رابرت ردفورد بازمانده نسلی از دوران طلایی سینمای آمریکا در ۸۹ سالگی درگذشت، نسلی که حضورشان بر پرده سینما مشتاقان بسیاری به سینما میکشاند در روزگاری که سینما همچنان معبدی امن برای رویابینها بود، و حالا با درگذشت او خاطرات بسیاری از آن دوره سینما در ذهن عاشقان سینما زنده شده است. شش دهه فعالیت در سینما به عنوان بازیگر و کارگردان و حضور در آثاری متفاوت که امروز بخشی از خاطره جمعی سینما دوستان و فیلم بازان است، ردفورد را در جایگاهی ویژه قرار میدهد. بازیگری که در کارنامهاش هم کمدی رمانتیک وجود دارد و هم درام سیاسی و وسترن و با آن چشمهای آبی و موهای بلوند در سالیان بسیار فعالیت نقشهایی ماندگار و خاطره انگیز را به سینما هدیه کرد، خصوصا نقش قهرمانهایی مدرن و جدید که در مقابل بی عدالتی همانند بروبیکر (استورات روزنبرگ، 1980) یا جاسوس بازی (تونی اسکات، 2001) و آخرین قلعه (راد لوری، 2001) طغیان میکند. یا حضورش در درامهای سیاسی همانند حقیقت و همه مردان رییس جمهور که هر کدام بخشی از واقعیت تاریخی را نمایان کرده است. رابرت ردفورد علاوه بر بازیگری در کارگردانی نیز صاحب کارنامهای متفاوت است، ساخت ۹ فیلم سینمایی که در هر کدام تلاش کرده است شیوهای تازه از روایت را تجربه کند و همچنین نگاه ویژه او در اقتباس از ادبیات و ساخت آثاری با محوریت زندگی واقعی شخصیتها از جمله دستاوردهای کارگردانی اوست. شاید بیشتر علاقه مندان سینما اطلاع نداشته باشند که جشنواره فیلم ساندنس که بزرگترین جشنوارهی فیلم مستقل در آمریکا محسوب میشود، اولین بار در سال ۱۹۷۸ با ریاست رابرت ردفورد در سالت لیک برگزار شد. این جشنواره با ریاست رابرت ردفورد قصد داشت به فیلمهای مستقل ساخت آمریکا توجه نشان داده و فیلمهای تولید شده با بودجههای کم را حمایت کند و فیلمسازی و توجه به سینما را در ایالت یوتا گسترش دهد. جشنوارهای که همچنان به عنوان یک جشنواره پیشرو و مستقل در جهان از آثار مستقل سینمایی رونمایی و حمایت میکند. به مناسبت درگذشت رابرت ردفورد به چند فیلم ماندگار او که همچنان میتوان از تماشای آن لذت برد پرداختهایم:

پابرهنه در پارک
پابرهنه در پارک بر اساس نمایشنامه نیل سایمون نویسنده مطرح تئاتر توسط جین ساکس و در سال ۱۹۶۷ کارگردانی شد و جزو اولین بازیهای رابرت ردفورد است در فیلمی با حضور جین فوندا که تجربه سینمایی بیشتر از رابرت ردفورد در سینما داشت. پابرهنه در پارک داستانی از زندگی یک زوج جوان است که پس از پایان ماه عسل به خانه کوچکشان برمیگردند اما تضادی که در روحیه آنهاست در کنار همسایهای که در پیری سری پر شور دارد در نهایت به یک درام کمدی میانجامد. رابرت ردفورد جوان در فیلم از تمام تواناییهای خود بهره گرفته است تا در این کمدی نفس گیر بتواند خود را به مخاطب به شکلی ویژه بشناساند و بی تردید در این مسیر موفق بوده است. پابرهنه در پارک با گذشت بیش از ۵ دهه از تولید همچنان جذاب و دیدنی است.
بوچ کسیدی و ساندنس کید
رابرت ردفورد این شانس را داشت تا در ۱۹۶۹ بلافاصله پس از کمدی پابرهنه در پارک در فیلمی وسترن در کنار پل نیومن ستاره مطرح آن دوران حضور داشته باشد. فیلمی به کارگردانی جورج روی هیل که در آن سال برندهٔ چهار جایزهٔ اسکار بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، بهترین ترانه (برت بکراک و هل دیوید) و بهترین فیلمنامهٔ غیراقتباسی شد. در بوچ کسیدی و ساندنس کید زوج پل نیومن و رابرت ردفورد دو راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» هستند که به قطارها دستبرد میزنند؛ اما یکی از سرقتهایشان طبق برنامه پیش نمیرود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو میکنند. داستانی جذاب و مهیج که همچنان و پس از گذر اینهمه سال همچنان دیدنی است و البته جزو آثار مطرح سینمای جهان.

نیش
در فاصله میان دو فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید تا نیش (جورج روی هیل، 1973)، رابرت ردفورد در آثار دیگری به نقش آفرینی میپردازد اما موفقیت قبلی بوچ کسیدی و ساندنس کید و زوج بازیگران آن باعث میشود تا جورج روی هیل این بار با زوج پل نیومن و رابرت ردفورد داستانی از یک قمار بزرگ را بسازد. در فیلم زوج نیومن و ردفورد برنامه ریزی یک قمار و کلاهبرداری بزرگ را بر عهده دارند و ردفورد به نوعی وردست پل نیومن است که با برنامه ریزی دقیق علاوه بر خالی کردن جیب شخصیت منفی داستان از چنگال قانون هم قرار میکنند. نیش در کریسمس ۱۹۷۳ منتشر شد، یک موفقیت بزرگ انتقادی و تجاری بود و در چهل و ششمین دوره جوایز اسکار بسیار موفق بود و در ده رشته نامزد دریافت جایزه شد و هفت جایزه را از آن خود کرد، از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمنامه اصلی؛ ردفورد همچنین نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد. این فیلم پس از یک سری شکستهای سینمایی، حرفه نیومن را دوباره احیا کرد. نیش که به عنوان یکی از بهترین فیلمنامههای نوشته شده در نظر گرفته میشود، در سال ۲۰۰۵ برای نگهداری در فهرست ملی ثبت فیلم ایالات متحده در کتابخانه کنگره به عنوان اثری «از نظر فرهنگی، تاریخی یا زیباییشناختی مهم» انتخاب شد.
گتسبی بزرگ
گتسبی بزرگ درام عاشقانه تاریخی آمریکایی بود که در 1974 بر اساس رمان گتسبی بزرگ نوشتهٔ اف. اسکات فیتزجرالد به کارگردانی جک کلیتون ساخته شد. گتسبی بزرگ رمانی فریبنده برای تئاتر و سینما که پیش از این فیلم علاوه بر اجراهای متعدد تئاتر، دو نسخه سینمایی از آن ساخته شده بود و رابرت ردفورد در سومین اقتباس سینمایی در کنار میا فارو، نقش گتسبی را بر عهده داشت. گتسبی یکی از نقشهایی است که برای بسیاری از بازیگران چالش برانگیز و جذاب است و رابرت ردفورد توانست نقش این میلیونر مرموز را به خوبی بر پرده سینما ماندگار کند. البته در سال ۲۰۱۳ باز لورمن نسخه جدید گتسبی بزرگ را با بازی لئوناردو دی کاپریو ساخت و البته میان علاقه مندان سینما همچنان هر دو فیلم مورد توجه است.

همهٔ مردان رئیسجمهور
همهٔ مردان رئیسجمهور (آلن جی پاکولا،۱۹۷۶) همچنان مهم ترین فیلم رابرت ردفورد و البته یکی از مهم ترین درامهای سیاسی سینمای جهان است. فیلمی دربارهٔ تقلب انتخاباتی که منجر به استعفای نیکسون میشود، نقش آفرینی ردفورد در کنار داستین هافمن در فیلمی که روایت دو روزنامه نگار شجاع است که پرده از رسوایی واترگیت بر میدارند. نکته جالب اینجاست که فیلم به دلیل پیگیری و سماجت خود رابرت ردفورد که بسیار به موضوع علاقه مند بود ساخته میشود، پس از رسوایی واترگیت که دو روزنامهنگار جوان واشینگتن پست به نام باب وودوارد و کارل برنشتاین در افشای تخلفات انتخاباتی ریاست جمهور وقت آمریکا ریچارد نیکسون نقش به سزایی ایفا کردند رابرت ردفورد علاقهمند شد فیلمی با محوریت این دو روزنامهنگار جوان تهیه کند. نخست به الیا کازان مراجعه میکند که او نمیپذیرد و سپس با ویلیام فریدکین وارد مذاکره میشود که او هم نمیپذیرد و سرانجام دوستش آلن جی پاکولا میپذیرد که کارگردانی فیلم را به عهده بگیرد خود ردفورد بازی در نقش باب وودوارد را میپذیرد و داستین هافمن نیز نقش خبرنگار دیگر کارل برنشتاین را بازی میکند. همهٔ مردان رئیسجمهور در تاریخ سینمای تاریخی و سیاسی همچنان اثری جسورانه و قابل توجه است که قطعا برای مشتاقان سینما دیدنی خواهد بود.
بروبیکر
فیلم بروبیکر (۱۹۸۰) داستان هنری بروبیکر با ایفای نقش رابرت ردفورد است که به تازگی به ریاست زندانی منصوب شدهاست. او میکوشد تا نظام کیفری فاسد و خشن حاکم بر زندان را پاکسازی کند.
رابرت ردفورد در فیلم نقش رییسی جوان را دارد که باید یک زندان قدیمی با سیستمی فاسد و رو به فروپاشی را با سیستم جدید قضایی اصلاح کند. بروبیکر شاید در نظر اول فیلمی عادی با سبک آثار آن دهه به نظر برسد اما فضای داستانی فیلم از میانه به سمت یک فیلم انتقادی و اجتماعی پیش میرود و در این میانه بازی رابرت ردفورد و شخصیت پردازی هوشمندانه او باعث همزادپنداری بیشتر با نقش میشود. صحنه پایانی فیلم و اخراج رییس جوان زندان و عبور او از کنار حصارهای زندان و کف زدنهای سنگین زندانیان همچنان یکی از بهترین پایانهای تاثیرگذار در سینمای جهان است.

مردم عادی
مردم عادی نخستین تجربه کارگردانی رابرت ردفورد است که در ۱۹۸۰ و در همان گام نخست کارگردانی، اسکار بهترین کارگردان به همراه سه اسکار دیگر بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای تیموتی هاتون را به دست آورد. مردم عادی در مورد فروپاشی یک خانواده پس از مرگ پسر بزرگ آنهاست فیلمی روانکاوانه که در طول داستان مخاطب درمییابد که این خانواده مسائل فروخوردهای دارند که مرگ یکی از اعضا باعث شده است این فروخوردگیها و بغضها و خشمها و نفرتها و حقارتها آرام آرام نمایان شود. هوشمندی رابرت ردفورد در کارگردانی آنجاست که فیلم را از قالب یک ملودرام خانوادگی به اثری انتقادی در خصوص روابط انسانی و بنیانهای فکری تبدیل میکند.
پیشنهاد بی شرمانه
رابرت ردفورد در نقشی دوگانه و عجیب در پیشنهاد بیشرمانه به کارگردانی آدریان لین بازی درخشان و ماندگار دارد . این فیلم سال و ۱۹۹۳بر اساس رمانی نوشته جک انگلهارد در سال ۱۹۸۸ ساخته شده است که در آن ازدواج یک زوج با پیشنهاد یک میلیون دلاری یک غریبه به همسر برای گذراندن شب با او مختل میشود. رابرت ردفورد در فیلم نقش میلیونری را بازی میکند که پیشنهاد او باعث ایجاد چالش و شک میان زوج جوانی میشود که هر دو را به ورطه سقوط میبرد. نکته جالب در مورد نقش رابرت ردفورد اینجاست که نمیتوان او را سپید یا سیاه دانست و بازی درخشان اوست که توانسته این تعادل را در بازی ایجاد کند.

نجواگر اسب
نجواگر اسب به کارگردانی رابرت ردفورد (۱۹۸۸)، یک نئو وسترن قابل توجه در سینمای جهان است.این فیلم داستان نوجوانی به نام گریس (اسکارلت جوهانسون) را دنبال میکند که در اثر یک تصادف هولناک اسب سواری دچار قطع عضو شده است. مادرش که به دنبال راهی برای کمک به بهبودی عاطفی و جسمی گریس است، به سراغ فردی به نام تام بروکر (ردفورد)، ملقب به “نجواگر اسب” میرود. او با گریس و اسبش، پیلگریم، کار میکند تا پس از حادثه هولناکی که برایشان رخ داده، به هر دوی آنها کمک کند. رابرت ردفورد در نجواگر اسب علاوه بر کارگردانی نقشی را بر عهده دارد که ستون اصلی فیلم در ارائه مضامین اصلی اثر است. فیلم نگاهی ویژه به روابط انسانی و طبیعت دارد، پیوندی میان آدمی و اسب و نگاهی ویژه به رنج و اندوه. فیلم شاخصههای اصلی سینمای وسترن را در درونمایه دارد، هرچند که چندان شبیه وسترنهای سنتی نیست.
حقیقت
حقیقت اولین فیلم جیمز وندربیلت در مقام کارگردانی است که سال ۲۰۱۵ از روی فیلمنامهای اقتباسی براساس کتاب حقیقت و وظیفه اثر ماری ماپس ساخته شد. داستان فیلم به زندگی شغلی و کنارهگیری دان راتر روزنامه نگار و مجری سیبیاس نیوز میپردازد. رابرت ردفورد در حقیقت، گویی پس از سالها از همه مردان رییس جمهوری، بار دیگر در جایگاه یک خبرنگار افشاگر ظاهر میشود. در کوران انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۴. تهیهکنندگان برنامه شصت دقیقهای شبکه سی. ان. ان، مدرکی علیه جرج بوش کاندیدای جمهوری خواهان به دست میآورند. بر اساس این مدارک جرج بوش هیچگاه در نیروی هوایی دوران خدمتش را سپری نکرده است. برنامه با نمایش مدارک روی آنتن میرود. در نهایت خبرنگاران شصت دقیقه همگی از کار اخراج میشوند. رابرت ردفورد در طول فعالیت سینمایی خود، نشان داد که همواره نسبت به انتخابهایش توجهی ویژه دارد و با سخت گیری خاص چه در بازیگری و کارگردانی تلاش کرد آثاری شاخص را به مخاطب ارائه دهد. در مرور کارنامه او میتوان به روشنی دریافت که به جز چند فیلم تجاری در سایر آثارش علاوه بر حفظ استانداردهای هنری همواره مخاطب را در اولویت قرار داده است. حضور او در آثاری اقتباس شده و یا برگرفته از کتابهای منتشر شده با موضوعات مختلف، زندگی نامه و آثاری با رویکرد انتقادی سیاسی و اجتماعی بر نگاه هنرمندانه و هوشمندانه او دلالت دارد. با درگذشت او جهان سینما بازیگر و کارگردانی را از دست داد که پیوندی دیرینه با ادبیات داشت. سینماگری که همچنان میتوان از دیدن فیلمهای او لذت برد و از قدرت بازی او شگفت زده شد.