بهمن کامیار پس از تجربههای نیمهٔ دههٔ 1390، چند سال درگیر ساخت فیلم جدیدش لاکپشت بود و وقتی در نهایت این فیلمنامهٔ خاص و متفاوت، با تم جنایی و رگههای پررنگ سایکودرام جلوی دوربین رفت، تازه اول گرفتاری کارگردانش بود چون برای هر دیالوگ و هر نما باید میجنگید و فیلم را از ممیزی و اصلاحیههای سختگیرانه نجات میداد. اما نمایش تکسانس در جشنوارهٔ اخیر فجر باعث شد لاکپشت هم مثل پیرپسر با واکنش مثبت منتقدان روبهرو شود و به فاصلهٔ چند ماه اکران عمومیاش هم آغاز شد. در این گفتوگو مروری کردهایم دربارهٔ فیلم و مؤلفههای تکنیکی و شیوهٔ داستانگوییاش. نسخهٔ تصویری و مفصلتر این گفتوگو را طبق روال همیشگی در کانال یوتیوب «فیلم امروز پلاس» که کانال تازهتأسیس مجله است و در کنار کانال قبلی فعالیت میکند میتوانید تماشا کنید.
در زمانهٔ یکهتازی فیلمهای ملالآور و کمدیهای متوسط و در دورانی که بهنوعی سینما در حالت اغما به سر میبرد، نمایش فیلمهایی نظیر لاکپشت، پیرپسر، زن و بچه، علت مرگ نامعلوم، رها و زیبا صدایم کن اتفاق مهمی است. لاکپشت یک درام اجتماعی روانکاوانهٔ جذاب است که میشود پرسید در این روزگار، ساختن فیلمی جدی که دغدغهمند و صاحب حرف باشد، چه سختیهایی دارد که فیلمسازان دیگر کمتر به سراغش میروند؟
برخی از فیلمهایی که نام بردید، در سالهای گذشته ساخته شدهاند و چند سال در محاق مانده بودند. سختترین بخش ساختن یک فیلم جدی، گرفتن پروانهٔ نمایش و مجوز اکران است. فیلمهای دغدغهمند اجتماعی، معمولاً در وزارت ارشاد که قرار است گروهی فیلمها را عمدتاً با نگاه سلیقهای و تفسیرهای شخصی قضاوت کنند گیر میکنند. تفسیرهایی که به عنوان نویسندهٔ فیلمنامه و سازندهٔ فیلم حیرتانگیزند چون هرگز از آن زاویه به آنها فکر نکرده بودم. ما دو سال درگیر گرفتن پروانهٔ نمایش لاکپشت بودیم چون مسائلی را مطرح میکردند و ایرادهایی گرفته میشد که واقعاً از این میزان نبوغ تعجب میکردم!
تقریباً تمام کارگردانهای فیلمهای جدی سینمای ایران این مسائل را تجربه کردهاند و روایتشان شبیه روایت شما است.
چون عین واقعیت است. در دورهٔ سهسالهٔ مدیریت آقای خزایی، عامدانه و برنامهریزیشده مانع تولید فیلمهایی از این دست شدند و اگر احیاناً تولید میشد مانع اکرانشان میشدند. بعد از تغییر مدیریت سازمان سینمایی، اقدام هوشمندانهٔ آقای شاهسواری برای نمایش فیلمهای مشکلدار در جشنوارهٔ فجر اتفاق مهمی بود. چون وقتی فعالان رسانه و منتقدان فیلمها را دیدند، اولین سؤالی که برایشان ایجاد شد این بود که چرا این فیلمها نمایش داده نمیشوند؟ وقتی مطالبه شکل گرفت، سازمان سینمایی متوجه شد اگر این فیلمها اکران شوند حاشیهای نخواهند داشت.
فکر نمیکنید از دستشان در رفته بود؟ چون قرار بود قاتل و وحشی را هم نمایش بدهند که ناگهان ترمز گرفتند!
من قاتل و وحشی را دیدهام و میدانم حمید نعمتالله چهقدر به این فیلم علاقهمند است. قاتل و وحشی فیلمی درجهیک و بهترین فیلم اوست. نمایشش گیشهها را فتح خواهد کرد. واقعاً متأسفم که مخاطبان از دیدن این فیلم محروم شدهاند. قاتل و وحشی از خط قرمزهایی رد شده که جامعه و شاید مدیریت سازمان سینمایی هنوز به آن میزان اعتمادبهنفسِ رد کردن این خط قرمزها نرسیده و جسارت نمایش فیلم را ندارند.
لاکپشت تفاوت آشکاری با فیلمهای قبلی شما دارد؛ یک فیلم سطح بالا در حوزهٔ حساس درام روانی و نمایش توهم و ترسهای روانشناختی بنیادی است و مخاطب عام ممکن است حوصلهٔ تحمل مقدمهچینیهای فیلم را نداشته باشد. نگران نبودید که ممکن است مخاطب عام نتواند با آن همراه شود؟
دوست دارم هر فیلمم از فیلم قبلی بهتر باشد. خیلی دردناک است به فیلمسازی بگویند اولین فیلمت بهترین فیلمت بوده چون معنایش این است که هیچ پیشرفتی نکرده. امیدوارم فیلم بعدیام از لاکپشت بهتر باشد. داستان این فیلم چون متفاوت از قصههای قبلیام بود خیلی گرفتارِ نام خودش بود، یعنی لاکپشتوار از فیلمنامه به مرحلهٔ تولید رسید! البته در ابتدا نام فیلم جاده باریک میشود بود و نسخهٔ اولیه را در سالهای 1396 و 1397 نوشتم و از همان موقع فرهاد اصلانی را برای این نقش در نظر داشتم. اولین کسی هم که فیلمنامه را خواند او بود و گفت فیلمنامه را دوست دارد، منتها با سریال سلمان فارسی قرارداد داشت و برنامهٔ کاریاش قدری سخت بود. اما گفت خیلی این نقش را دوست دارد و مایل است در وقت دیگری آن را کار کند. و این وقت دیگر شش سال بعد در سال 1402 اتفاق افتاد. در آن شش سال مرتب به فیلمنامه رجوع میکردم و اگر خودستایی نباشد یکی از دلایلی که فکر میکنم فیلمنامهٔ خوبی شده این است که خیلی روی آن کار کردم تا بهاصطلاح دم کشید و جا افتاد؛ بهخصوص در دیالوگها.
فرهاد اصلانی بازیگر خیلی خوبی است و در لاکپشت هم یکی از امتیازهای فیلم حضور اوست اما فیزیک او از سال 1396 تا 1402 خیلی تغییر کرده و به هر حال شخصیت پیروز قرار است به عنوان یک زوج رئالیستی و یک دکتر معمولی با همسرش و دیگران ارتباط بگیرد و وارد یک مثلث شود. چنین ذهنیتی وجود داشت که این قضیه ممکن است فاصلهٔ مد نظر شما را خراب کند؟
اتفاقاً این موضوع به درام کمک کرد. یعنی در ایجاد تفاوتی که بین اصلانی با بازیگر نقش همسرش از نظر سن و فیزیک وجود دارد و بهخصوص در تفاوت ساختهشدهٔ ذهن او با رقیب عشقیاش. یک روز بهشوخی به فرهاد اصلانی گفتم ایکاش هفتهشت ده کیلو دیگر هم چاقتر بودی! این اضافهوزن برای این فیلم درست و در خدمت درام بود.
قدری هم دربارهٔ خودسانسوری بگویید چون الان وقتی فیلمسازی میخواهد فیلم بسازد با خود میگوید فیلمی بسازم که بتوانم نمایش بدهم و این موضوع خیلی مهمی است.
اگر بخواهم نقش سانسور را در حد یک سکانس یا یک پلان یا حتی یک دیالوگ تقلیل بدهم، اجحاف در حق کسانی است که سانسور شدهاند و سالهاست به دلایل مختلف قادر به کار نیستند. سانسور خیلی سیستماتیک عمل میکند و شما را به جایی میرساند که عملاً قبل از این که سانسور شوید خودسانسوری کنید و بزرگترین ظلمی که در حق یک مؤلف میشود این است که به قدری سانسورش کنند که به خودسانسوری برسد.
