Search

مرگ در انزوا

به بهانه درگذشت مهرداد فلاحتگر، از بازیگران شناخته‌شده نقش‌های مکمل

مسیر کوتاهی که میان رسانه‌ای شدن خبر ابتلای مهرداد فلاحتگر به سرطان پیشرفته تا اعلام خبر درگذشت او در دوم شهریور سپری شد، مسیر آشنایی بود که ظرف چند سال گذشته بارها و بارها تکرار شده است. تنها با کمی تأمل می‌توان دو نمونه دیگر از چهره‌های دنیای هنر را به یاد آورد که فاصله کوتاه میان خبر وخامت بیماری و درگذشت‌شان، مخاطبان و دوست‌داران‌شان را شوکه کرد، آرش میراحمدی بازیگر عرصه کمدی که درست دو سال پیش در شهریور و ظرف زمانی کوتاه از انتشار ویدئویی که از وخامت حال جسمی او خبر می‌داد درگذشت. و صدرالدین حجازی از بازیگران پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون که دقیقاً یک سال بعد در شهریور، همین مسیر کوتاه و بهت‌آور را پشت سر گذاشت. اگرچه تمایل شخصی خود چهره هنری و نزدیکانش را می‌توان عامل مؤثری در پنهان ماندن این شدت از ابتلا فرض کرد، ولی با صرف‌نظر از این مقوله عاطفی‌احساسی و با نگاه از زاویه دیگر به ماجرا، این پنهان نگاه داشتن می‌تواند به مانع مهمی در همین میزان حمایت‌های ناچیز و ویترینی نهادها و سازمان‌های دولتی و صنفی از هنرمندانی منجر شود که دور از روزهای فعالیت و شهرت، روزگار بدی را سپری می‌کنند.

مهرداد فلاحتگر، بازیگر اهل بابل که همچون بسیاری از همکارانش، کار خود را از صحنه‌های تئاتر آغاز کرد و فارغ‌التحصیل رشته بازیگری از دانشگاه آزاد بود. از نیمه‌های دهه ۱۳۷۰ به‌تدریج به پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی پای گذاشت. اولین‌بار این غلامحسین لطفی بود که با سپردن نقشی کوچک به او در دومین و آخرین ساخته سینمایی‌اش،‌ پاکباخته (۱۳۷۴)، امکان حضورش در عرصه تصویر را فراهم کرد. فلاحتگر در این نقش کوچک و ازیاد‌رفته در کنار دو بازیگر پیشکسوت و شناخته‌شده‌تر از خود، حسن مهمانی و زنده‌یاد حسین رنگی‌وند، نقش یکی از سه شاکی حاضر در کلانتری محل خدمت استوار خراسانی (با بازی اکبر عبدی) را ایفا می‌کرد و همین حضور کوچک زمینه‌ای شد برای راه یافتن او به فهرست پرشماری از آثار سینمایی و تلویزیونی که به شکلی قابل توجه برای یک ربع قرن تا سال ۱۳۹۹ و آخرین حضور او در مقابل دوربین در سریال زیرخاکی (جلیل سامان) ادامه داشت. فلاحتگر در طول این دوران ۲۵ساله اگرچه به واسطه قرار داشتن در جایگاهی که حق انتخاب کمتری برای گزینش نقش‌های خوب به او می‌داد، همچون بسیاری از هم قطارانش، بازی در نقش‌های مکمل متعدد و گاه کلیشه‌ای را پذیرفت اما این بخت را داشت که در کارنامه‌اش همکاری با سینماگران و مجموعه‌سازان بزرگ و به‌نامی را تجربه کند. از فیلم شاخص آژانس شیشه‌ای و بازی در نقش مأمور نیروی انتظامی که سعی در خلع‌سلاح حاج‌کاظم (پرویز پرستویی) داشت گرفته تا بازی برای نام‌های قابل اعتنایی همچون همایون اسعدیان در سریال تلویزیونی ارزشمند دوران سرکشی (۱۳۸۰)، حسن هدایت در دو مجموعه محاکمه (۱۳۷۸) و جست‌وجو در شهر (۱۳۸۱) و دو همکاری با فیلم‌ساز بزرگی همچون کیانوش عیاری در فیلم بودن یا نبودن (۱۳۷۷) و سریال روزگار قریب (۱۳۸۶)، فرصت‌هایی که با وجود کوتاه بودن به این آسانی‌ها نصیب بسیاری از بازیگران نقش‌های مکمل نمی‌شوند. صرف‌نظر از موقعیت‌های خوبی که دنیای تصویر در اختیار فلاحتگر گذاشت و او را فراتر از صدها بازیگر نقش‌های مکمل در حافظه نمایشی مخاطبان تا حدودی ماندگار کرد، به نظر همان جوهره معروفی که از آن با عنوان «آنِ بازیگری» نام می برند هم در شکل‌گیری این موقیعت‌ها بی‌تأثیر نبود. فلاحتگر در رنگ‌آمیزی نقش‌های اغلب منفی که به او سپرده می‌شد نوعی عمق به حالت نگاهش می‌بخشید که فراتر از سطح کیفی اغلب بازیگران نقش‌های کوتاه بود، ترکیب این نگاه عمیق و اثرگذار با جنس صدای زنگ‌دار، آمرانه و البته شیوه شمرده ادا کردن کلمات، درمجموع سبب می‌شد تماشاگر حتی در همان نقش‌های کوتاه و گذرا، این بازیگر را به ذهن بسپارد. شاید یکی از بهترین نمونه‌ها بازی او در نقش مأمور ساواک در سریال روزگار قریب بود که فلاحتگر با همان صدای زنگ‌دار آمرانه از دکتر قریب در خصوص علت شست‌وشوی حیاط خانه در ساعات اول صبح بازجویی می‌کرد و با لحن دلهره‌انگیزش نه‌تنها بر وجود قهرمان، که در دل بینندگان آن مجموعه هم ترس ایجاد می‌کرد. شاید هیچ‌چیز تأسف‌آورتر از این نباشد که صاحب چنین صدا و چنین نگاه اثرگذاری را در آخرین قاب در هیأت مرد تکیده‌ای دیدیم که تقریباً هیج رد و نشانی از آن صدا و نگاه نداشت و البته تأسف مضاعف برای واکنش بی‌تفاوت و سرد جامعه هنری و رسانه‌ای که به آن شکل رقت‌انگیز صندلی‌های مراسم ختم این بازیگر ازدست‌رفته را خالی گذاشتند و بار دیگر بر فرهنگ ناپسند «سلبریتی‌پرستی» مهر تأیید زدند.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *