مجید توکلی از نخستین فیلمش متولد ۶۵ علاقهاش را به طنز موقعیت نشان داده و حتی در کلیپها و مستندهای
کوتاهی هم که به مناسبت بزرگداشت برخی سینماگران مانند اکبر عبدی و خسرو خسروشاهی ساخته طنز و شوخی را چاشنی تصاویر و گفتار متن کرده است. توکلی در هر دو فصل مجموعۀ طنز مهمونی مشاور ایرج طهماسب بود که مهر تأییدیست بر توانایی او در این عرصه.
او در متولد ۶۵ مضمونی معمایی را در مکانی محدود با شخصیتهایی کمتعداد به کمک همین طنازیها به فیلمی پرکشش تبدیل کرده و در آنجا هم یک زوج جوان (با بازی پدرام شریفی و هنگامه حمیدزاده) بازیگران اصلیاند. ویژگیهایی که اکنون با همان مختصات در فیلم دومش عروسی مردم هم تکرار شده؛ باز هم یک لوکیشن البته بزرگتر (تالار عروسی) و حضور زوجی جوان که با طنز موقعیت قصه را پیش میبرند و سعی شده معمای سرقت شمشها را بامزهتر کنند. قالبی که البته این بار حتی با بازی بازیگران بهنسبت شناختهشدهتر (نازنین بیاتی و شکیب شجره) نسبت به شهرت آن سالهای دو بازیگر متولد ۶۵ و در لوکیشنی جذابتر، در طنز و قصه و ساختار، افزودهای برای فیلمساز به بار نمیآورد.
نویسندۀ فیلمنامۀ عروسی مردم نیز مانند فیلم نخست، جمیله دارالشفایی است و شاید به همین دلیل ورود شخصیتها در نقطۀ شروع روایت بسیار شبیه یکدیگر است. در فیلم اول، خاطره و افشار، دختر و پسر در آستانۀ ازدواج با دست انداختن مردم به عنوان خریدار وارد خانهای در بالای شهر میشوند، و اینجا هم شیما و نوید در آستانۀ شروع زندگی مشترک ابتدا برای شوخی و تفریح تصمیم میگیرند بیدعوت وارد عروسیهای مجلل مردم شوند و باز ناخواسته در آنجا حبس میشوند؛ به این ترتیب ساختار هر دو اثر پس از چهار سال بیش از فیلمهای اول و دوم بیشتر فیلمسازان شبیه یکدیگر میشوند.
اما فارغ از این شباهتها، فیلمنامۀ عروسی مردم ظرفیت بروز تواناییهای طنازانۀ فیلمساز را ندارد. یک قصۀ بیرمق با بروز اتفاقهایی که در طول قصه تکراری به نظر میرسند و موشوگربهبازیهایی که مجالی برای همراه شدن تماشاگر فراهم نمیکند و شخصیتهایی که بیخود و بیجهت فقط اطالۀ کلام کردهاند. حتی گاهی به نظر میرسد رفتوآمدهای پیاپی در بخشهای مختلف تالار پیش از آنکه اثری در روند وقایع داستان داشته باشند قرار است این تالار را به تماشاگر معرفی کنند! عروسی بدون دعوت گرچه میتواند ریشه در واقعیت داشته باشد و ورود به دنیایی ناشناخته از منظر طنز میتواند سبب وقوع اتفاقهای بامزهای شود اما در این فیلم، موقعیتها و لحظهها جذابیتی در اجرا ندارند و بدیع نبودن آنها لبخندی نیز به بار نمیآورند. نازنین بیاتی (بازیگر موفق کمدی دینامیت) و شکیب شجره (بازیگر بااستعداد سریال مهران مدیری؛ هیولا) تجربههای خوبی در دیگر آثار کمدی داشتهاند و در این زمینه برای تماشاگر چهرههای جاافتاده و باورپذیری هم هستند اما در این فیلم از بازیگران نیز کاری ساخته نیست؛ چون با فیلمنامهای سروکار دارند که جای کار بیشتری نداشته و موقعیتی را جلوی پایشان قرار نداده و از آنها هم انتظاری بیش از این نمیرفته است. حتی برای حضور بهتر زهرا داودنژاد (با توجه به اهمیتش در قصه) نیز جایگاهی در نظر گرفته نشده تا در نهایت از او نقشی مبهم در فیلم ارائه شود.
گرهافکنی فیلم (سرقت شمشها و جلوگیری از خروج مهمانان عروسی که احتمال لو رفتن حضور بدون دعوتشان را نیز بالا میبرد) و پیچ دراماتیک فیلمنامه نیز در کشش فیلم مؤثر واقع نشده است. بهویژه پایان ناگهانی و بیمقدمهاش که بر ابهام ماجرا افزوده است. حتی دلیل آنها برای تکرار حضور در عروسی مردم هم باورپذیر نیست. رقصیدن و شاباش گرفتن برای تهیۀ پول اجارۀ خانۀ آینده، شوخیاش هم زشت است!
طنز موقعیت از دشوارترین زیرگونههای کمدیست که اگر به بیراهه برود نه تماشاگر عام استقبال میکند و نه بینندۀ جدی. فیلمنامه، پایۀ مهندسی سازۀ این نوع آثار است و یکی از بهترین سازندگان این نوع فیلمها در سینمای ایران عبدالرضا کاهانی است، بهخصوص در یکی از جذابترین ساختههایش بیخود و بیجهت که آنجا هم وقایع دیدنی فیلم در یک لوکیشن با تعداد محدود شخصیتهای اصلی اتفاق میافتد. البته مجید توکلی در این عرصه میتواند یکی از بهترینها باشد. همین که حاضر نشده در فیلمش تن به هر کاری دهد و با جنگولکبازی از تماشاگرش خنده بگیرد و فیلمش را تا حد یک اثر مبتذل تنزل دهد، قابلتحسین است. او باز میتواند. خواهید دید.