«دنیا پر از احمق و حسود است. محل نگذارید. استوار و دقیق پیش بروید. دنیای شما به این پیش رفتنها نیاز دارد…» این حرفها را شادروان ابراهیم گلستان چند سال پیش در ستایش اصغر فرهادی و جایزهٔ اسکارش نوشت تا آسوده زیستن در دنیایی «پر از احمق و حسود» را به نخستین سینماگر ایرانی برندهٔ اسکار بیاموزد.
شاید نسل جوان این روزگار، گلستان را بیشتر با حرفهای جنجالیاش شناخته باشد که برخی چهرههای سرشناس فرهنگی و سینمایی را سرزنش و سرکوب کرده و شاید بدگوییهای تندوتیز و بیپروای او را نشانهٔ سالمندی و خودپسندی و جاهطلبی دوران پیری بداند که گفتهاند: «آدمی پیر چو شد حرص جوان میگردد…» اما این داوری سنجیده نیست. بیپروایی گلستان در اظهار نظر، ربطی به سالمندی و پیری ندارد. تا بوده چنان بوده… لابهلای ورقپارههای نشریات قدیمی که به ورق زدنشان عادت کردهام گاهی به نوشتههایی دربارهٔ گلستان برخوردهام که نشان میدهند این ادیب و سینماگر فقید تا بوده همان بوده که در سالمندی به فرهادی اندرز میدهد چنان باشد.
سالها پیش از آن که ابراهیم گلستان اسم و رسمی بین نویسندگان و سینماگران در کُنَد، روزی جایی به مجلهٔ «ستاره سینما» (پرخوانندهترین نشریهٔ سینمایی سالیان دور) «تاخته» بود که: «در این مجله جز اسم و آدرس جمعی هنرپیشه مطلبی نیست و… مطالب دیگر این مجله اکثراً ترجمههایی است که به ضرب دیکسیونر انجام شده و حتی خود من اغلب از آنها چیزی سر در نمیآورم.1» در «ستاره سینما» به سردبیری پرویز نوری یادداشتی با تیتر «سخنی دربارهٔ یک اظهار لحیه!» پس از توجیه علت «ذکر نام هنرپیشهها و احیاناً درج آدرس آنها» چنین به گلستان پاسخ داد: «…در مورد ترجمههایی که به ضرب دیکسیونر انجام میشود نیز گویا به حضرت ایشان هذیانی دست داده است زیرا که “ضرب” را مصرفی سوای این مورد است (و ایشان حتماً این مصرف را میشناسد) و این که “حتی خود ایشان” (و ما ندانستیم “خود ایشان” چه کسی باشند؟) چیزی از این ترجمهها نفهمیدهاند باید با اسف بسیار بگوییم که گناهِ فهمِ تو است این، گناه دریا نیست. جویای احوال این مرد شدیم و کسی نبود که ما را در این قسمت مدد کند زیرا که نامش به گوش کسی نرسیده بود. بالأخره در بساط یک کتابفروش در حاشیهٔ میدان توپخانه نشانهای یافتیم که ما را به وجود او راهبر شد و آن هذیاناتی بود محصور بین دو جلد و موسوم به شکار سایه… مات ماندیم که پس ایشان اینکاره نیز بود. شکار سایه را خواندیم و خندیدیم و در اینجا محفوظ داریم برای استفادهٔ هر که طالب آشنایی با تظاهرات وجودی این موجود باشد. به هر حال از آن نظر که میپنداشتیم برای سلامت نفس این جناب بهتر است در همان زمینهٔ چیزی چون شکار سایه دوندگی کند و وارد مسائلی خارج از حدود شعور و ادراک خود نشود به درج این تذکر مبادرت کردیم… ما را از پیوندی که او را با “از ما بهتران” است آگاه کردهاند. ایشان را در همان مقام اشرافیت روشنفکرانهٔ خویش ابهت بیشتری است. به او بگویید: برادر! کشکت را بساب و نانت را بخور و پا در کفش این و آن نکن که بر تو آن رسد که بر آن حیوان رسید از پس آن که در پوست شیر فرو شد و نعره برداشت که “من شیرم!” به هر حال شکار سایه در دفتر مجله موجود است!»
ویدئوی مستند «چشمانداز» از کانال آپارات «وزارت نفت»