سعید نعمتالله را بیشتر به عنوان فیلمنامهنویس سریالهای تلویزیونی پرمخاطب میشناسیم، از جمله همکاریهایش با سیروس مقدم در رستگاران، زیر هشت، مدینه و میکاییل. او سه فیلمنامهٔ سینمایی و یک مجموعهٔ نمایش خانگی هم نوشته اما موفقترین کارهایش در تلویزیون بودهاند. نعمتالله نخستینبار در 1399 مجموعهٔ زمین گرم را برای تلویزیون نوشت و ساخت و آخرین اثرش پدر گواردیولا در شبکهٔ خانگی به نمایش درآمد.
مهمترین ویژگی آثار نعمتالله به عنوان نویسندهٔ فیلمنامه – که در آثارش به عنوان کارگردان شدت و حدت بیشتری دارد – نوع گفتار شخصیتهاست. شخصیتهای آثار نعمتالله همگی و بدون استثنا مدل خاصی صحبت میکنند که کمتر شاهد این نوع بیان در زندگی روزمره هستیم. نکتهای که پیشتر دربارهٔ آثار بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی هم عنوان شده است. نعمتالله علاقهٔ بسیاری به کیمیایی دارد و در پدر گواردیولا، مازیار (یکی از شخصیتهای محوری) هنگامی که مجبور میشود از محل زندگیاش برود و فقط میتواند مقدار کمی از وسایلش را با خودش ببرد، بین تمام کتابهایش، رمان جسدهای شیشهای کیمیایی را برمیدارد. و البته هیچگاه مازیار را در حال مطالعهٔ هیچ کتابی نمیبینیم؛ این صحنه، صرفاً ادای احترام به کیمیایی است. به نوع گفتار بازیگران به عنوان نقطهضعف یا پاشنهٔ آشیل اثر نگاه نمیکنیم اما در بیشتر مواقع شخصیتها وقتی میخواهند شعار بدهند این گونه حرف میزنند. نکته اینجاست که این دیالوگها در دهان برخی بازیگران بهاصطلاح نمیچرخد و با پیشینه و فن بیان و تیپشان همخوانی ندارد.
پدر گواردیولا زندگی عدهای بیخانمان در سینمای متروکیست که قرار است بهزودی خراب شود؛ قصهٔ عزت و ذلت، اوج و فرود، دربهدری، با تأکید روی پناهگاه بودن سینما و جمع شدن آدمها در این مکان مقدس حتی اگر رو به نابودی و زوال باشد. نعمتالله نگاهی منصفانه به آدمهایش دارد و هیچکدام را صرفاً سیاه نشان نمیدهد. مثلاً اسماعیل (گواردیولا) برای اینکه زندگی خواهرش را به مخاطره نیندازد هیچگاه سراغش نمیرود اما همین آدم به دزد و موادفروش رحم نمیکند و مقدار زیادی شیشه از آنها میدزدد. یا داود (شوهرخواهر اسماعیل) با اینکه همسرش را طرد کرده اما او را همچنان دوست دارد و با اینکه علاقهاش به خواهرش ریحانه کمی گلدرشت است اما برای آن دلایل محکمی دارد. یا خانومجان با اینکه حق هووهایش و دخترهایشان را نمیدهد [به خاطر کینهای که از آنها و بهخصوص شوهرش دارد] اما هر ماه به تعداد زیادی فقیر و بینوا کمک میکند. حتی برای کارگرشان زن میگیرد و خانه اجاره میکند. حمیدرضا هم با اینکه قدرتطلب است و کمبود اعتمادبهنفس دارد ولی نمیخواهد حق خواهرانش را بخورد و تصمیم دارد ظلم پدر و مادرش را دربارهٔ آنها جبران کند. تقریباً همهٔ افراد برای کارهایشان دلایل منطقی دارند و شخصیتپردازیها با دقت و ظرافت انجام شده است.
با اینکه تعداد افراد بیخانمان در سینمای متروکه زیاد است و پدر گواردیولا با یکی از خانوادههایی شروع میشود که بهتازگی بیخانمان شدهاند اما در طول ماجرا فقط قصهٔ تعدادی از آنها مورد توجه قرار میگیرد و بسیاری از بیخانمانها صرفاً حالت تزیینی و صحنهپرکن پیدا کردهاند و به موضوع اره دادن و تیشه گرفتن بین پلیس و بیخانمانها هم بیش از حد پرداخته شده است.
تیزر سریال از کانال آپارات «فیلمنما»