۱. نخستین حضور سینمایی ثریا قاسمی – فرزند یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران، حمیده خیرآبادی – چنان پرقدرت بود که بعد از نیم قرن فعالیت مداوم هنری، هنوز هم با آن نقش در حافظه جمعی سینمادوستان جاودانه شده است. آرامش در حضور دیگران (ناصر تقوایی، ۱۳۴۹) بر اساس قصهای از غلامحسین ساعدی ساخته شد و او نقش منیژه همسر جوان بهشدت غمگین، افسرده و شهرستانی یک سرهنگ بازنشسته را بازی میکرد که برای دیدن دختران متجدد خود راهی تهران شده و حالا منیژه در دوراهی سختی قرار گرفته؛ از سویی همنشینی با ملیحه و مهلقا – دختران همسرش – او را به سمت ارتباطات جدید دنیای شهری پیش میراند و از طرف دیگر به عنوان همسر قانونی سرهنگی روبهزوال باید وظیفه جمعوجور کردن شوهر را هم ایفا کند. این نقش درونی و کمدیالوگ بود که چشمهای بازیگر بیشترین کارکرد را در اجرای آن داشت.
۲. نقش خاتون در سریال پرطرفدار آن روزهای تلویزیون، گرگها (داود میرباقری، ۱۳۶۵) از معدود نقشهای منفی کارنامه بازیگری قاسمی است که با چشمان درشت و از حدقه درآمدهاش بیرحمی و قدرتطلبی خاتون را به مخاطب منتقل میکرد. فردی که در راه رسیدن به قدرت حتی از قربانی کردن همسر خود هم ابایی نداشت و با نقشهای حسابشده درصدد حذف بهظاهر طبیعی او و قبضه کامل قدرت بر آمد که در مراحل آخر عقیم ماند. او در این سریال به دلیل سوابقش در زمینه گویندگی، مدیریت دوبلاژ را هم بر عهده داشت و طی تصمیمگیری درست و هوشمندانه، مسئولیت دوبله نقش خود را به رأفت هاشمپور سپرده بود که صدای پرصلابت و قدرتمندی نسبت به خود وی داشت و این صدا بعدها یکی از برگهای برنده نقش محسوب میشد.
۳. سریال در پناه تو (حمید لبخنده، ۱۳۷۳) چنان محبوبیتی بین خانوادهها پیدا کرد که نتیجه تلاش اکثر بازیگران آن هم مقبول نظر تماشاگران افتاد که یکی از آنها قاسمی بود. او در نقش مادر مهربان محمد منصوری (حسن جوهرچی) که فرزند دیگرش را در جنگ از دست داده، وظیفه ایجاد تعادل روحیروانی رابطه بین پدر و پسر را داشت که همواره در تعارض بودند و در این امر چنان موفق بود که تماشاگر از دیدن صحنههای دونفره و سهنفره خانوادگیشان حتی هنگام بحثهای تند و تیز سیر نمیشد. تکیه کلام «محمدم»، که هر بار با زیبایی مادرانه خاصی ادا میشد، تا سالهای سال بعد هم مورد استفاده قرار میگرفت و در نهایت هم کلید حل ماجراهای درهمپیچیده ازدواج محمد و مریم (لعیا زنگنه) لقب گرفت. چرا که در جوانی با مشکلی مشابه نازایی مریم و بیتوجهی همسر و سایر اقوام مواجه شده بود و حالا وضعیت او را درک میکرد و چنان بخشنده بود که از بدیهیترین حقوقش چشمپوشی کرد و صرفاً به خاطر آرامش تکفرزندش آخرین نفر بود که عروسش را دید و پسندید، آن هم بعد از تمام شدن ماجرا!
۴. در سالهایی که ساخت فیلمهای جوانانه و بهاصطلاح دختر/ پسری در سینمای ایران متداول شده بود، مهدی صباغزاده فیلمی ساخت که قهرمانهای داستانش مرد و زن پابهسنگذاشته و بهشدت معتقد و حالا خود را درگیر امتحانی سخت میکردند، که نتیجهاش رفوزگی هر دو بود. قاسمی در مارال در نقش رضوان، زنی بهشدت مذهبی ظاهر شده که سعی دارد تمام لحظات زندگی خود و خانوادهاش را صرف امور خیریه و انجام کارهای ثواب کند و برای بالا بردن منزلت بندگی خویش دست به ریسک بزرگی میزند و همسرش (فرامرز صدیقی) را وامیدارد که با دختر جوانی که تمام بستگانش را در زلزله از دست داده ازدواج کند. وقتی قضیه شکل جدی به خود میگیرد، حساسیتهای زنانه به سراغش میآید و پشیمان میشود و حالا دست به هر کاری میزند که از این اتفاق جلوگیری کند. قاسمی در این شاهنقش بهشدت موفق عمل کرده، چه در بخش اولیه و نشان دادن زنی مؤمن با اعتقاداتی تند و تیز که مواظب کوچکترین رفتار خلاف شرع اطرافیانش است و چه در بخشهایی که به خاطر حسادتهایش مرتکب بزرگترین ستمها در حق دختر جوان میشود. این بار هم چشمها و حالات صورتش، او را در جان بخشیدن به نقش یاری میکنند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را در جشنواره فجر کسب میکند.
۵. او در ۷۶سالگی در ویلاییها (منیر قیدی، ۱۳۹۵) نقش پیرزنی مقتدر را که چشمبهراه فرزند بهجنگرفته است بازی میکند که همراه نوههایش به خانههای سازمانی که در پشت جبهه واقع شده و محل اسکان خانوادههای فرماندهان سپاه و ارتش است، وارد میشود. این در حالیست که تعارض اساسی بین او و عروسش در مورد مهاجرت از ایران وجود دارد. او به خاطر سنوسالش، نقش مادر و سنگصبور تمام خانوادهها را که یکبهیک از شهادت عزیزانشان باخبر شده و به شهر خود باز میگردند بر عهده دارد. قاسمی به خاطر بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن را از جشنواره فجر به خود اختصاص داد.