۱. حمید جبلی بازیگر نقشهای ریز و درشت نمایشهای تلویزیونی اوایل انقلاب، از اواسط دهه ۱۳۶۰ خود را در سینمای ایران تثبیت کرد و به یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران در آن برهه تبدیل شد. تجربه بازی در فیلمهای مهمی چون خط پایان، جادههای سرد، شیرسنگی، شیرک، تحفهها، در مسیر تندباد، مادر، ریحانه، ای ایران و… رفتهرفته او را آبدیدهتر از پیش کرد. ولی این فیلم سایهٔ خیال (حسین دلیر، ۱۳۶۹) بود که تشخص بازیاش را پیش چشم مخاطبان به تصویر کشید. او در نقش هنرمندی که برای امرار معاش مجبور به کار در قصابیست، طعنهای آشکار به وضعیت اقتصادی هنرمندان دارد که به مشاغلی که هیچ ارتباطی به روحیه لطیفشان ندارد میپردازند. این فیلم که نقش نخست آن را حسین پناهی بر عهده داشت و ارجاعات بسیاری به شخصیت واقعی وی داده میشد، حکایت دلدادگی همزمان دو دوست، حمید (جبلی) و حسین (پناهی) به دختری در همسایگی را روایت میکرد که بر خلاف نمونههای مشابه، حسین کنار میکشید و تلاش داشت با همدستی پدر دختر، رفیقش حمید را به وصال معشوق برساند. جبلی در این فیلم نقش رفیقِ شفیقِ صاف و ساده را بهخوبی ایفا کرد که بعدها بارها و بارها آن را در فیلمهای مختلف تکرار کرد که تبدیل به شمایلی جداناپذیر از شخصیت خود جبلی شد.
۲. پنج سال پس از سایهٔ خیال، همایون اسعدیان مرد آفتابی را ساخت که باز هم روایت شیرین رفاقت و رقابت دو دوست، یعنی اکبر عبدی و حمید جبلی را انتخاب کرده بود. فیلم قصه دو نفر را که از کودکی با هم بزرگ شدهاند و حالا برای به دست آوردن پول قلمبه باید برای کار به ژاپن بروند به تصویر میکشد. آنها در ادامه با به هم خوردن رابطهشان مواجه میشوند و سعی در موش دواندن در کار یکدیگر دارند! فیلم در کنار لحظات خندهدار و بامزه، روایت غریبانهای از وضعیت کارگران ایرانی حاضر در ژاپن دارد و در جایجای خود بر اصالت رفاقت قدیمی تأکید کرده و در پایان سعی دارد همهچیز را به خوبی و خوشی جمعوجور کند. ملاحت ذاتی عبدی و جبلی، همراه حضور تأثیرگذار فاطمه معتمدآریا، غلامحسین لطفی و رضا بابک، فیلم را بسیار پذیرفتنی کرده است.
۳. زوج ایرج طهماسب و جبلی از همان اوایل شروع فعالیتهای هنریشان تشکیل شد، و در برنامه «صندوق پست»، محصول گروه کودک و نوجوان شبکه اول سیما، به اوج رسید و محبوبیت دو عروسک کلاهقرمزی و پسرخاله باعث شد در سال ۱۳۷۳ فیلم سینمایی این دو عروسک پرطرفدار را تولید کنند. جبلی در این فیلم علاوه بر اینکه صداپیشگی کلاهقرمزی و پسرخاله را به عهده داشت، نقش یک دربان را هم به زیبایی بازی کرد و سهم عمدهای در موفقیت این فیلم داشت. او در صداپیشگی کلاهقرمزی هر قدر روی شیطنت کودکانه و خرابکاریهایش تأکید دارد، برای پسرخاله از لحنی جدی و خشک بهره میبرد که در ادامه همین لحن حرف زدن و طلبکاری دایمی، تبدیل به نقطه قوتش شده و از او شخصیتی دوستداشتنی برای مخاطب میآفریند و مصداق کسی است که پشت ستاره حلبی قلبی از طلا دارد، که حتی حاضر نیست شیرینیهای فاسد را مورچهها بخورند و بمیرند و ترجیح میدهد فداکاری کند و خودش بخورد! این مجموعه چنان محبوبیت پایداری به دست آورد که تا همین چند سال پیش برنامه تلویزیونیاش بهپا بود و چند بار هم فیلم سینمایی با حضور این دو عروسک روانه سینماها شد و فروش بالایی هم داشت.
۴. جبلی همزمان با فعالیتهایش در زمینه سینمای کودک و کمدی، چند فیلم کاملاً شخصی و تلخ هم ساخته که بهترینشان خواب سفید (۱۳۸۲) بود که او همزمان هم نویسنده و کارگردان بود و هم نقش نخست آن را که جوانی ترشیده و شیرینعقل است، بازی کرد. رضا شاگرد سادهدل فروشگاه لوازم عقد و عروسی، عاشق یکی از مانکنها شده و شب و روز در خیال و بیداری با او درددل میکند. آشنایی با یک مشتری که شباهتی اندک به او دارد زندگیاش را به هم میریزد. این فیلم بهشدت تلخ و تکاندهنده در مذمت تنهایی است.
۵. جبلی از همان روزگار جوانی علاقه خاصی به ایفای نقش مردان پیر غرغرو داشته و در فیلمهای مختلفی این ایده را آزموده که بهترینشان در دختر شیرینیفروش (ایرج طهماسب، ۱۳۸۰) است که او نقش پدر طهماسب را بازی میکند؛ پیرمردی خسیس و طماع که سالهاست در مقابل ازدواج پسرش با دختر خانم رستمی که شیرینیفروش است سنگاندازی میکند. او چنان با حلاوت این نقش منفی را روی پرده جان میبخشد که هیچکس لحظهای هم به عمق کارهای غلط و غیراخلاقیاش فکر نمیکند! صحنههای کلانتری و تمام صحنههای کلکلاش با خانم رستمی (ثریا قاسمی) عالیست و صحنههای رقص زورکیاش بهتنهایی میتوانند بیننده را از خنده رودهبر کند. نقشی که مشابهاش را در زیر درخت هلو (طهماسب، ۱۳۸۴) هم ارائه کرد و همواره دیدنیست.