۱. یک سال بعد از ساخته شدن فیلم گاو، سه ضلع موفق این مثلث هنری، یعنی داریوش مهرجویی، عزتالله انتظامی و علی نصیریان در فیلم آقای هالو گرد هم آمدند و این بار با محوریت نصیریان موفقیت جدیدی را در سینمای ایران شکل دادند. فیلمنامه این فیلم بر اساس نمایشنامه هالو نوشته علی نصیریان و با همکاری مهرجویی آماده شد و از همان ابتدا مشخص شد که نقش نصیریان در این پروژه خیلی بیشتر از یک بازیگر است. او که دومین نقش سینماییاش را تجربه میکرد، آنچنان در قالب نقش آقای هالو فرو رفت که سالهای سال بعد هم به عنوان شمایلی ماندگار از این بازیگر معرفی شود. سادهلوحی، غربت و سرگشتگیاش در مواجهه با مناسبات شهری بزرگ و شلوغ همچون تهران، لحظات ناب بازیگری را برای نصیریان رقم زد.
۲. طعم شیرین موفقیت همکاریهای قبلی مثلث یادشده، بیش از پیش بر مذاقشان مزه کرد و دو سال بعد این همکاری سهجانبه به تولید فیلم پستچی، چهارمین ساخته مهرجویی منتهی شد. نصیریان که چهارمین تجربه سینماییاش را از سر میگذراند، این بار در قالب مردی سردمزاج که در زندگی زناشویی و مواجهه با زن زیبا و گرم مزاجش دچار ناتوانیهایی اساسی شده و رفتهرفته تبدیل به شخصیتی عصبی و نامتعادل میشود.
۳. قاضی شارح در سریال سربداران مردی سیاس، چندچهره و سخنور است که با هوش وافر خویش توانایی پیشبینی حوادث و اتفاقات را داشته و در همه حال سعی میکند نزدیک به قدرت گام بردارد و در این مسیر با زیرکی هرچه تمامتر از خود انعطاف نشان داده و چندین و چند بار با تغییر مواضع، خود را به عنوان امینترین مشاور سوداگران قدرت معرفی کرده و از مواهب آن بهرهمند میشود. او در جان بخشیدن به این نقش آنچنان تبحر از خویش نشان میدهد که نقشی به آن میزان منفی را تبدیل به نقشی خاکستری میکند که مخاطب در خوب یا بد بودنش با تردید جدی مواجه است و اصولاً نصیریان استاد ایفای نقشهاییست که تکلیف مخاطب در مورد خوب یا بد بودن آشکارش مشخص نیست. قاضی شارح با آن حرکات دست و صدایی غرّا و نفوذ کلام، جملات قصار و خطابههای آتشین توانست خود را در دل مخاطبان سریالهای قدرتمند دهه شصت تلویزیون ایران جای دهد، به گونهای که تماشای بازیاش بعد از چهار دهه، هنوز همان طراوت و دلپذیری مواجهه نخستین را با خود به همراه دارد.
۴. چشمان منتظر دایی غفور در فیلم بوی پیراهن یوسف بزرگترین سرمایه بازی نصیریان در این فیلم بود. پیرمردی که پسر جوانش در بحبوحه جنگ مفقودالاثر شده و روایت معتبری از سرنوشتش در دست نیست. اطرافیان امیدی به زنده ماندنش ندارند ولی این پدر پیر، قصد قبول کردن شهادت پسرش را ندارد و همچنان منتظر است. «انتظار»ی که کارگردان فیلم قصد تعابیری فرامتنی از آن داشته و به انتظار ابدی علاقهمندان دنیای تشیع مربوط کند. علی نصیریان بهقدری در این فیلم باورپذیر جلوه نموده که ابراهیم حاتمیکیا هوس کرد در فیلم بعدیاش برج مینو ادای دینی به نقش دایی غفور کرده و از او در یک سکانس در همان نقش استفاده کند.
۵. سریال شهرزاد تولد دوباره علی نصیریان بود که خیلیها پرونده بازیگریاش را مختومه تلقی میکردند. هرچند که در سریال میوه ممنوعه نشانههای آشکاری از یک بازیگر کارکشته که قدر موقعیتها را میداند، به نمایش گذاشته بود اما در آستانه ۸۰سالگی، نقش بهیادماندنی بزرگ آقا بود که اسمش را بر سر زبانها انداخت و او با خلق یک دُن کورلئونه ایرانی، بخش زیادی از بار محبوبیت و کیفیت سریال را به دوش کشید. هرچند این نقش تا حدودی مشابه نقش پیرمرد مقتدر فیلم جزیره آهنی (محمد رسولاف) بود، ولی به دلیل توقیف فیلم در ایران و کمتر دیده شدنش نقش توانست بداعت خود را حفظ کند و تولدی دیگرباره برای این بازیگر قلمداد شود.
علی نصیریان یکی از باتداومترین کیفیت بازی در سینمای ایران را طی پنج دهه به نمایش گذاشته و در هر برههای نقشهای بهیادماندنی در سینما و تلویزیون خلق کرده که میتوان به عنوان یکی از استثناها در این زمینه از او یاد کرد.