحب مرغداری، که دچار وضعیت بحران مالی‌ست، سه نوبت است تمام طیورش را به‌خاطر بیماری نیوکاسل از دست می‌دهد. در ادامه، تنش در روابطی که میان هوار، یعقوب و صالح در مواجهه‌شان با ارباب شکل می‌گیرد، زمینه‌ساز تحولاتی در شخصیت هوار می‌شود. تحولاتی که به بلوغ او منجر شده و او را به شکل استعاری صاحب یک شناسنامه می‌کند. علی‌رغم وجود برخی مشکلات تکنیکی در فیلم‌نامه، نظیر این‌که چرا وقتی یعقوب متوجه می‌شود ارباب از خیانت او آگاه شده در فرصتی که دارد فرار نمی‌کند و همچنین اندکی اطناب در روایت، اما اردلان توانسته است حس کنجکاوی تماشاگر را دست‌کم تا نزدیکی‌های سکانس پایانی مشغول نگاه دارد. همچنین کاشت‌های درستی که در فیلم‌نامه و در فیلم، در معرض دید تماشاگر به شیوه‌ای نامحسوس تعبیه شده ، به‌موقع و به بهترین وجه برداشت شده است. اگرچه فیلم همانند اغلب فیلم‌هایی ازاین‌دست از انباشته شدن حجم زیادی از شر، سیاهی و پلیدی انسانی رنج می‌برد؛ اما به گمانم قطعاً علاوه بر لایه ساده بیرونی، لایه‌های درونی‌تری دارد که با دیدن چندباره و تأمل در آن به درک بهتری از زیرمتن آن می‌توان رسید. خوشبختانه فریاد مثل بسیاری از فیلم‌های هم‌سنخ خود در لایه اول دست تماشاگر را خالی نمی‌گذارد و تماشاگر عادی نیز پس از پایان فیلم می‌تواند دست‌پر به خانه برگردد. در کنار تسلط کارگردان بر قاب، بزرگترین نقطه مثبت فیلم فضاسازی غریب و بدوی آن است.

فریاد

شاه‌نقش (شاهد احمدلو)

فیلم جدید احمدلو همان‌قدر به کاریکاتوری از یک کمدی سیاه با ارجاع به سینمای قبل انقلاب بدل شده که شمایل بهرنگ علوی در فیلم به محمدعلی فردین و یا بهروز وثوقی شباهت دارد. فیلم «شاه‌نقش» نه تنها در ژانر کمدی ناموفق است، بلکه در ساخت تراژدی نیز به شدت بلاتکلیف عمل کرده است. اگرچه احمدلو با استفاده از دیالوگ‌ها و حرکات دوربین به بازسازی برخی از صحنه‌های مشهور تاریخ سینمای ایران پرداخته، اما تمام رشته‌های او به دو دلیل عمده ضعف ساختاری فیلم‌نامه و بازی کاریکاتوری بهرنگ علوی پنبه شده است. فیلم داستان سیاهی‌لشکری به نام ناصر عشقی با بازی علوی است که در رقابتی تنگاتنگ با رضا شهاب (هومن برق‌نورد) به عنوان نماینده اتحادیه هنروران انتخاب می‌شود، اما به محض رسیدن به جایگاه رییس اتحادیه خود را گم می‌کند و مشغول پر کردن جیب خود می‌شود. غافل از این‌که رقیب زخم‌خورده او را در رصد خود دارد. اگرچه پیرنگ فیلم بر مبنای ایده زیاده‌روی و افول است، اما تحولات شخصیتی ناصر اساساً در فیلم باورپذیر نشده است. او همان‌قدر به‌یک‌باره اوج می‌گیرد و در مسیر غارت اموال اتحادیه تند می‌رود که به همان سرعت و با یک دیالوگ با کمیسر قهوه‌چی به خودش می‌آید و سقوط می‌کند. به نظر می‌رسد احمدلو آن‌قدر شیفته خلق فیلمی نوستالژیک با الهام از سینمای قبل انقلاب شده که صرفاً بازسازی برخی صحنه‌های معروف و واگویی دیالوگ‌های مشهور را برای ساخت این فیلم کافی تلقی کرده است. حتی برای این منظور دست به دامن فرمول تجربه‌شده بازگرداندن بازیگران پیشکسوتی چون محمد متوسلانی و عنایت بخشی به سینما نیز شده. به گمانم اگر فیلم‌ساز توجه شایانی به ساختار دراماتیک فیلم‌نامه و به‌ویژه سیر تحول شخصیت و وقایع فیلم می‌کرد و در عین‌حال در استفاده از عناصر بصری و تکنیک‌های فیلم‌سازی به جای تقلید و بازآفرینی واو به واو صحنه‌های مشهور، کمی رادیکال‌تر و خلاقانه‌تر عمل می‌کرد، فیلم می‌توانست به اثری درخور تبدیل شود. اما آن‌چه در حال حاضر بر پرده است، فیلمی شتابزده، باورناپذیر و کاریکاتوری که از شدت ذوق‌زدگی و دل‌بستگی کارگردانش به گذشته سینمای ایران حکایت دارد.

شاه‌نقش

اشک هور (مهدی جعفری)

اشک هور به زندگی و سرگذشت علی هاشمی، شهید جنگ ایران و عراق می‌پردازد. فیلم با روایت یکی از شاگردان و همرزمان حاج علی آغاز می‌شود. روایتی که بیشتر بر روزهای انتهای جنگ و از دست رفتن جزیره مجنون، مفقودالاثری وی و بعدتر تلاش برای یافتن پیکرش متمرکز است. اما کارگردان در عین‌حال به منزل و زندگی خصوصی آن شهید نیز سرک کشیده و سعی کرده تا به رابطه مادر این شهید با فرزندش بپردازد و انتظار بیست‌ودو ساله مادر برای بازگشت فرزند یا قطعی شدن شهادتش را به تصویر بکشد. از نکات مثبت فیلم می‌توان به غیرخطی کردن زمان روایت اشاره کرد. اما گرچه فیلم‌ساز در استفاده از تکنیک‌های تصویری و همچنین پیش بردن داستان و همراه ساختن مخاطب عام بد عمل نکرده و چیره‌دست به نظر می‌رسد، اما بلاتکلیفی او در انتخاب یک وجه از شخصیت این شهید و تمرکز بر آن موجب شده تا فیلم در هر دو بعد تضعیف شود. برای مثال یکی از بزرگ‌ترین اشکالات، تغییر راوی است. فیلم با تصویر ننه‌علی شروع می‌شود، در حالی‌که پیشتر روایتی از بایزید بسطامی درباره مادر بر پرده نقش بسته بود. فیلم با مادر هم تمام می‌شود. اما در این میان، فیلم‌ساز که ظاهراً دلبسته نمایش رشادت‌های شهید هاشمی در جنگ است نتوانسته از خیر نمایش این بخش بگذرد و برای همین روایت را با همرزم او ادامه می‌دهد. زمانی هم که هاشمی مفقود می‌شود، باز هم تغییر زاویه دید می‌دهد و با فردی دیگر همراه می‌شود. همین تغییر چندباره زاویه دید، فیلمی را که می‌توانست به نوعی بازآفرینی زنانه بوی پیراهن یوسف باشد، به اثری معمولی و یک‌بارمصرف بدل کرده است. از طرفی استفاده بیش‌ازحد از تکنیک‌های تصویری، مانند اشک حلقه بسته در چشمان ننه‌علی با بازی رؤیا افشار، تصویری است که مکرر بر پرده نقش می‌بندد. فیلم سرشار از این تکرارهاست و این تکرارها به جای آن‌که به موتیف‌های معنایی یا احساسی تبدیل شوند، کارکردی ندارند جز ایجاد موقعیت‌هایی رقت‌انگیز و سانتی‌مانتال، برای گریاندن تماشاگر به هر قیمتی.

اشک هور

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *