نام فیلم از یک عبارت معماری وام گرفته شده. «خانهٔ شیشهای» اثر معمار معروف فیلیپ جانسن با بهکارگیری عالی تناسب و رعایت سادگی، یکی از اولین شاهکارهای معماری مدرن محسوب میشود. ساخت بنا دو سال طول کشید و در 1949 به پایان رسید. بنا در یک طبقه و با پلانی آزاد به ابعاد حدود 10 در 17 متر طراحی شده و جدارهٔ خانه پوشیده از صفحات شیشهای به ارتفاع حدود پنجونیم متر بود. این توضیح از آن جهت ضروری است که لوکیشن فیلم و قالب آن از همین خانهٔ شیشهای الهام گرفته شده. گرچه شاید با توجه به بررسی شخصیتها از نزدیک و در یک فضای محدود، عبارت گلخانه (گرین هاوس) را هم بشود برایش به کار برد. عمارت خانهٔ شیشهای در فیلم نمادی از شفافیت است که از طریق آن قرار است بدون واسطه زندگی شخصیتها را ببینیم. فیلمساز نهایت بهره را از این قالب شیشهای برده است. وقتی باران میبارد، برخورد شدید قطرهها را از پشت شیشه روی شخصیتهای داخل خانه میبینیم و با حالوهوای آنها شریک میشویم.
پس از حملهٔ سرمایهگذار کنسرت که «خانمزاده» – معادل عبارت آقازاده برای یک زن – خطاب شده و پس از آسیب رساندن به وسایل سردبیر، دوربین از طریق نورپردازی مورب ناشی از خطوط کرکرهها، وضعیت خانه را نشان میدهد. بسیاری از نماها از پشت شیشهٔ لکدار گرفته شده و فیلمساز با جسارت خطر بازتاب تصاویر در شیشه را به جان خریده. فیلم دوربین پرجنبوجوشی دارد که گاه با تعقیب شخصیتها از یکی به دیگری با سوییچ پن و گاه با بالا و پایین رفتنهای مداوم، با تلاطم موجود در خانهٔ شیشهای هماهنگ میشود. در شب هم تصویر چراغها در آب حوض وسط حیاط تلألوی خاصی دارد. همین یکدست بودن تصاویر، لوکیشن یکسان و تمرکز بر شخصیتها در کنار تدوین متناسب با روایت خاص فیلم، سبب شده فیلم ریتم درستی داشته باشد و از پختگی در ساخت بهره ببرد. هدف دیگر البته نوعی مستندنمایی در کار فیلمساز است که بهویژه در سریال غربت هم شاهدش بودیم. در همین راستاست که او از آهنگساز فیلمش بهنام ابطحی نیز در فیلم استفاده کرده. فیلم از کار با صدای خارج از کادر هم بیبهره نیست. صدای آتش بیرون از خانه را روی تصاویر اهالی خانه میبینیم تا حضور و ارتباطشان معنای رمانتیکتری پیدا کند. همچنانکه با خواندن آهنگ برف از زندهیاد حبیب زیر بارش برف و هنگام خوردن سیبزمینی کبابی در منقل، فضا را خوب تلطیف میکند.
تیزر از کانال آپارات «سینماتیکت»