Search

داستان‌گویی، ضعف مشترک فیلم‌نامه‌ها

نگاهی به چند فیلم جشنواره فجر

ترک عمیق (آرمان زرین‌کوب)

بازگشت رضا بابک و گلچهره سجادیه به سینما با فیلم ترک عمیق در جشنواره فجر، اتفاقی خوشایند را برای علاقه‌مندان این دو بازیگر کهنه‌کار، رقم می‌زند. اما حتی مهارت و تجربه بازیگران اصلی فیلم نمی‌تواند کم‌وکاستی‌های آن را پوشش دهد. به علت ضعف فیلم در سکانس افتتاحیه و نپرداختن به مسأله اصلی که زوج درگیرش هستند، عملکرد ستاره‌های فیلم هم به چشم نمی‌آید. به جای دادن اطلاعات اولیه برای همراه کردن مخاطب با داستان، روی چیزهایی نظیر نماهای اینسرت از قفل‌ها و دست‌ها و همچنین کلوز‌آپ‌های زیادی تأکید می‌شود، که به هیچ وجه متناسب با قصه و فضاسازی مورد نیاز فیلم، نیستند. به نوع بیماری روانی که محمود (رضا بابک) دچارش است، در هیچ جای فیلم به طور واضح پرداخته نمی‌شود. حتی این‌که در گذشته شغلش چه بوده مشخص نمی‌شود. به گفته خودش هر روز کت و شلوار می‌پوشیده و کراوات می‌زده و با توجه به سکانس تیراندازی، می‌شود گفت بار اولش نبوده که اسلحه دست می‌گرفته. ولی این جزییات که پشتوانه‌ای در فیلم‌نامه ندارد، شناسنامه‌ای برای شخصیت‌ها نمی‌سازد. در سکانس نوار کاست، کارگردان قصد گره‌گشایی از معمای سناریو دارد. این‌که چرا زن از همسرش نفرت خیلی زیادی دارد. جمله‌های نامفهومی در نوار وجود دارد که نمی‌توان با استناد به آن‌ها محمود را برای تجاوز به دختری که زن از همسر قبلی‌اش داشته، متهم کرد و مجرم شناخت. همین‌طور پلیسی که در فیلم به خواهش پیرمرد وارد خانه و داستان می‌شود، سرگردان‌ و پریشان است و هیچ کمکی به بهبود وضعیت فیلم نمی‌کند. انگار او هم که در دل فیلم جای دارد، نمی‌داند سؤال و هدف اصلی فیلم چیست. عمیق‌ترین ترکی که می‌توان در این فیلم یافت، ترکی است که در فیلم‌نامه دارد و اجازه شکل‌گیری اثر را از همان ابتدای کار نمی‌دهد.

ترک عمیق

اشک هور (مهدی جعفری)

فیلم روایت زندگی و شهادت علی هاشمی یکی از فرمانده‌های جنگ ایران و عراق است. فرمانده‌ای که مردمان جنوب ایران احترام و ارزش خاصی برای او قائلند. شروع فیلم از عملیاتی است که علی هاشمی در آن شهید می‌شود و در همین فصل می‌توان قدرت او را در رهبری دید و این اقتدار و عظمت‌بخشی به شخصیت، بیش از این‌که از خلال تصاویر فیلم به تماشاگر منتقل شود، در دیالوگ‌هاست. از این‌رو، تکیه فیلم‌نامه روی کلام و گفتار است تا خلق موقعیتی ناب، و به همین دلیل شکل‌گیری شخصیت گاه نتیجه پرگویی فیلم و دیالوگ‌هایی گاه اضافه است. قصه در دل جنوب می‌گذرد و قرار است وام‌دار فرهنگ آن خطه باشد. اما برای فضاسازی نمی‌شود صرفاً به لهجه، لباس‌های محلی و لوکیشن و… اکتفا کرد. جنوب و جغرافیای شهری، هویت خود را در این اثر پیدا نمی‌کند. با وجود تلاش‌های کارگردان برای احساساتی کردن مخاطب با موسیقی پرحجم و سوزناک، دیالوگ‌های به‌ظاهر اثرگذار و تصاویر بعضاً عجیب، چیزی از حقیقت جنگ و هولناکی آن نصیب تماشاگر نمی‌شود. حضور بازیگری باتجربه مانند رؤیا افشار شاید می‌توانست در خلق موقعیت‌های عاطفی کمک‌حال فیلم باشد اما انگار از او خواسته شده در نماهای متعدد کلوزآپ، فقط اشک بریزد. سکانس پایانی تصویر خواب مادر شهید است. ایده فیلم‌ساز در خلق فضایی عرفانی برای ملاقات مادر و پسر در عالم خواب می‌تواند جالب و نو باشد ولی ظاهراً فقط برای پایان دادن به فیلم و ماجراهایش است، نه چیز دیگر. درکل مشخص نیست اشک هور درباره شهید علی هاشمی است و یا درباره غم فراقی که مادر شهید در طی ۲۲ سال دوری از فرزند خود متحمل می‌شود.

اشک هور

داد (ابوالفضل جلیلی)

برای علاقه‌مندان جدی سینما، حضور فیلم‌هایی با هزینه کم و تولید محدود در جشنواره، همواره خوشایند است. فیلم‌هایی نزدیک به مدل «سینمای مستقل». با این‌حال داد ابداً فیلمی امیدوارکننده نیست. معلوم نیست هدف کارگردان از انتخاب این نام برای فیلمش چیست. به‌ دنبال عدالت است و یا نمایش بی‌عدالتی؟ شاید هم هیچ‌کدام. زندگی نوجوانی است که به‌ خاطر خرید و نگهداری اسلحه گرم، زندانی می‌شود. فیلم شرح می‌دهد که چطور این پسر در این‌چنین دامی افتاده. پسر به مرخصی می‌رود و دوباره این‌ کار را تکرار می‌کند تا گویی بیننده خودش تحلیل کند که بار اول هم همین‌گونه بوده و حالا از این‌کار لذت می‌برد. اما انگیزه‌ او از انجام این عمل در فیلم تشریح نمی‌شود. حتی میل به لذت‌جویی هم وجود ندارد. دوستش که در هنگام مرخصی به این پسر بی‌گذشته و بی‌جا و مکان جایی برای ماندن می‌دهد، از همان لحظه اول حضورش اضافه است. آن‌همه داد و بیداد به زبان‌های ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی و انگلیسی برای چیست؟ نه کمکی به پیشرفت داستان می‌کند و نه به خلق شخصیت. فقط دقیقه‌های فیلم را پر می‌کند. اتفاقات و طریقه آشنایی آدم‌ها به‌قدری دم‌دستی و مضحک است که ذره‌ای همدلی ایجاد نمی‌کند. قصه در پی بیان مشکلات اجتماعی است؛ اما ظاهراً کارگردان فراموش کرده که برای انجام این کار، ابتدا باید جامعه هدف و معضلاتش را بشناسد و بشناساند. فیلم بیشتر شبیه اتود‌ زدن اولیه علاقه‌مندان فیلم‌سازی در فیلم‌های کوتاه است.
معنی نام فیلم عدالت است. شاید عدل واقعی عدم حضور این فیلم در جشنواره می‌بود!

داد

صیاد (جواد افشار)

در سال‌های گذشته شاهد فیلم‌سازانی که قصد ترسیم پرتره‌ای از قهرمانان و شهدای دفاع مقدس داشته‌اند، بوده‌ایم. صیاد با استفاده از بازیگران متعدد و نسبتاً سرشناس تصاویر جالبی از شخصیت‌های مهم سیاسی و جنگی ایران، ارائه داده. جلوه‌های ویژه و میدانی فیلم به نسبت دیگر آثار قابل‌قبول هستند. اما فیلم از جاری‌ترین عنصری که در آن وجود دارد، یعنی نریشن ضربه می‌خورد. روایتگری فیلم شاعرانه است ولی تناسبی با پیکره اثر ندارد. نمی‌تواند فیلم‌نامه‌اش را که در ماهیت خود شاعرانگی ندارد، لطافت ببخشد. به همه بخش‌های زندگی شهید علی صیادشیرازی به یک اندازه پرداخته می‌شود و به همین سبب متوجه شدن این‌که کارگردان روی کدام بخش تأکید بیشتری برای آشناتر شدن با شخصیت اصلی دارد مشکل است. به عنوان مثال رابطه او با همسرش به‌قدری سریع نمایش داده می‌شود که گویی تفاوتی با صحنه‌های میدان جنگ ندارد. همچنین در چند سکانس کلیدی فیلم از مسیر خود، یعنی معرفی وجوه مختلف کاراکتر منحرف می‌شود و به جای آن، به مسائل حاکم بر کشور در آن دوران می‌پردازد. صیاد اثری‌ست که یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های یک فیلم بیوگرافی را ندارد. آن مؤلفه تفاوت دنیای تصویر و کتاب است. مطالعه کتب مختلف درباره شهید صیاد فرق چندانی با تماشای فیلم ندارد. چون که کارگردان صرفاً به صورت گذرا و روزنامه‌ای همه‌چیز را روایت می‌کند و از امکاناتی که سینما برای تصویرسازی در اختیارش می‌گذارد، استفاده نمی‌کند.

صیاد

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *