پایان تو، آغاز من

مانند بسیاری از کتاب‌های برجسته، رمان پرفروش لورا لیپمن، بانویی در دریاچه که در سال 2019 منتشر شده، از رویدادهای واقعی الهام گرفته شده است. تحقیقات او منجر به کشف دو مرگ بسیار کنجکاوی‌برانگیز در دههٔ 1960 در بالتیمور شد و لیپمن تصمیم گرفت دو داستان را در هم آمیزد. اولین داستان دربارهٔ مرگ یک دختر یازده‌سالهٔ یهودی سفیدپوست بود که پس از رفتن به داروخانهٔ نزدیک خانه ناپدید شده بود. ناپدید شدن او باعث به وجود آمدن دسته‌های جست‌وجوکنندهٔ خودجوش مردم در شهر شد و همه برای کمک جمع شدند. پس از پیدا شدن جسد او، بیش از 1500 نفر برای ادای احترام در مراسم خاکسپاری‌اش حاضر شدند. نکتهٔ قابل‌توجه این تراژدی برای لیپمن، واکنش‌های جامعه به آن بود. موجی از حمایت‌ها از سوی رسانه‌ها و مردم به وجود آمد اما تنها پنج ماه پیش از آن یک مادر سیاه‌پوست هم ناپدید شده بود و جسدش در فواره‌ای در دریاچه یافت شد ولی تفاوت قابل‌توجهی در نحوهٔ پوشش رسانه‌ها از آن رویداد وجود داشت. این واقعیت که عملاً هیچ توجهی به آن زن نمی‌شد، حتی از مرگش نیز وحشتناک‌تر بود. لیپمن تصمیم می‌گیرد بررسی کند که نژادپرستی و زن‌ستیزی فزاینده در جامعه چه اثری بر شخصیت‌های داستانش خواهد داشت و از طریق مبارزات فردی قهرمانان داستانش به مسائل اجتماعی چون موج دوم جنبش فمینیستی، افزایش تطبیق یهودیان در آمریکا، تبعیض نژادی نوپا و واکنش‌های متقابل سفیدپوستان در بالتیمور که دچار تنش‌های مدنی شدیدی است می‌پردازد.

فیلم‌ساز داستان این دو مرگ را با خلق شخصیتی خیالی ترکیب کرده است. زن خانه‌دار سفیدپوست و یهودی به نام مدی شوارتز که از محدودیت‎‌های زندگی قابل‌پیش‌بینی و مرفه خود فرار کرده و به دنبال رؤیای روزنامه‌نگار شدن آمده است. او با آمیزه‌ای از شهود و تصادف، جسد تسی یازده‌ساله را که در جریان رژهٔ روز شکرگزاری ناپدید شده بود کشف می‌کند و پوشش برجستهٔ خبر این کشف توسط روزنامه‌های شهر، خاطرات نویسندگی او در نوجوانی را زنده می‌کند. او از این قهرمانی خود به عنوان اهرمی برای ورود به شغلی در روزنامهٔ «ستارهٔ بالتیمور» به عنوان نویسندهٔ کمکی یک ستون استفاده می‌کند. پس از آن مدی به موضوع کشف جسد زنی سیاه‌پوست به نام کلیو علاقه‌مند می‌شود و تصمیم می‌گیرد برای ادامهٔ پیشرفت خود در مسیر حرفه‌ای روزنامه‌نگاری‌اش به مرگ کلیو بپردازد. کلیو، زنی از نژاد آفریقایی-آمریکایی بود که با داشتن چند شغل به عنوان مدل ویترین فروشگاهی بزرگ و نگه‌داری حساب‌های شل گودُن، گنگستر بزرگ شهر که جریان قمار غیرقانونی شهر را اداره می‌کند، در تلاش برای فراهم کردن زندگی بهتری برای دو پسر خود بود. او امیدوار بود بتواند با روی کار آمدن مرتل سامر، اولین سناتور زن سیاه‌پوست ایالت، شغلی با دستمزد ثابت پیدا کند اما حامیان مالی سفیدپوست سامر تهدید کردند که در صورت استخدام شخصی مرتبط با گوردُن، حمایت‌های خود را قطع خواهند کرد.

آلما هارل، سریال کوتاه هفت‌قسمتی بانویی در دریاچه را با تکیه بر سه نقطهٔ محوری رمان لیپمن – مدی، کلیو و شرایط اجتماعی بالتیمور در دههٔ 1960 – ساخته است. این اقتباس به رمان وفادار نبوده و شاهد تغییرات بسیاری در آن هستیم، از جمله تغییر راوی سوم‌شخص که زندگی مدی را روایت می‌کرد به راوی اول‌شخص که روح کلویی است. نسخهٔ تلویزیونی بانویی در دریاچه چنان تغییر یافته که عناصر اصلی منبع خود را نیز از دست داده است؛ مانند علاقه به بررسی روابط ناخوشایند و رقابت شخصیت‌های زن و اغوای مردان برای منافع شخصی و به تصویر کشیدن بالتیمور به عنوان شهری پر از محله‌هایی با نسل‌هایی در هم تنیده از تاریخی پرآشوب. [رمان‌های کارآگاهی لیپمن بیش‌تر در بالتیمور اتفاق می‌افتند. جایی که او پس از سال‌ها کار به عنوان خبرنگار در «بالتیمور سان» هنوز در آن زندگی می‌کند.]

تیزر از کانال آپارات «فیلیمو»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *