ناصرتقوایی یک روز گرم تابستان در آبادان متولد شد و همچنان گرمای جنوب را در دل خود زنده نگاه داشته است. درباره این هنرمند چندوجهی موج نو سینمای ایران میتوان بسیار گفت و نوشت. از او که سالها در زمینه ادبیات فعالیت چشمگیری داشت و حلقه ادبی که در آن حضور داشت سرچشمه اتفاقات مهمی در تاریخ ادبیات ایران شد، یا از مجموعه عکسهای دیدنی او که بیننده را دچار شگفتزدگی میکند، یا از آثاری که ساخت و همچنان در تاریخ سینمای ایران همچون گوهری کمیاب میدرخشد، و یا از سریال داییجان ناپلئون که در گذر این همه سال در قله ایستاده و هنوز هیچ مجموعهای نتوانسته حتی به جایگاه آن نزدیک شود، یا مستندهایی مانند اربعین که گذر زمان چیزی از ارزشهای بصری و ایدهپردازانه آن کم نکرده و چه بسا گذر عمر باعث شده تماشای مجدد آن ما را بیشتر با آنچه تقوایی جوان در سر داشته پیوند بدهد.
تعداد فیلمهای ناصرتقوایی بسیار کم است؛ شش فیلم بلند سینمایی آرامش در حضور دیگران، صادق کُرده، نفرین، ناخدا خورشید، ای ایران، کاغذ بیخط، سریال داییجان ناپلئون و چند فیلم مستند. اما سبک ویژه و نگاه او در خصوص سینما و پیوند سینما و ادبیات است که از او شخصیتی متفاوت در میان همنسلانش ساخته است.
اما ناصرتقوایی چند شاخصه دیگر دارد که بیتردید نمیتوان بهسادگی از آن گذشت. مهمترین آن را باید در رسالت هنری و شخصیت فردی او دانست که در همه این سالها با همه دشواریها و رنجی که از نساختن متحمل شده، همواره در نقش هنرمند روشنگر به عنوان یکی از جلوههای ویژه روشنفکری ایران تلاش کرده خود را به نام و نان نفروشد و اگر چه دلش میخواست فیلم تازهای بسازد یا سریالی را کلید بزند، باز حاضر نشد از چهارچوب فکری خود خارج بشود.
تقوایی به واسطه شغل پدرش در گمرک، این فرصت را به دست آورد تا به شهرهای مختلفی سفر کند؛ سفری همچون سفر قهرمان که از او شخصیتی دیگر ساخت و باعث شد این سفرهای متعدد یکی از بزرگترین شانسهای زندگیاش شود، زیرا به واسطه این سفرها میتوانسته با فرهنگ، آداب و رسوم و خلقیات مردم مختلف ایران آشنا شود. تقوایی از دوران جوانی به سینما علاقهمند بود. او یکی از عوامل فنی فیلم خشت و آیینه (ابراهیم گلستان) بوده و برخی از قواعد فیلمسازی را با این فیلم فرا گرفت. ناصرتقوایی پیش از این که فیلمسازی را آغاز کند، به ساختن مستند روی آورد و ساخت مستندهای نانخورهای بیسوادی، آرایشگاه آفتاب، تاکسیمتر، باد جن و فروغ فرخزاد را در کارنامه دارد. آغاز کارش به عنوان مستندساز نیز به اواسط دهه ۱۳۴۰ بازمیگردد.

اما اولین گام تقوایی در عرصه فیلمسازی حرفهای، فیلمی نامتعارف نسبت به جریان فیلمسازی مرسوم زمان خود بود. آرامش در حضور دیگران با سرمایهگذاری تلویزیون ملی و از دل سینمای دهه ۱۳۵۰ ساخته شد. داستان فیلم از مجموعه «واهمههای بینامونشان» نوشته غلامحسینساعدی برگرفته شده بود. آرامش… پس از نمایش محدودی که در جشن هنر شیراز (شهریور ۱۳۴۹) داشت، توقیف و بایگانی شد و پس از چهار سال سرانجام از ۲۲ فروردین ۱۳۵۲ در سینما کاپری تهران به نمایش درآمد و با استقبال تماشاگران و منتقدان روبهرو شد، اما با اعتراض جامعه پرستاران نمایش آن برای همیشه متوقف شد. در حقیقت او شاید از معدود فیلمسازان ایرانی است که در اولین تجربه دچار توقیف شد و همین مسأله رویکرد او را نسبت به سانسور در سینما به شکلی جدی تغییر داد؛ به نحوی که این ممیزیها در کنار آثاری که به دلایل مختلف ناتمام ماند، مانند سریال کوچک جنگلی که ثمره تلاش چندین سالهاش در نهایت به دست دیگری افتاد یا سریال چای تلخ و زنگی و رومی که به پایان نرسید، از او فیلمسازی ساخته که اگر فیلم کاغذ بیخط از دهه ۱۳۸۰ را نداشت، عملاً از ۱۳۶۸ دیگر نتوانسته فیلمی تازه بسازد.
ناصرتقوایی در همه سالهای فعالیت که بیشتر آن به نساختنها منتهی شده، شخصیت ادبی و هنری خود را نه به عنوان یک فیلمساز فعال که به عنوان فیلمسازی خانهنشینشده حفظ کرده اما هرگز از تلاش برای تغییر دست برنداشته است. چه از طریق گفتوگو، عکاسی یا نوشتن تلاش کرده نظریات فنی و هنری خود را به جامعه هنری و فرهنگی ایران تزریق کند تا فراموش نکنند قابلیت اصلی هنرمند روشنفکر تنها در تولید خلاصه نمیشود، بلکه هنر اصلی او تأثیرگذاری در جهان بیرون از رویداد است. علاوه بر این، تقوایی پیوندش را با ادبیات وارد جهان تصویر کرد که نمونههای موفق اقتباس ادبی در کارنامهاش است. اقتباسهایی که امروز میتوان به عنوان الگو از آن آموخت و خود کلاس درسی ویژه است. تقوایی در کارنامه سینماییاش اقتباس را به عنوان رکن اصلی قرار داده و دقیقاً اقتباسهای سینمایی اوست که همچنان چند پله بالاتر از سایر نمونههای اقتباس در ایران است.
او پس از توقیف آرامش… و ساخت ناصر کرده، فیلم نفرین را ساخت. تقوایی در این فیلم که فیلمنامهاش را با اقتباس از داستان «باتلاق» نوشته میکا والتاری، نویسنده فنلاندی، نوشته به مسائل ازلی و ابدی چون تقدیر و سرنوشت، سرشت و ابعاد فلسفی انسان و شکلگیری فاجعه پرداخته است. اگرچه نفرین یکی از مهجورترین آثار تقوایی است اما همچنان به دلیل مفاهیم درونمتنی فلسفی و عمیق و همچنین نحوه اقتباس داستانی یکی از مهمترین آثار سینمای ایران است.
در ادامه، و در میانه دهه ۱۳۵۰ سریال داییجان ناپلئون با اقتباسی از رمانی به همین نام، اثر ایرج پزشکزاد، به تقوایی جوان که هیچ تجربهای در سریالسازی، آنهم کمدی نداشت سپرده شد. نتیجه اعتماد مدیران تلویزیون به او ساخته شدن یکی از متفاوتترین سریالهای تاریخ سریالسازی در ایران است که به نوعی بسیاری از آثار پس از آن، متأثر از نگاه و نگرشیست که تقوایی در داییجان… به میراث گذاشته است. تقوایی به دلیل پیشینه ادبیاتی خود توانسته از دل آن رمان، سریالی بسازد که اگرچه اقتباسی از داستان است اما توانسته هویتی مستقل و ویژه پیدا کند که با تغییرات ظریف او در زمان ساخت داستان بهوجود آمده است.
تقوایی پس از انقلاب چهارمین فیلمش را هم بر اساس ادبیات ساخت. ناخدا خورشید با نگاهی به داستان «داشتن و نداشتن» اثر ارنست همینگوی، یکی از مهمترین فیلمها در کارنامه اوست که به واسطه خلق جهان بومی و ایرانیزه کردن داستان مورد توجه است. ناخدا خورشید علاوه بر فیلمنامه، در زمینه کارگردانی و دکوپاژ نیز اثری منحصربهفرد است، طوری که همچنان میتوان از افتتاحیه آن و حرکت دوربین به عنوان یک میزانسن تصویری درخشان و مفهومی یاد کرد.

تقوایی پس از این، دو فیلم ای ایران و اپیزود کشتی یونانی در فیلم قصههای کیش را با همان نگاه ملی و بومی خود ساخت و در نهایت کاغذ بیخط را بر اساس طرحی از مینوفرشچی در سال ۱۳۸۰، که تا امروز و پس از ۲۴ سال آخرین ساخته سینمایی اوست. فیلمی که به دلیل روایت داستان طبقه متوسط و روابط باورپذیر میان زوجی ایرانی همچنان دیدنی و قابلتوجه است. در کاغذ بیخط شخصیت در جایگاه اصلی خود قرار دارد؛ تا جایی که حتی دو کودک فیلم هم بر خلاف سایر آثار که کودکان حضوری تشریفاتی و شیرین در فیلم دارند، بدل به شخصیتهای تأثیرگذار میشوند.
ناصر تقوایی از همان آغاز سفر از جنوب، از میان آن گرمای شرجی تا امروز در حال سفر است. سفر قهرمان باعث شده تا او بدل به شخصیتی شود که بسیاری او را میستایند و در قله قرار دارد. او همچنان که در این سفر دچار دگرگونی بسیار شده، باز هم در گوشه خانهاش به سفر مشغول است. با دیدن، نوشتن و خواندن، هرچند حسرت ساختن فیلم یا سریالی تازه از او در جان همه علاقهمندان او تا همیشه باقی خواهد ماند. در یکی از رویدادهای آموزشی، روزی شاگردی از استادتقوایی پرسید: «آقای تقوایی، همه جا از شما به عنوان یکی از اساتید سینمای ایران یاد میکنند. امکانش هست به ما بگویید راز این موفقیت شما در چیست؟» تقوایی در جواب گفته است: «فکر نکنید این جایگاه به خاطر فیلمها و کارهایی که ساختهام به دست آمده است. اتفاقاً من با کارهایی که نساختم تقوایی شدم». او ناصرتقوایی است. هنرمندی که شهرتش نه به خاطر انبوه آثارش، که مدیون درست زیستن است.