سعید راد که سال آخر عمرش را در تنهایی و انزوا سپری کرد، از ابتدا ورزشکار بود و ورزشدوست. چه زمانی که در باشگاه بولینگ عبدو ورزش میکرد و چه بعدها که در پیرانهسری تمام اخبار ریز و درشت باشگاه محبوبش پرسپولیس را دنبال میکرد و حتی در زمان برانکو ایوانکوویچ نوهاش – آدام همتی – هم در برههای کوتاه پیراهن این تیم را به تن کرد. بلندبالایی ورزیده که شمایل استوار ضدقهرمانی دوستداشتنی را در سینمای فارسی به عهده گرفته و با فیلم خداحافظ رفیق (امیر نادری) و کافر (فریدون گله) وارد سینما شد. بلافاصله در دو فیلم مهم صبح روز چهارم (کامران شیردل) و صادق کرده (ناصر تقوایی) را بازی کرد که در اولی نسخه ایرانی فیلم از نفس افتاده (ژان لوک گدار) را بازسازی کردند و در دومی یک قاتل زنجیرهای خونسرد و آرام – که مابهازای واقعی داشت – را به تصویر میکشید. مردی به اسم صادق که بعد از تجاوز و کشته شدن همسرش به دست یک راننده تریلی تصمیم میگیرد هر راننده تریلی را که به تورش خورد بکشد تا شاید از سر تصادف یکی از آنها قاتل زنش باشد. فیلمی که سعید راد در آن دیالوگهای چندانی ندارد و بیشتر با نگاههای مات، سکوت معنادار و قدرت و صلابتی که از خود به نقش صادق منتقل کرده شناخته میشود و هدف کوری که در اجرای آن بهشدت راسخ است. راد برای صبح روز چهارم جایزه جشنواره سینمایی سپاس را به دست آورد که یک بار هم سال بعد به خاطر تنگنا (امیر نادری) آن را به خود اختصاص داد. او که در خروس (شاپور قریب) نقش علی، پسر جوان خروسبازِ زن بیوه زیبارویی را که کاسبان محل به او نظر دارند بازی میکرد و همواره در خط باریک بین عشق دختر مَشتی و نفرت از خود مَشتی (داود رشیدی) گام برمیداشت و آخر سر کاری میکرد که همه طرفین ماجرا به نوعی بازنده تلقی شوند.
اما نقشی که او را در سینمای ایران ماندگار کرد علی خوشدستِ تنگنا بود که از تمام امکانات فیزیکی سعید راد در خدمت نقش بهره برد و او را در نقش بیلیاردبازی قهار که حالا مرتکب قتلی سهوی شده و باید برای نجات جان خود از دست برادران مقتول به دل کوچهپسکوچههای شهر بزند. فیلمی که به زعم پرویز دوایی شناسنامهای تاریخی از تهران سال ۱۳۵۲ است: تهرانی سیاه، کثیف و غریب! و نمونه یک فیلم موفق در ژانر خیابانی که با صدای فریدون فروغی و ترانه «فریادرس» ماندگار میشود. آنجا که میگوید: «شدم اون هرزه گیاهی که گلاش/ پرپر دستای خار و خسی نیست!»
سعید راد بهسرعت تبدیل به یکی از مهمترین بازیگران دهه ۱۳۵۰ شد و فیلمهای مهمی چون کنیز (کامران قدکچیان)، سفر سنگ (مسعود کیمیایی) و ساخت ایران (امیر نادری) را به کارنامه خود افزود و با وقوع انقلاب در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی) نقشی بهشدت سخت، پیچیده و با چهرهای دوگانه از عاشقی دلخسته ارائه داد که بعد از سالها توانسته به وصل یار برسد و درست در همان شب ازدواج که مصادف با حوادث انقلاب است، هم باید از مهمانان پذیرایی کند و هم این که گوشبهزنگ وضعیت شغلیاش در ساواک باشد، و گزارش دستگیری یکی از جوانان انقلابی را که تصادفاً برادر عروس است به او بدهند و او حکم قتلش را صادر کند. فیلمی که اگر توقیف نمیشد شاید مسیر جدیدی را در کارنامه بازیگری سعید راد میگشود ولی حتی بازیاش در فیلم حماسی عقابها ( ساموئل خاچکیان) هم نتوانست مانع از ممنوعازکاریاش شود، فیلمی که نشاندهنده رشادتهای نیروی هوایی ارتش در جنگ ایران و عراق بود و سالها بر پرده سینماهای تهران و شهرستانها ماند و علاقهمندان برای دیدن چندبارهاش صف میبستند. بازگشت سعید راد پس از بیست سال غیبت، آن هم در فیلم دوئل (احمدرضا درویش)، علیرغم تبلیغات زیاد و هزینههای سرسامآور، نه برای فیلم فایده داشت نه کارگردان و نه سعید راد! چرا که بعد از سالها دوری از سینما در روزگاری بازگشته بود که دیگر خبری از دوبله فیلمها نبود. صدای گرفتهاش به نقشهای خشن و پرصلابتش نمیخورد. او در ادامه، تلاشهایش برای بازسازی چهرهای پرطرفدار در سینما به کار بست اما چندان توفیقی به دست نیاورد و فقط بازیاش در فیلم گیرنده (مهرداد غفارزاده) مورد توجه داوران جشنواره فجر قرار گرفت و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره سیام فجر کسب کرد. هرچند که در فیلم چ (ابراهیم حاتمیکیا) در نقش نه چندان بلند تیمسار فلاحی سعی کرده بود چهرهای پذیرفتنی از این شهید ارائه کند و در این مسیر موفق بود و حضورش به دیده شدن فیلم کمک کرد.
