با یکی از دوستان فیلمساز کرمانیام دربارهٔ بخش نخست این پرونده، که هنوز آن را ندیده بود، گفتوگویی داشتم. از انتشار آن خیلی استقبال کرد و گفت در تدارک کتابی دربارهٔ سینمای دیار خودش است. جدا از پیامهای تبریک همولایتیها، استقبال دوستان اهل سینما از اصفهان و تهران و جاهای دیگر هم قابلتوجه بود. معلوم است که «فیلم امروز» با ایجاد امکان برای پرداختن به سینماهای قومی و بومی مناطق گوناگون ایران، انگشت روی یکی از موضوعهای مهم اما نادیدهپنداشتهشدهٔ سینمای ایران گذاشته است. برآورد خودم این است که دستکم به اندازهٔ همین مطالب این دو شماره، میتوان مطلب تهیه کرد و شاید هم بیشتر. البته این یک پرونده دربارهٔ موضوعش است به عنوان مدخلی به بحث و نه دایرهٔالمعارف سینمای گیلان؛ باید کتابی را به این موضوع اختصاص داد که همین قصد را هم دارم و امیدوارم عمری باشد و شرایط لازمش فراهم شود.
با مروری به کل پرونده احساس میکنم جای آخرین تجدیدنظر در مقالهٔ اصلی خالی بوده چون اصلاً برای چیزی که این قدر برایش مایه گذاشتهام، یعنی موجودیت سینمای گیلان، یک حیات جنینی قایل شدهام. دلیل این احساسم آن است که وقتی از عمر پدیدهٔ سینمای گیلان صد سال میگذرد و تاریخ آن چندان از تاریخ سینمای ایران کمتر نیست، از ابتدا بر پایههای درستی بنا شده بوده است. حتی در مورد این استان توسط و با سرمایهٔ کشورهای دیگری فیلمهای مهم مستند و سینمایی ساخته شده [از نظر حرفهای در حد فیلمهایی مثل علف و کاروان زرد]، بازار مصرف بسیار مهمی در مقیاس کشوری برای اکران فیلمها داشته و هنوز هم خیلی عقبتر از استانهای پیشرو دیگر در کشور نیست، ادبیات سینمایی در مطبوعات این استان جایگاه جدی و خاصی داشته، از لحاظ پرورش نیروی انسانی جوان در زمینههای گوناگون حرفهٔ سینما بارآور است و در عین حال در عرصهٔ ادبیات مکتوب به زبان بومی، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد؛ چرا باید حیاتش را هنوز در مرحلهٔ جنینی ارزیابی کنیم و درجازننده در پلهٔ اول تکامل حیات؟ آیا این، تکرار همان دور باطلی نیست که با عنوان درجا زدن همهٔ ما طی نیم قرن در برههٔ حساس کنونی، در طول میزگرد شمارهٔ گذشته، بارها تکرار شد؟
تیزر فیلم از کانال آپارات «فیلیمو»