رسول صدرعاملی پرسابقهترین و قدیمیترین فیلمساز حاضر در جشنوارهٔ چهلوسوم فجر با پانزدهمین فیلمش زیبا صدایم کن است. یکی از سهچهار فیلمساز نامآشنای جشنواره در میان حدود سی نام ناآشنا. فکر کردیم به جای پرداختن به آن فیلمهای ناآشنا، با او گفتوگو کنیم دربارهٔ فیلمش، خودش، جشنوارهٔ فجر و سینمای ایران، تا ببینیم در چه شرایطی به سر میبریم. دربارهٔ فیلمهای ناآشنا، پس از دیدنشان و در طول جشنواره میتوانیم صحبت کنیم. ما هر دو، حدود پنجاه سال پیش کارمان را در مطبوعات شروع کردهایم و در تمام این سالها در سینما نیز همراه بودهایم. حالا هم شدهایم پیشکسوت! میتوانیم حرف همدیگر را بفهمیم.
امسال در واقع «پیر دیر جشنواره» هستی! شدیم پیرمرد و پیشکسوت! همین پریروز با فیلم اولت رهایی در جشنوارهٔ دوم فجر بودی، الان هم با فیلم زیبا صدایم کن در جشنوارهٔ چهلوسوم. فیلم چندمت است؟
بله، پیر شدیم! این پانزدهمین فیلمی است که کارگردانی کردهام. در چهارده فیلم هم تهیهکننده بودم. ولی دوست ندارم در فیلمهایی که کارگردانی میکنم تهیهکننده هم باشم.
یعنی در هیچکدام از فیلمهایی که ساختهای تهیهکننده نبودی؟
در گلهای داودی (1364) تهیهکننده هم بودم و در پاییزان (1366) با مسعود کیمیایی دو نفره تهیهکننده بودیم. اما در بقیهٔ فیلمها رتهیهکننده نبودم.
از فیلم قبلیات یعنی سال دوم دانشکدهٔ من هفت سال میگذرد. در این هفت سال به دلیل قحطی و کرونا و ابتذال فیلم نساختی؟ نخواستی یا نتوانستی بسازی؟
فیلم ساختن سخت است. در همهٔ این سالها – بد یا خوب – اگر موضوعی یقهام را بچسبد فیلمش را میسازم. اینطور نبوده که بخواهم هر سال دنبال سوژه بگردم. ضمن این که در سینما حضور دارم؛ تهیهکنندگی میکنم، پخشکننده هستم و… اما در مورد فیلمسازی این تأمل را داشتم و همیشه فکر کردهام موضوعی را کار کنم که باید حتماً گفته میشده.
با توجه به گرایش محتوایی که در این طول کارنامهات داشتی، در این ششهفت سالی که کار نکردی عملاً فضا تناسبی با علایقت نداشته. شاید این هم از دلایل فیلم نساختنت باشد.
دقیقاً. شرایطمان در این سالها نسبت به سالهای قبل خیلی متفاوت بود. اغلب در فیلمهایم سراغ موضوعهای روز جامعه رفتهام و سعی کردهام وجه روزنگاری و گزارشی در فیلمهایم تصویر کنم. اینجور موضوعها من را پیش میبرد.
خیلی از فیلمسازها از عنوان «فیلمساز اجتماعی» پرهیز می کنند، اما تو همیشه از این موضوع استقبال کردی و سعی کردی در این زمینه فیلم بسازی.
از همان شانزدههفده سالگی که مشغول به کار روزنامهنگاری شدم، همیشه به مسائل روز و اجتماعی علاقه داشتم. فکر میکردم اگر بخواهم در سینما هم کار کنم و حرف تازهای داشته باشم، باید به همان چیزهایی که دیدهام و یاد گرفتهام تکیه کنم.
در بین فیلمهایت، فیلمی هست که با این کارنامه بیگانه باشد؟ مثلاً به دلیل دیگری فیلم ساخته باشی.
بله، سهگانهٔ زائر (1386) که کار کردم، کاملاً با سینمای اجتماعی متفاوت بود.
از ردهٔ سینمای بهاصطلاح «معناگرا» بود. یک فیلم هم برای شهرداری ساختی به سمت و سوی آموزشی.
بله، سمفونی تهران (1373). آن فیلم نیمهبلندی بود که آغاز جدا شدن من از ملودرامهای سفت و سخت مثل گلهای داودی و قربانی بود. تجربهٔ ساختن این فیلم در جدا شدن از آن فضای قبلی خیلی مؤثر بود.
این سوال را قبلا هم از تو میپرسند، اما برای کسانی که تا حال جواب تو را نشنیدهاند، حالا هم بگو به عنوان کسی که دو پسر داری، چهطور بیشتر علاقهمند به تصویر کردن مشکلات دختران نوجوان شدی؟
همیشه دلم میخواست قصههایی با مضمون دوران بلوغ کار کنم قصههای جذاب و ماندگاری با این موضوع میشود ساخت. فکر میکردم اگر قرار باشد سینمای انسانی را کار کنم، حد فاصل سیزدهچهارده سال تا هجده سال سن بسیار مهمی است؛ آن هم در جامعهای با فضای ایدئولوژیک و سیاستزده. شرایط به گونهای است که هیچکس متوجه عبور این کودکان از نوجوانی و ورود به بزرگسالی نمیشود. البته نمیخواهم مسئولیتی را به عهده بگیرم. زمانی که دختری با کفشهای کتانی (1377)را کار کردم، قصد نداشتم وارد زندگی یک نوجوان بشوم و از قبل تصمیمی برای کار کردن در این فضا نداشتم. اما این ایده که آمد با خودش ایدههای دیگری را آورد. این ایده جهان تازهای برایم باز کرد که فکر کردم میشود صاحب این جهان شد.
ویدئو از کانال آپارات «ایران فیلم»
ویدئو از کانال آپارات «عصر ایران»
ویدئو از کانال نماشا «Lion Production»
ویدئو از کانال آپارات «هنرهای تصویری سوره»