نقد فیلمآرشیو مطالبشماره ۲۹

سونات پاییزی

نقد «برگ‌ریزان»

دو روز قبل از نمایش که بلیت می‌خریدیم، حتی ده صندلی هم فروش نرفته بود و فکر کردم آکی کوریسماکی طفلک حتی وقتی از کن جایزه می‌گیرد سالن‌هایش در اروپا خالی می‌ماند. اما شب اکران در سینما جا برای سوزن انداختن نبود و حتی یک صندلی هم بی‌صاحب نمانده بود. انگار نمایندهٔ فیلم‌ساز باشم دیدن جمعیت خوش‌حالم کرد.

ما همگی خودمان را به آن سالن رسانده‌ بودیم تا استاد بزرگ بار دیگر نمایش قدیمی‌اش را ماهرانه برای‌‌مان اجرا کند، به شوخی‌های ظریف و غمگنانه‌اش بخندیم و قانع شویم که جهان چیزی جز همین اتاق ساده و میزِ کوچک و دوتا بشقاب و شام محقرانه‌ نیست. که بپذیریم زندگی زیر فشار بی‌کاری و تنگدستی و تنهایی و خبر جنگ می‌تواند با پیدا شدن یک سگِ زیبا زیرورو شود و صرف حضور آن سگ آدم را خوش‌بخت کند. یا دست‌کم آدم فکر کند بدبخت نیست. صحنه‌ها را بارها از استاد فنلاندی دیده بودیم. همان آدم‌ها و قصه‌ها و نورهای اُریب. همان خانه‌های ساده و آدم‌های فقیر. همان آشنایی‌های اتفاقی و دل‌بستگی‌های تراژیک و میزانسن‌ها.

کوریسماکی شش سال پیش اعلام کرد دیگر فیلم نخواهد ساخت. با این حال اوت 2022 دست به کار ساخت برگریزان شد که ظاهراً تولید سختی نداشته است. دو چهرهٔ به‌کلی تازه در سینمایش، آلما پُیستی و یوسی واتانن، بازیگران اصلی این فیلم‌اند و دو چهرهٔ قدیمی حضوری کم‌رنگ دارند، به‌خصوص ساکاری کوسماننِ بسیار محبوب که در صحنه‌ای کوتاه و پشت به دوربین مشغول سیگار کشیدن ظاهر می‌شود و تماشاگرانی که از گذشتهٔ او باخبرند ذوق می‌کنند.

نوشته های مشابه

قصه را کوریسماکی بارها تعریف کرده یا تکه‌هایی از آن را به شیوه‌های دیگر گفته است. در فیلم ممتازِ سایهها در بهشت (1986) زنِ ماجرا، با بازی کتی اوتینن، کارگر یک هایپر مارکت است که به طور اتفاقی متی پلونپا را می‌بیند. مرد تنها زندگی می‌کند و جز رفیقی خل‌وضع کسی را ندارد. زن از هایپر مارکت اخراج می‌شود و به متی پناه می‌برد. در برگریزان با همان ماجرا روبه‌روییم. آنسا را از هایپر مارکت اخراج می‌کنند و او شبی که با دوستش بیرون رفته هُلاپا را می‌بیند (هُلاپا هم مثل متی رفیق خُلی دارد). این ‌جور آشنا شدن در فیلم‌های دیگر کوریسماکی نیز به چشم می‌خورد؛ در دختر کارخانهٔ کبریتسازی (1990) آیریس مرد رؤیاهایش را در یک مِیخانه ملاقات می‌کند. برعکسِ سایهها در بهشت که زنْ آدمی لج‌باز بود و اجازه نمی‌داد رابطه‌ به عشق برسد در برگریزان این مرد است که سرکشی می‌کند و حاضر نیست از الکل دست بکشد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا