خیلی باعث تأسفه می‌بخشِن!*

فردوس کاویانی در زندگی و در نقش‌هایش، تعبیر شعر «زندگی نیست بجز عشق/ بجز حرف محبت به کسی» سهراب سپهری بود و به‌خوبی راه و رسم این‌که ما «چه خواهیم کرد در این فرصت کم؟!» را نشان داد. بدون تردید در توانایی بازیگری کاویانی در نقش‌های متفاوت، انگار همیشه شخصیت‌های مهربان برازندهٔ او بودند و ذات خوش‌خو و نرم‌دلی‌اش، اجازهٔ حضور در شخصیت‌های سنگ‌دل و شرور را نمی‌داد. اگر هم در معدود نقش‌هایی چنین اتفاقی افتاد، به سبب ناهمگونی آدم‌های قصه با سرشت مهربان کاویانی نتیجه چندان باب طبع نشد.

متولد چهارم مهر 1320 در کرمان بود و از 1340 فعالیت هنری‌اش را با تئاتر آغاز کرد. با تجاوز (حمید مصداقی، 1349) وارد سینما شد و مجموعه‌های محلهٔ بروبیا (1362)، محلهٔ بهداشت (1363) و طنزآوران جهان (1364) باعث شهرتش شد. تا 1393 به فعالیت در تئاتر، سینما و تلویزیون ادامه داد. برای بازی در مسیر تندباد (1367) و جنگجوی پیروز (1377) نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد اما سیمرغ بلورینش را از مردم به خاطر بازی در سریال همسران (1373) گرفت و با آن همیشه در یادها ماندگار شد.

فارغ از تنوع حضورش در تئاتر و اشاراتی که به بازی‌های درخشانش از جمله نمایش پیرمرد مضحک می‌شود، مروری بر نقش‌های کارنامهٔ سینمایی و تلویزیونی کاویانی نشان از برتری مهربانی دارد. مهر و عطوفتی که به هر طریق می‌خواهد راهش را در زندگی قصه باز کند و اثرش را در جهان نمایش بگذارد. کاویانی با مدد گرفتن از ذات مهربانش و ترکیب آن با هنر بازیگری‌اش به تابلوی تمام‌عیار مهربانی تبدیل شد. البته گاهی در دنیای پیچیدهٔ امروزی، زور این مهر و عاطفه به جفا و نامهربانی نمی‌رسد و مراد و مقصودی که باید حاصل نمی‌شود. نکتهٔ دیگر این‌که شکل‌گیری و برتری پرسونای مهربانانه، مطلقاً به معنی کلیشه و ارائهٔ یک بازی تخت و یک‌نواخت نیست و چه بسا چنین نقش‌هایی که زیروبم‌های مرسوم و جذاب نقش‌های آلوده به شر و بدی و دست‌کم نامهربانی را ندارند، نیازمند توان و قدرت ویژه‌ای در بازیگری هستند و کاویانی هم نقش‌هایی با ماهیت مثبت، مهربان، ساده و باصفا را خوب از کار درمی‌آورد.

از نمونه‌هایی که ثابت می‌کرد ترش‌رویی و خشونت به او و بازی‌اش نمی‌آید، باید به چوپانان کویر اشاره کرد؛ نقش قدیرخان پسر ارباب که ظاهراً قرار بود با دوبلهٔ حسین عرفانی، تندخویی نقش تشدید شود اما این ستیزه‌جویی و آن سبیل پروپیمان چندان کارساز نبود و کاویانی را در این نقش جدی نمی‌گرفتیم. در رسول پسر ابوالقاسم که تنها چند دقیقه‌اش در اینترنت موجود است، نقشی از طبقهٔ کارگر را بازی می‌کرد؛ طیفی که سنخیت بیش‌تری با حال‌وهوا و پرسونای کاویانی دارد. با این حال این‌جا هم به دلیل ماهیت نقش در جبر محیط کارگری، دوبلهٔ آن و اتفاقات تلخی که در داستان رخ می‌دهد، مجالی برای بروز مهربانی مورد انتظار بازیگر نیست. البته این توقع مواجهه با حضورهای پرمهر و عطوفت، بیش‌تر متأثر از تماشای کاویانی مهربان در نقش‌های متأخرتر، مشهورتر و محبوب‌ترش در تلویزیون همچون کمال لطفی همسران و فردوس تهرانی آژانس دوستی است و باعث می‌شود ما در یک عطف به ماسبق تاریخی، اخم و نامهربانی او در نقش‌های دیگر را به یاد نیاوریم.

بازی‌اش در نقش دادستان پرونده هم با این‌که اجرای بدی ندارد اما نه جزو خوب‌های کارنامهٔ کاویانی است و نه نسبتی با مهر و محبت دارد. صدای نصرالله مدقالچی هم پیوند این نقش را با عطوفت، کم‌رنگ‌تر می‌کند، به‌ویژه آن‌جا که تقاضای اشد مجازات را برای قهرمان مظلوم قصه سیدعلی رحمت‌پور (فرامرز قریبیان) دارد.

یکی دیگر از نقش‌های غریب کاویانی، شخصیت اسکندری در آن سفر کرده است؛ رییس گاوداری یک روستا که برای پیشرفت و رسیدن به آرزوهایش از کوچک‌ترین خوش‌خدمتی به ارباب دریغ نمی‌کند و در نهایت امر و نهی مدام به زیردستان، منجر به درگیری اهالی روستا با اسکندری و سربه‌نیست شدن او می‌شود. این صحنه در تصمیمی غیرمنطقی و – به تعبیر امروز – اسپویل‌کننده، به پوستر بی‌ریخت فیلم هم تبدیل شد؛ همان تصویری که سیاوش طهمورث تکه‌سنگی را در دست دارد و قرار است با آن بر سر فردوس کاویانی که فریاد می‌کشد، بکوبد. شاید هم قبلاً کوبیده که خون از سر و پیشانی کاویانی جاری است و فریادش به آسمان بلند! فارغ از آن سفر کرده به عنوان نمونه‌ای استثنایی و خارق عادت، در قیاس بین شمایل تیپیک طهمورث و کاویانی هم جفا و نامهربانی بیش‌تر به اولی می‌آید و مهربانی به دومی.

*برگرفته از یکی از دیالوگ‌های فردوس کاویانی در اجاره‌نشین‌ها

تصویری از بانو (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۱)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *