به فریاد انتشارات علمی و فرهنگی برسید


در یادداشتی با عنوان «نه علمی ماند و نه فرهنگی» مورخ بیست‌وسوم آذر سال گذشته، مصائبی را که به دنبال انتصاب آخرین مدیرعامل انتشارات پرآوازهٔ علمی و فرهنگی پیش آمده، مختصراً و در حدود گزارش بیان داشتم. همزمان از کارکنان داخل مجموعه گرفته تا شاهدان دل‌سوز بیرونی به طور مستمر هر یک به طریقی همهٔ توان خود را صرف رساندن صدای از هم پاشیدن این نشر به مسئولین ذی‌ربط و بی‌ربط می‌کردند تا گوش شنوا و ارادهٔ  توانایی را متوجه این حجم عظیم و بهت‌انگیز از بی‌کفایتی سازند. در همین راستا گزارش‌ها و يادداشت‌های متعددی در صفحات فرهنگی روزنامهها و خبرگزاری‌ها منتشر شد. کارمندان مجموعه نیز چندین طومار مفصل از تخلفات و اقدامات غیرقانونی و نامتعارف تیم مدیریتی به بازرسی سازمان تأمین اجتماعی، نمایندهٔ ویژهٔ ریاست سازمان، شخص مدیرعامل سازمان و نهایتاً حتی به شخص وزیر کار نگاشته، به امضای همگانی رسانده و ارسال کردند که متأسفانه اقدام سازنده‌ای صورت نپذیرفت.

همزمان، اقدامات آسیب‌زای تیم مدیریتی انتشارات، از غیرقانونی و غیرعرفی بودن، به‌سرعت رنگ و بوی زوالی عامدانه و خودخواسته به خود می‌گرفت، تا جایی که برای هیچ یک از این اقدامات کوچک‌ترین دلیل عقلانی و منطقی یافت نمی‌شد. نمونه‌ای از رفتارهای مذکور را به شرح زیر می‌توان توضیح داد؛ اخراج شمار زیادی از کارشناسان مجرب و خبره در بخش‌های مختلف انتشارات و شرکت‌های تابعه و سپردن همان امور به افراد بی‌تجربه و نامرتبط جدیدالورود و بدتر از آن برون‌سپاری خدمات عادی و روزمرهٔ انتشارات با قراردادهای گزاف به شرکت‌هایی که هر کدام به‌نوعی بسته و وابستهٔ یکی از مدیران حاکم بود. در مثال مطلب فوق: ایجاد کدورت و تنش با مدیر کارآمد و حرفه‌ای چاپ‌خانه که منجر به استعفای اجباری او شده و سپردن همان صندلی به یکی از دوستان که در سوابق او تنها عضویت در فدراسيون موتورسواری به چشم می‌خورد. همچنین تکرار این داستان با مدیر قدیمی فناوری (آی‌تی) و نهایتاً بیکار کردنش و سپردن آن بخش به برادر معاون اجرایی وقت و پس از بروز دنیایی از اختلالات و به‌هم‌ریختگی‌ها، برون‌سپاری کل قسمت آی‌تی به شرکتی که متعلق به یکی از اعضای هیأت‌مدیرهٔ شرکت کتاب‌گستر بود! و باز ایجاد تنش و درگیری با مدیر بزرگ‌ترین فروشگاه انتشارات در خیابان جردن به دلیل اصرار بر خروج مقادیر ارزشمندی از کالاها و اقلام کافهٔ آن فروشگاه، در حالی که هیچ دلیل منطقی و حتی هیچ دستور رسمی و مکتوبی وجود نداشت. ایستادگی مدیر فروشگاه و نهایتاً عزل او توسط مدیرعامل انتشارات و در پی آن استعفای دسته‌جمعی کارکنان این مجموعهٔ بزرگ فرهنگی و به‌طبع تعطیلی مجموعه از تیر سال گذشته تا کنون!

در نتیجه تمام این مصائب و صدمات و متعاقب آن، اعتراض کارکنان و مراجعات مکرر و نامه‌نگاری‌های بی‌امان به مسئولان مافوق و عدم تأثیر مطلوب، گویا جسارت تیم مدیریتی و در رأس آن‌ها مدیرعامل، به جایی رسید که تصمیم بر اخراج آخرین بازماندگان از کارکنان قراردادی گرفته و در اقدامی عجیب کارکنان رسمی را نیز بدون سپردن هیچ کاری به ایشان، با حکم دورکاری خانه‌نشین کردند. و این به گونه‌ای واضح و با صدایی رسا بیانگر ارادهٔ آنان مبنی بر خلاصی از مزاحمت نیروهای باتجربه بود. هم‌اکنون و پس از گذشت نزدیک به دو سال از صدرنشینی قاسم صفایی‌نژاد بر انتشارات علمی و فرهنگی، در مقطعی که طبعاً منتظر تغییرات طبیعی متأثر از تغییر دولت هستند، در عملیاتی ضربتی و همچنان حیرت‌انگیز، به اقدامات عجیب خود چنان سرعتی داده‌اند که بیم آن می‌رود نه از تاک نشان بماند و نه از تاک‌نشان.

اول اینکه چاپ‌خانهٔ بزرگ کتیبه و کلیهٔ ساختمان‌های انبار سرخهحصار را تعطیل کرده و شخصی را که سابقاً فروشندهٔ یکی از فروشگاه‌های نشر بوده به عنوان سرپرست به آن‌جا فرستاده‌اند تا کلیهٔ پرسنل را مرخص کند. حتی کارگران رسمی را با عناوین معرفی به کارگزینی و مرخصی تابستانه و… از آن مکان دور نگه داشته‌اند. این اقدام سرشار از شبهه در حالی صورت گرفته که سابق بر این کسانی با دستور از بالا قصد خروج مقادیر زیادی زینک و تجهيزات دیگر را از انبار داشتهاند که به دلیل عدم صدور دستور کتبی توسط همین کارگران و نگهبانان از انجام آن جلوگیری شده بود.

دوم؛ کلیهٔ کالاهای فروشگاه گلفام بی‌دلیل و بدون رعايت تشریفات قانونی در دو نوبت به افراد حقیقی و با قیمت نامعلوم فروخته شده و فروشگاه خالی از کالاست.

سوم؛ هم‌اکنون از خیل عظیم بستگان و دوستان مديرعامل که در مقاطع مختلف تخلفات فراوان با اختیار و دستور آن‌ها صورت گرفته، چند نفر بیش‌تر باقی نمانده‌اند. در نتیجه در روز حساب اثری از آن‌ها حتی جهت توضیح تخلفات وجود ندارد.

چهارم؛ بازماندگان تیم فعلی، به گونه‌ای تأسف‌بار به کوچک‌ترین اجزاء باقی‌مانده از شرکت رحم نکرده و حتی اتومبیل‌های ارزان‌قیمت شرکت کتاب‌گستر را در سایت دیوار آگهی کرده‌اند! آیا معنای تمام وقایع فوق چیزی جز دستپاچگی و تخت‌گاز راندن در زمان کوتاه باقی‌مانده برای تاراج و حیف و میل عصاره‌های نهایی این انتشارات خوشنام قدیمی است؟

در پایان چنان‌چه گوشه‌ای از گزارش فوق به رؤیت مسئولان امر رسید، تمنای عاجزانهٔ کلیهٔ کارکنان، جلوگیری کامل و توقف اقدامات و پی‌گیری قانونی تخلفات گذشته به گونه‌ای دقیق و موشکافانه است. انتشارات علمی فرهنگی متعلق به همه دانشپژوهان و اهالی فرهنگ است، نه یک یا چند نفر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *