هجو موشک

این گونه به نظر می‌رسد که کمدی‌سازهای ایرانی راه دشواری برای دست‌یابی به القاب پرطمطراقی چون «پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران» ندارند، بلکه کافی‌ست دو یا چند بازیگر ستاره انتخاب و آن‌ها را رهسپار یک ماجراجویی پرفرازونشیب در دل دوران پرالتهاب دههٔ شصت کنند. خاطره‌بازی با نوستالژی‌های آن دهه نیز اهمیت اساسی‌ دارد و جای‌جای اثر باید مملو باشد از ارجاعاتی به فیلم‌ها، سریال‌ها، موسیقی‌ها و سایر پدیده‌های آشنایی که مخاطب، نیک آن‌ها را به یاد دارد. نهنگ عنبر، هزارپا و فسیل هر کدام به نحوی این فرمول تکراری اما موفق [از منظر گیشه] را به کار گرفتند و فروش بالایی را تجربه کردند. ساختهٔ اخیر رامبد جوان نیز دنباله‌رو همین جریان است. این بار در زودپز با دو باجناق نه‌چندان باهوش روبه‌روییم که در تلاشند تا در گیرودار بمباران‌های تهران، پدرزن‌شان را که به دلیل انفجار زودپز فوت کرده به عنوان شهید جا بزنند.

همکاری محسن تنابنده و نوید محمدزاده کنجکاوی‌برانگیزترین نکته دربارهٔ زودپز‌ است؛ یکی از نام‌های شناخته‌شدهٔ کمدی ا‌ست و دیگری پس از تجربه‌هایی فراوانی در تئاترهایی با مایهٔ طنز، قدم به جهان پرزرق‌وبرق این ژانر نهاده. زودپز می‌توانست همانند سایر آثار هم‌ردهٔ خود تنها با تکیه بر بداهه‌پردازی‌های دو بازیگر، دست‌کم چند سکانس خنده‌دار خلق کند و شگفت‌ آن که از پس همین حداقل نیز برنمی‌آید. بیش‌تر جدال‌های این دو باجناق به فریادهای آزاردهنده، زدوخوردهای مشمئزکننده و دیالوگ‌هایی کم‌مایه خلاصه می‌شود.

در چنین شرایطی تعجب‌آور نیست که بازیگری با توانایی‌های نوید محمدزاده در سکانس تلخ و غم‌بار بمباران بیمارستان، کم‌فروغ ظاهر می‌شود. نمایش محمدزاده در این فیلم شکست تمام باورهایی ا‌ست که از او و وسواسش در انتخاب نقش سراغ داشتیم. کم‌وبیش همین گزاره در مورد محسن تنابنده نیز صادق است. با این وجود، بازیگری و شخصیت‌های تک‌بعدی، آن ضعف اساسی زودپز نیستند و فیلم‌نامه مشکل اصلی است.

زودپز فیلم‌نامهٔ منسجمی ندارد و در عوض از چند اپیزود با پرداختی حداقلی تشکیل شده که به‌سختی در کنار هم قرار گرفته‌اند تا داستان بسیار ساده‌اش را پیش ببرند. رامبد جوان در کمدی قبلی خود، قانون مورفی، با استفاده از قصه‌ای جنایی و اضافه کردن چند سکانس اکشن به‌نسبت خوش‌رنگ‌ولعاب، فیلم را از بند کلیشه رهانیده بود. اما زودپز ملغمه‌ای‌ است از آثار معروف مشابهش. فیلم می‌تواند باب پرسشی مهم را بگشاید که چند کمدی دیگر بنا دارند تا ختنه، ادرار کودک، زن صیغه‌ای و سایر شوخی‌های جنسی را بدون اندک خلاقیتی دست‌مایهٔ خنده‌گرفتن از مخاطب قرار دهند؟ البته تنها به چنین طنزهایی بسنده نمی‌شود و موشک‌باران به عنوان رنجی دسته‌‌جمعی با هدف خلق کمدی، به مسلخ تمسخر می‌رود. در شرایطی که کم‌تر از چهار دهه از بمباران شیمایی سردشت می‌گذرد و عواقب چنین جنایت آشکاری در یاد همه مانده، آن سکانسِ شوخی با بمباران شیمایی که ابتدا تراژیک [با نمایی اسلوموشن] آغاز می‌شود و سپس به هجویه بدل می‌شود،‌ بیش از آن که خنده‌آور باشد، سبب بهت و حیرت است. طبیعی‌‌ست که پس از این سکانس، تقلای شاهین برای یافتن دوقلوهای تازه به دنیا آمده‌اش در میانهٔ بیمارستان مورد حمله قرارگرفته، به‌سختی بار احساسی پیدا خواهد کرد. پایان‌بندی نیز به‌گونه‌ای تدارک دیده شده که هم – طبق کلیشه‌ها – گناه‌کاران به سزای اعمال خود برسند و هم دست سازندگان برای ساخت قسمت دوم احتمالی باز باشد.

تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *