رودررو با آینۀ شکسته

سینما و روان‌شناسی سال‌هاست که با هم بده‌بستان دارند. مردم شیفتهٔ شخصیت‌های غریب و نامتعارفی هستند که طبق الگوهای مرسوم رفتار نمی‌کنند؛ قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌های جذابی که قاعدهٔ بازی را به هم می‌زنند. در فهرست شخصیت‌های ماندگار هر سینمادوستی تعداد زیادی از این گونه شخصیت‌های متفاوت هست و چه بسیارند داستان‌هایی که اگر همه معمولی بودند و سالم و قابل‌پیش‌بینی عمل می‌کردند شاید اصلاً شکل نمی‌گرفتند یا ارزش روایت نداشتند.

در این میزگرد با حضور دو روان‌پزشک مهمان، دکتر کاوه علوی و دکتر امیرحسین جلالی‌ندوشن که هر دو تجربه‌ها و مطالعات جالبی در زمینهٔ سینما و درام داشته‌اند، و دکتر مصطفی جلالی‌فخر که منتقد نام‌آشنای «فیلم امروز» است به مرور و تحلیل شخصیت‌های ماندگار نامتعارف تاریخ سینما پرداخته‌ایم. قرار بود بیش‌تر دربارهٔ شخصیت‌های نامتعارف و روان‌پریش در سینمای ایران صحبت شود اما بحث به نمونه‌های مشهور دیگر هم کشیده شد.

وقتی با روان‌پزشکان دربارهٔ سینما حرف می‌زنیم بیش‌تر به تصویر منفی یا مخوفی که سینما از بیماران روانی به تصویر می‌کشد اعتراض دارند و نگران‌اند مبادا این تصویر منفی با دامن زدن به بدبینی و بی‌اطلاعی عمومی، باعث شود بیمارانی نیازمند کمک و مشاورهٔ تخصصی از درخواست کمک و مراجعه به روان‌پزشک پرهیز کند. خوش‌حالیم در این میزگرد – که بخشی از پروندهٔ شمارهٔ گذشتهٔ مجله است – بحث به موضوعاتی فراتر از فیلم و سینما هم کشیده شد، و امیدواریم خواندن متن خلاصه‌شده و البته تماشای برنامهٔ ویدئویی مفصلی که به‌زودی در فضای مجازی منتشر خواهد شد، دست‌کم در حد بضاعت من و همکارانم در این نشست دوستانه، به آگاهی عمومی دربارهٔ موضوع سلامت روان اضافه کند.

دکتر ارسیا تقوا

ارسیا تقوا: دغدغه‌های روان‌شناختی از زمان شکل‌گیری سینما یکی از مؤلفه‌های جذاب در سینما بوده است. در این سال‌ها هر دو مقوله رشد شگفت‌آوری داشتند. با توجه به طبقه‌بندی‌هایی که در روان‌پزشکی به وجود آمده برخی گفتند اکنون سینما راحت‌تر به مقولهٔ روان نزدیک شود و از آن استفاده کند. الان که بیش‌تر از 120 سال از پیدایش سینما می‌گذرد به طور کلی وضعیت تعامل سینما و روان را در سینمای ایران و جهان چه‌طور می‌بینید؟

امیرحسین جلالیندوشن: طبقه‌بندی بیماری‌ها طبعاً مختص علم و پژوهش هستند و گاهی به کار دسته‌بندی شرکت‌های بیمه می‌آیند. این دسته‌بندی‌ها اگر بخواهند در درام و سینما وارد شوند و بخواهیم خودمان را به آن‌ها مقید بدانیم، اولاً درست رعایت نمی‌شوند، ثانیاً این دو مقوله اصلاً با هم سازگاری ندارند. بنابراین ترجیح می‌دهم از عبارت کلی شخصیت‌های نامتعارف یا غیرارتباطی استفاده کنم. این عبارت شامل افرادی است که مبتلا به اختلال روان‌پریشی‌اند، واقعیت‌سنجی‌شان را از دست داده یا مشکلات اوتیستیک دارند که نمونه‌هایی‌ از آن‌ها در سینما به نمایش گذاشته شده، و همین طور خیلی از وضعیت‌های دیگری که شاید نام مشخصی نداشته باشند که ملغمه‌ای از وضعیت‌های مختلف‌اند و می‌توانند ما را به فکر تشخیص‌های مختلف روان‌پزشکی بیندازند. شخصیت‌های نامتعارف نمونه‌های درخشانی در سینما دارند و بعد از تجربه‌های طولانی که سینما از این شخصیت‌ها داشته، می‌شود برای‌شان کارویژه‌های جالب توجهی عنوان کرد. یعنی اگر این شخصیت‌ها وارد درام نمی‌شدند، بسیاری از کارگردان‌ها احتمالاً ظرفیت لازم را برای پرداختن به آن موضوع مشخص نداشتند. اصولاً خیلی از کارگردان‌ها جهان نمادینی را که در ذهن دارند، در قالب شخصیتی نامتعارف به تصویر می‌کشند. سکوت، کم‌حرفی، رفتار خارج از عادت و هنجارهای نامتعارف، به مخاطب زمینه می‌دهد که با لایه‌های دیگری از شخصیت یا داستان روبه‌رو شود. شخصیت‌های نامتعارف خیلی وقت‌ها گویای چیزی هستند که کارگردان نمی‌خواهد مستقیماً بیان کند و می‌خواهد تخیل مخاطب را به کار بگیرد. خیلی وقت‌ها بین شخصیت‌های نامتعارف و شخصیت‌های متعارف شکافی به وجود می‌آید که باعث ایجاد تضادی می‌شود. در چنین تضادی، هم شخصیت‌های نامتعارف بهتر دیده می‌شوند و هم ارتباط شخصیت‌های عادی در مقابل آن‌ها می‌تواند رشد کند. در حقیقت شخصیت‌های نامتعارف نقش کاتالیست را دارند. به هر حال برای ایجاد درام باید انتظارها را کنار بگذاریم. از جایی برای پیرمردها نیست می‌توانیم به عنوان نمونه نام ببریم. شخصیت خاویر باردم آدم آرام و تزلزل‌ناپذیری است و طبیعت خون‌سردی دارد ولی کارهایی انجام می‌دهد که انتظارش را نداریم. این وضعیت آنتاگونیستی زمینه‌ای می‌دهد تا با احساسات متفاوت و غریبه‌ای در خودمان روبه‌رو شویم. مثلاً با شخصیت همدلی کنیم یا از او نفرت داشته باشیم.

تقوا: به نکتهٔ جالبی اشاره کردید؛ وقتی سراغ شخصیت‌های نامتعارفی می‌رویم که معمولاً خیلی از ما با آن‌‌ها حشرونشر نداشته‌ایم، جذابیت‌هایی ایجاد می‌شود. شاید همین کنتراست می‌تواند علاوه بر تضاد، به تلنگری هم ختم شود. نمونهٔ برجسته‌اش فیلم فرانسوی روز هشتم است. در این فیلم فردی با سندرم داون، هم اسباب بیداری شخصیت اصلی فیلم را فراهم می‌کند و هم مخاطب را. اگر شخصیتی عادی این فیلم را بازی می‌کرد این قدر برای‌مان تکان‌دهنده نبود. نمونهٔ ایرانی‌اش سوتهدلان است که شخصیت مجید برای‌مان خیلی جذاب و دل‌نشین است چون نمایی که ارائه می‌کند باعث تغییر در ادراک مخاطب می‌شود و این خیلی باارزش است و بر خلاف رویهٔ جاری که زندگی می‌کنیم ما را به فکر فرو می‌برد و ما در جامعهٔ امروزمان به چنین چیزی نیاز داریم. آقای دکتر علوی شما فکر می‌کنید در این حال‌وهوا، توجه به شخصیت‌های نامتعارف و روان‌پریش می‌تواند جایی داشته باشد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *