ماجرای دنبالهسازی برای یک اثر موفق حالا انگار به یک صنعت مستقل تبدیل شده است. باید برای به چشم آمدن کارتان ایدهای نو داشته باشید و برای اجرایی کردن آن احتمالاً به سراغ کمپانیهایی چون نتفلیکس بروید تا با کمک پول و اجبار به تزریق ایدئولوژی بتوانید آن را بسازید. از همان لحظهٔ امضای قرارداد مشکلات شما و مخاطب که قرار است مورد بمباران تبلیغات و خراب شدن خاطرات خوب از ایدهٔ اولیه قرار گیرد، شروع میشود چون همهٔ دستاندرکاران رسماً به شیوهای مدرن برده میشوند و مخاطب هم مجبور به دیدن دنبالههای بیکیفیتی است که با هدف پول ساخته میشوند.
فصل دوم بازی مرکب هم طبق همین فرمول پیش رفته و پس از گذشت سه سال از فصل اول، غذایی را پیش روی شما میگذارد که نه از مواد اولیهٔ خوب استفاده کرده نه با حفظ اصالت و طعم قدیمی، تازگی به آن اضافه شده و نه پس از خوردن دو قاشق از آن رغبتی به ادامهاش پیدا میکنید.
بدون بازگشت به فصل اول، بررسی فصل دوم بیمعناست. فصل اول بازی مرکب سریالی سرگرمکننده بود که با کمی دقت میشد چیزی فراتر از سرگرمی هم در آن دید. البته در پایان فصل لو میرفت که ماجرا چیزی شبیه به مجموعه فیلمهای اره است. بازی مرکب در فصل اول یک پدیده بود و محصولاتی با برچسب لوگوی این سریال، پرفروش شدند؛ همان چیزی که گوشها را برای فرانچایز کردن تیز کرد و به نابودی این سریال در فصل دوم انجامید.
در ابتدا البته بازی مرکب اهل گزافهگویی نبود و حد خود را میشناخت. خشونتش میخکوبکننده بود و نه چندشآور، روایتش سلیس و همهفهم، موضوعش بکر و پرظرفیت، و اجرایش تمیز و درست بود. شاید این سریال را نمیتوانستیم با نگاه عمیق و فلسفی بنگریم اما خود سازندگانش هم هدفی جز سرگرمی نداشتند. ماجرا از آنجا خراب شد که استقبال بینندگان سایهٔ «اجبار» برای ساختن دنبال را روی محصول انداخت و در فصل دوم چیزی از این سریال خوشساخت نمانده جز محیطی تکراری، ریتمی لاکپشتی به نسبت فصل اول، بازیهای تکراری، موضوعی به هدر رفته و در نهایت تلاش برای حرافی؛ چیزی که نباید قبل از هدف اصلی سریال یعنی سرگرمی، جزو اولویتها باشد چون شمایلی شعارگونه میگیرد و دیگر مخاطب لذت کشفی حس نمیکند.
ویدئو از کانال آپارات «Cinematic»