تیرماه هم در حالتی از تعلیق و انتظار گذشت. در حالت شاخوشانه کشیدن دوجانبه. اعلام پیروزی از هر دو طرف. دعوتهای نیمبند به مذاکره، و اکراه و اصرار. انتشار آمار و اطلاعاتی پیرامون موفقیتهای یک طرف و خسارات طرف دیگر از هر دو طرف. در حالی که دشمن متجاوز البته در جبهههای دیگرش هم مشغول ادامۀ همان اعمال جنایتکارانه است و کار در غزه به تلفات هنگام تقسیم غذا برای بختبرگشتگان در میان ویرانههای باقیمانده از زندگیشان کشیده، ما دست به گریبان خاموشی و بیآبی در اوج فصل گرما هستیم. قطع برق صنایع دو روز در هفته پیامدهایی دارد که ابعاد تأثیرهایش – بحران اقتصادی و تعطیلی واحدهای صنعتی و بیکاری کارگران – را کارشناسان میدانند اما تأثیر بلافاصلهاش برای مردم، افزایش خردکنندۀ قیمتها و تورم ویرانکنندۀ سیستم اقتصادی کشور است که تا همینجا هم با چوبهای زیربغل، به طور مصنوعی خیلی طاقت آورده است. در مورد کمبود و قطع شدن آب که پیشبینی میشود فاجعهای در راه است. گفته میشود ذخیرۀ سدهای کشور به کمتر از پانزده درصد از ظرفیتشان رسیده و در هر دو مورد آب و برق، تنها چارهای که به فکر نوابغ موجود در دولت میرسد تنظیم جدول خاموشی و جیرهبندی است به اضافۀ اعلام روزهای تعطیلی. [یکی از همین نوابغ پیشنهاد کرده بود مردم در این روزهای تعطیل به سفر بروند.] و تازه بعضی از تعطیلیها که دلایل زیستمحیطی ثانویه (شعاعهای سرطانزای آفتاب) هم دارند، این دلایل اعلام نمیشود و فقط همان عامل صرفهجویی را میگویند چون در آن صورت توقع برای مقابله با این بلای طبیعی هم در جامعه ایجاد میشود. توقع جامعه هم که برای مسئولان تحت فشار، انگار مضرتر از شعاعهای سرطانزا است.
بحران آب که نتیجۀ بلافاصلهاش تنظیم جدول جیرهبندی آب است اما سالهاست فاجعۀ فرونشست غیراستاندارد زمین در بسیاری از مناطق کشور با شدت و سرعت رو به افزایش است و گفته میشود برخی از شهرهای بزرگ کشور تا چند سال دیگر باید تخلیه شوند زیرا بحران آب و فرونشست زمین، آنها را غیرقابلسکونت میکند. در حالی که کشورهای بدون آب و بیابانی منطقه، تولید و مصرف این مادۀ حیاتی را مدیریت کردهاند ما با منابع آبی چندین برابر آنها کارمان به جایی کشیده که هموطنان باذوقمان ویدئوی طنزآمیزی ساختهاند با موضوع «بانک آب» که مردم باید بروند از آنجا چند بطری آب وام بگیرند. این بحران مدیریت آب در حالی به وجود آمده که خود مسئولان اعلام کردهاند کمتر از ده درصد آب موجود کشور صرف نیازهای خانگی و بقیهاش در کشاورزی و صنعت مصرف میشود. آن وقت به جای یافتن چاره و مدیریت مصرف در آن نود درصد که در حوزۀ وظایف مدیران و نهادهای مربوطه است، مردم را به صرفهجویی تشویق و آنها را بابت اسراف ملامت میکنند.
تعلیقهای ما در این مایههاست. قطع برق و آب و افزایش قیمتها و ناامیدی و بیآیندگی و انتظار برای شروع احتمالی جنگی دیگر که معلوم نیست ابعاد و شدت آن چه نسبتی با جنگ دوازدهروزه دارد. سریال «مذاکرۀ غیرمستقیم/ مستقیم» که در نیمه رها شد و طرفین به این نتیجه رسیدند که وسط دعوا، جنگ کنند. حالا تعلیق زندگی ما این است که فیلمنامهنویسان لاکردار عالم سیاست مشغول نوشتن چه سناریویی برای آیندۀ نامعلوم ما هستند. استادان دراماتورژی که نه، حتی تماشاگران عادی هم میدانند که تعلیق برای درام لازم است اما آن استادان، دربارۀ زمانبندی و گرهگشایی تعلیق هم چیزهایی گفتهاند که کش دادن یک ایده آن را ضایع میکند. ما که در این سالها معیارهای خیالپردازی را در زندگی عادی پشت سر گذاشتهایم، اغلب فکر میکنیم که ما را به سختجانی خود این گمان نبود. تعلیق و انتظار تا به کی؟
غمانگیز است که سرمقالۀ یک ماهنامۀ سینمایی باید این چیزها باشد. غمانگیزتر این که وقتی به سراغ رویدادهای مربوط به کار خودمان هم میروم، بهجز موضوع مثبت و خوشحالکنندۀ نمایش و فروش بالای دو فیلم جدی سینمای مستقل اجتماعی پس از سالها تاختوتاز کمدیهای عامهپسند در اکران، اتفاقهای اندوهزا کم نیستند. کمیسیون فرهنگی مجلس در جریان منازعات جناحی میان اهل قدرت، پیرپسر را وجهالمناقشه کرد و نگران از استقبال فوقالعادۀ مردم از این فیلم پرمعنا، با احساس همذاتپنداری، مدیران سینمایی و سازندگان فیلم را برای استنطاق فراخواند تا بهانههای لازم برای توقف نمایش فیلم را تدارک ببیند. این توفیق البته هنوز خوشبختانه حاصل نشده اما سؤالی که به ذهن میرسد این است: کسانی که با چهارپنج درصد رأی خود را نمایندۀ مردم میدانند چرا به جای دفاع از حق آزادی برای مردم، حالا که چنین فیلمی با صبغۀ انتقادی و اعتراضی مورد توجه مردم قرار گرفته به مقابله با آن برخاستهاند؟ به جریان افتادن لایحههای محدودکنندۀ اینترنت (به جای تحقق وعدۀ رفع فیلترینگ) کم بود، حالا به جای دفاع از فیلمی جدی که مورد توجه مردم قرار گرفته سناریوی توقیف آن را مینویسند. اصلاً شما یادتان میآید این نمایندگان طرحی برای مقابله با سانسور داده باشند یا یکی از آنها نطقی و اعتراضی دربارۀ سانسور کرده باشد؟ در یک دهۀ اخیر که فیلمهای بهاصطلاح کمدی بیمایه با شوخیهای مبتذل پایینتنهای اکران سینماها را تسخیر کرده بودند، یادتان میآید که این نمایندگان اعتراضی کرده باشند و آیا اتفاق افتاده که برای طرح این پرسش که چرا فضای فرهنگی سینمای پر از استعداد کشور دارد چنین سمتوسوی مبتذلی میگیرد، مدیران سینمایی را برای طرح پرسش و ملامت فراخوانده باشند؟ چنین اتفاقی نیفتاده و میتوان چنین نتیجه گرفت که آن نوع سینمای بشکنوبالابنداز بیضرر برای آنها مطلوبتر است و ناامیدی و خانهنشینی و مهاجرت فیلمسازان بااستعدادی که سرمایههای فرهنگی کشور هستند برایشان اهمیتی ندارد.
در این بین باید نکتهای را هم با اهل سینمای جدی خودمان در میان گذاشت که با پشتیبانی از هویت فرهنگی این سینما مانع موفقیت سناریوی بدخواهان و مخالفان اساس سینما شوند و مثل همین بیانیۀ شجاعانۀ کانون کارگردانان خانۀ سینما در دفاع از پیرپسر، فعالان سینمای اجتماعی باید پشتیبان و تقویتکنندۀ یکدیگر باشند. از همین روست که ای کاش اکنون که چنین فیلمی با وجود طولانی بودن و تلخیاش با چنین استقبالی روبهرو شده، نمایش فیلم زن و بچه ساختۀ دیگر فیلمساز جوان و بااستعدادمان سعید روستایی دوسه هفته عقب میافتاد تا سرمایههای بالقوۀ سینمای اجتماعی کشور به رقابت با همدیگر نپردازند. این که گذشت اما امیدواریم این اتفاق حاصل روندی سوء و رقابتهای درونگروهی نباشد.