آلن جی. پاکولا همه مردان رییسجمهور (1976) را چهار سال پس از آغاز رسوایی واترگیت (کارگذاشتن ابزارهای شنود در ستاد انتخاباتی حزب دموکرات آمریکا توسط حزب رقیب) که در نهایت منجر به استعفای ریچارد نیکسون رییسجمهور وقت شد، ساخت. گزارشهای تحقیقی کارل برنستین و باب وودوارد خبرنگاران روزنامه «واشنگتن پست» نقش مؤثری در افشای این ماجرا داشت. جالب آن که قریب به 50 سال پس از ساخت، هنوز هم مدرسان روزنامهنگاری با اشتیاق این فیلم را در کلاسهای خود نمایش میدهند. یکی از دلایل این موضوع به احتمال قوی ساختار شبهمستند فیلم است. پس از دستگیری ماموران پیشین FBI در فصل نخست، فصل بعدی به نمایش تحریریه واشنگتن پست اختصاص دارد. حرکت افقی دوربین از سمت چپ، تصویرگر سالن بزرگی است غرق در نور سفید نئونهای سقف با میزهایی انباشته از پوشه و کاغذ و صدای ماشینهای تحریر در پس زمینه. در ادامه، استفاده نکردن از موسیقی و در عوض به کارگیری صدای زنگ بیوقفه تلفنهای بزرگ رومیزی و نمایش افرادی که دائما میان میزها جابهجا میشوند و یا گرم گفتگو هستند سبب واقعگراتر شدن فضا میشود. این بازنمایی دقیق تحریریه روزنامه واشنگتن پست در سال 1972، یکی از تحسینبرانگیزترین مؤلفههای فیلم است و از همین روست که در کلاسهای روزنامهنگاری برای نمایش تحریریهای که هنوز رایانه، تلفن همراه و اینترنت وارد آن نشده، همچنان از این فیلم استفاده میشود.
چگونگی انجام «روزنامهنگاری تحقیقی» نیز در فیلم به شکلی جزئینگرانه مستند میشود. برنستین و وودوارد (داستین هافمن و رابرت ردفورد) با این که خبرنگارانی تازهکار و کمتجربه هستند مصمم و صبورانه و البته با مشقت، قطعات پازل واترگیت را کنار هم میچینند و به تدریج انباشت این اطلاعات خرد و در ظاهر بیربط در کنار هم موجب افشای یک فساد سیاسی میشود. هر صحنه، درست مثل یک تحقیق پلیسی، بیننده را با یکی از قطعات پازل آشنا میکند. دو خبرنگار هم مثل کارآگاهان مدرک جمع میکنند، صحت گفتههای منابع خود را چند بار بررسی میکنند، یادداشتهایشان را مقایسه میکنند و به تدریج به پروندهای که در دست دارند سر و شکل میدهند. همچنین مثل همه کارآگاهان تکرو که رییس بدگمانشان خیرخواهانه اما نابهجا در مسیر تحقیق اختلال ایجاد میکند، وودوارد و برنستین هم ناگزیرند با تردیدهای بن بردلی سردبیر وقت واشنگتن پست دست و پنجه نرم کنند. این در حالیست که همکاران باسابقه سرویس سیاسی روزنامه و همچنین سایر رسانههای خبری از این که چرا باید دو جوان تازهکار، گزارشگر چنین رویداد سیاسی بااهمیتی شوند، حسابی دلخورند.
اما وودوارد و برنستین با وجود خودداری منابع خبری از ارائه اطلاعات، تردیدهای سردبیر، ریشخندهای همکاران باسابقه و مخالفت سیاستمدارانی که درگیر ماجرا هستند، کوتاه نمیآیند و در نهایت موفق به افشاگریهای قابل توجهی میشوند. موفقیت آنها کمال مطلوب روزنامهنگاری لیبرال است: «ژورنالیسم در مقام رکن چهارم دموکراسی». در این رویکرد، بیطرفی خبرنگار و پیگیری ماجرا بدون دخالت دادن گرایش سیاسی مطلوبش و همچنین تاکید بر انتشار خبر فقط پس از آن که به تایید دو منبع مستقل قابل اعتماد برسد، مؤلفههای اصلی محسوب میشود. مؤلفههایی که در فیلم نیز آشکارا بر آنها تأکید میشود.
از سوی دیگر پاکولا عامدانه به گذشته دو خبرنگار اشارهای نمیکند. همین قدر گفته میشود که وودوارد 9 ماه و برنستین 16 ماه است که در تحریریه مشغولاند. نمایش زندگی خصوصی آنها به صحنهای کوتاه در آپارتمان وودوارد ختم میشود. در واقع از نظر پاکولا همین که خبرنگاران کار خود را حرفهای و با پشتکار انجام میدهند برای پیشبرد روایت کافی است. به بیان دیگر چگونگی تحقیق خبرنگاران دربارهٔ واترگیت آن قدر برای پاکولا اهمیت دارد که هرگونه پرداخت شخصیت و تأکید بر وجوه احساسی و عاطفی آنها انحراف از مسیر محسوب میشود. از این رو فقط آن چه را که روی داده میبینیم: مصاحبههایی که پشتسرهم صورت میگیرند و تلفنهایی که پشتسرهم زده میشوند. بدین ترتیب فیلم بیش از آن که اثری متعلق به جریان اصلی هالیوود با حضور دو ستاره شناختهشده باشد، حالوهوا و ساختاری مستندگونه مییابد.
همه مردان رییسجمهور مسیر دشوار شکلگیری یک گزارش تحقیقی از نقطه آغاز تا انتشار آن را نمایش میدهد و گسترش کموبیش یکنواخت و کم فراز و نشیب روایتش این طور توجیه میشود که با وجود انبوه فشارهای سیاسی و درون رسانهای همین سماجت و پشتکار آهسته، روشمند و بیزرق و برق است که تداوم کار خبری و نگارش گزارشها را میسر میسازد. از این منظر، فیلم عمیقاً در تقابل با دیدگاهی قرار میگیرد که روزنامهنگاری را حرفهای هیجان انگیز و پرزرق و برق میداند. همچنین تأکید میشود که افشاگری درباره یک حقیقت مسیری طولانی و دشوار است و هرگونه میانبر در این راه، غیرقابل قبول و بیاعتبار خواهد بود.
حدود پنج دهه پس از ساخت، همه مردان رییسجمهور همچنان نمونه بارز روزنامهنگاری تحقیقی و بهترین مثال برای بازنمایی روزنامهنگار به مثابه قهرمان و نظارت رسانه بر حوزههای قدرت و سیاست است. برایان مکنیر در کتاب «روزنامهنگاران در سینما» به نقل از لایونل باربر سردبیر وقت «فایننشال تایمز» که در دهه 1980 در واشنگتن پست کار میکرد این طور مینویسد: «این فیلم مقطعی از روزنامهنگاری مکتوب را مستند میکند و پاس میدارد که حالا دیگر تحت فشارهای مالی و فناورانه از بین رفته است. اما ضروری است هنوز به عنوان دورهای به خاطر سپرده شود که روزنامهنگاران روزها و هفتهها درباره رویدادها تحقیق میکردند و هیچ گزارشی پیش از آن که صحت و بیطرفی آن بارها و بارها توسط سردبیران مختلف بررسی شود، منتشر نمیشد.»