Search

پنجاه سال پیش در همین ماه: بهمن ۱۳۵۳

۵۰ سال در همین موقع: بهمن ۱۳۵۳

دومین ماه زمستان در شرایطی فرا می‌رسد که مصادف می‌شود با ماه محرم و به مناسبت تاسوعا و عاشورا سینماها از غروب دوم بهمن تا غروب پنجم بهمن تعطیل است و فرصتی مناسب است برای دانشجوی راوی که امتحان پایان ترم را پبش رو دارد تا ده روزی را هم که برای جشنوارهٔ سوم تهران تعطیل کرده بود جبران کند و بالاخره بتواند هجده واحد را کاملا ناپلئونی پاس کند و سربلند بماند. البته از آغاز همین ماه هم به عنوان نقشه‌کش در یک شرکت مهندسی مشاور معماری استخدام شده که دست بر قضا، ساختمان شرکت درست روبه‌روی سینما دیاموند است که بعد از تعطیات سه‌روزه یکی دیگر از فیلم‌های جشنوارهٔ سوم را اکران کرده؛ سرپیکو (سیدنی لومت، ۱۹۷۳) بر اساس زندگی واقعی فرانک سرپیکو کارگاه پلیسی که با رشوه‌خواران درون اداره پلیس در می‌افتد و لومت به‌خوبی توانسته فساد داخلی پلیس آمریکا را به نمایش بگذارد.

سینما شهرقصه هم بعد از اکران موفق آمارکورد فلینی یکی دیگر از فیلم‌های جشنواره سوم را نمایش می‌دهد اما زاردوز (جان بورمن، ۱۹۷۴) به هیچ عنوان توقعی را که فیلم قبلی‌اش نجات‌یافتگان از او ساخته بود برآورده نمی‌کند. زاردوز فیلمی علمی‌خیالی و آینده‌نگر است و چنان شلخته قصه‌اش را روایت می‌کند که چیزی جز سردرگمی عاید تماشاگرش نمی‌کند. حتی شون کانری و شارلوت رامپلینگ هم نمی‌توانند جذابیتی برای فیلم به وجود بیاورند. از شون کانری فیلم دیگری هم با نام سه ثانیه در جهنم (کاسپر ورده، با نام اصلی باجگیری)، ماجرای یک آدم‌ربایی آمیخته با یک هواپیمادزدی است که در آن یک مامور زیرک هم سعی می‌کند با وقت تلف کردن، ماحرا را به سمت دلخواهش بکشاند.

بعد از تازه چه خبر دکتر جون؟ که سال گذشته با بازی باربرا استرایسند به نمایش درآمده بود یک بار دیگر او را در یک کمدی بکوب‌بکوب تماشایی دیگر می‌بینیم. خیلی خاطرتو می‌خوام (پیتر ییتس، با نام اصلی به خاطر پیت) از آن دست فیلم‌هایی است که در این روزهای سرد زمستانی که برف سنگینی هم تهران را سفید کرده، حسابی می‌چسبد. فیلم شکار تبهکاران (مایکل وینر، با نام اصلی آرزوی مرگ) با بازی چارلز برانسون هم در سینماهای ریولی و گلدن سیتی روی پرده می‌رود.

سینما کاپری فیلم برگزیده جشنوارهٔ سوم را برای این ماه دوم زمستان انتخاب می‌کند که استقبال خوبی هم از آن می‌شود. شازده احتجاب، فیلم دوم بهمن فرمان‌آرا بعد از تجربه ناموفق خانه قمر خانم، با پرداختی متناسب با رمان هوشنگ گلشیری، تبدیل به اثری ماندگار می‌شود. از اتفاق‌های خوب دیگر این ماه نمایش فیلم مسلخ (هادی صابر) با بازی سعید راد و پرویز صیاد در گروه سینمایی نیاگارا – میامی یادآور کابوی نیمه‌شب جان شلزینگر است؛ به‌خصوص با شل زدن پرویز صیاد که راه رفتن داستین هافمن را در آن فیلم تداعی می‌کند..

در خبرها آمد که در روز پایانی ماه گذشته دو فیلم ایرانی که به دلیل ابتذال پروانه نمایش نگرفته‌اند در تالار وزارت فرهنگ و هنر برای خبرنگاران به نمایش گذاشته شده. پس از نمایش فیلم‌ها هم مسئولان اداره امور سینمایی درباره ابتذال و عوامل آن در سینمای ایران توضیحاتی دادند و در پایان جلسه موارد وام‌ها و کمک‌های وزارت فرهنگ و هنر برای حمایت از فیلم‌های خوب و سالم اعلام شد. (روزنامه اطلاعات، یکم بهمن ۱۳۵۳، صفحه هفت). این خبر باعث اعتراض سینماگرانی مثل مهدی ژورک و امان منطقی و اسماعیل نوری‌علا شد که اصلا معیار ابتذال چیست و چه کسانی تعیین‌کننده هستند؟ نوری‌علا گفت: «ترس از این است که گرایش‌هایی به سوی هنری جلوه دادن فیلم پیدا شود، غافل از این که سینما در عین حال که باید سالم و سازنده باشد به عنوان یک کالای مصرفی و تجاری نیز مطرح است و اگر فریفتگی تشخیص‌دهندگان به سوی فیلم‌های هنری شدت یابد در آن صورت نه تنها سینمای ما موفق نخواهد بود بلکه شکست بزرگی نصیب خواهد شد.» (همان)

و اما فیلم‌های ایرانی این ماه: ماجراجویان خشن (مهدی رییس‌فیروز)، مرد شب (اسماعیل پورسعید)، مرگ در باران (ساموئل خاچیکیان)، فرار از بهشت (نصرت‌الله وحدت)، مهدی فرنگی (محمدرضا فاضلی) و تشنه‌ها (محمود کوشان).

در نیمه دوم بهمن عصمت صفوی، بازیگر قدیمی تئاتر که با بازی در فیلم‌های گاو، رگبار و غریبه و مه دوباره نامش مطرح شده بود، درگذشت. چیزی به پایان سال نمانده و از هم اکنون سینماها تبلیغات فیلم‌های نوروزی را آماده کرده‌اند.

QR Code

یک پاسخ

  1. خدای من ، داشت از شدت خوشحالی قلبم می تپید ، و نفسم بند آمده بود. یعنی ممکن است ،
    یعنی ممکن است این فیلم ها را در سینماهای تهران ببینیم ؟
    مثلاً فیلم ، (سرپیکو) یا شازده احتجاب ؟
    یا طوفان در شهر ماه ، مرحوم ساموئل خاچیکیان ؟
    یعنی مجبور نیستیم سینمای مزخرف و نیم بند و
    کمدی های در پیت (هفتاد – سی) و سنت پترزبورگ شماره دو را تحمل کنیم ؟
    حتی فکر کردن به آن روزگار باشکوه به یک رویای دور و دراز می ماند.🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *