Search

چیرگی بر دیوان و بازآمدنِ زندگی و باروَری

نمایش سایه‌بازی «جانا و بلادور»

بهرام بیضایی، کارگردان برجستهٔ تئاتر و سینمای ایران که از سال 1389 به‌ دعوت مرکز مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد به آمریکا کوچ کرده، در این پانزده سال در کنار تدریس و پژوهش و نگارش که دل‌مشغولی‌های همیشگی‌اش هستند و شرکت در چندین سخنرانی و همایش و رویداد فرهنگی و برپایی کارگاه عملی نمایش و آموزش بازیگر، دو پژوهش دیرین و یگانه‌اش را کامل کرده، ده نمایش‌نامهٔ جدید نوشته‌ و پنج نمایش جدید بر صحنه برده -‌ بدون دوندگی‌های طاقت‌فرسای مرسومِ این سرزمین، بدون معطلی و سرگردانی در راهروهای ادارات گوناگون، بدون نیاز به دریافت مجوز از کسانی که بعید است حتی بتوانند یک سطر از آثار او را بدون غلط بخوانند، بدون نظارت، بدون فشار و بدون سانسور – و فیلم‌های ضبط‌شدهٔ این نمایش‌ها‌ را هم به‌تدریج تدوین و در فضای مجازی منتشر می‌کند که هدایایی لذت‌بخش و آموختنی برای همهٔ اهل فرهنگ و ادب و هنر و نمایش و سینما در سرزمین مادری‌اش است (از جمله، نمایش چهارراه در تابستان سال 1400 که پرونده‌اش را در شمارهٔ پنجم این ماهنامه خوانده‌اید).

او در سال‌های دور، طی پژوهش‌هایش دربارهٔ نمایش در ایران و چین و ژاپن و هند، مطالبی هم دربارهٔ پیشینهٔ سایه‌بازی (از انواع نمایش‌های عروسکی با پرده‌ای سپید که بر اثر تابش نور از پسِ آن و حرکات پیکرک‌هایی در دست‌های سایه‌بازان، داستانی را روایت می‌کند) در ایران و کشورهای شرق دور نوشته بود و چند سال پیش نیز نگارش «سایه‌بازی ایرانی» را به پایان برده‌ که هنوز منتشر نشده است. به روایت شاهنامه فردوسی و هفتپیکر نظامی، بهرام گور ساسانی در اوایل سدهٔ پنجم میلادی (حدود سیصد سال پیش از اسلام)، چندین هزار کولی خنیاگر – به‌روایتی از هند و به‌روایتی از جاهای گوناگون ایران – با هدف رامِشگری برای تهیدستان گرد آورده بوده که به سایه‌بازی نیز می‌پرداخته‌اند و این هنر کاملاً در ایران رواج داشته تا در حدود هفتصد سال پیش که با تهمتِ دخالت در آفرینش خداوند بر اثر ایجاد وَهم و سایه، برچیده و ممنوع شده و حسرتِ تداوم، گسترش و پیشرفت‌اش – مانند خیلی امور دیگر – بر دلِ زاده‌شدگان در این سرزمینِ محنت‌زده مانده (صورت‌خوان‌ها در بخشی از مقدمهٔ جانا و بَلادور می‌خوانند: «اولِ این قصه خوبان کرده‌اند/ در میانِ قصه‌گویان آخریم/ هر که دارد بهترش بر چشمِ ماست/ در زبانِ اهلِ تهمت کافریم!») و بیضایی از مدت‌ها پیش [از جمله در بخشی از فیلم‌نامهٔ منتشرنشدهٔ داستانِ باورنکردنی (1358) که گفت‌وگویی میان رستم و تهمینه به همین شیوه است و نیز جانا و بَلادور که سال‌هاست – لابد به همان دلایل هفتصد سال پیش! – مجوز انتشار ندارد] بر آن است تا به این کنجکاوی خود و ما پاسخ دهد که اگر این هنر در سرزمین ما نابود نشده بود و به زیست طبیعی‌اش ادامه می‌داد، اکنون چگونه تجربه‌ای بود و چه دستاوردهایی داشت؟

جانا و بَلادور که بیضایی در سال 1356 برای بَرخوانی نوشته و در سال 1378 برای سایه‌بازی (با زمان تقریبی چهار ساعت) بازنویسی‌اش کرده، پس از کوتاه‌شدن و رسیدن به حدود 150 دقیقه، نخستین کار اجرایی او در آمریکا پس از پنج ماه تمرین است (اجراشده از هفتم تا دهم تیر 1391 در تالار کابِرلی در شهر پالوآلتو در کالیفرنیا) که پس از سیزده سال، فیلمِ ضبط‌شده از آن با تدوین بیضایی و همکارش علا محسنی، آماده شده و از اول فروردین 1404 از طریق کانال یوتیوب مرکز مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد در اختیار همگان قرار گرفته؛ و هم‌چنین است یک مستند سی‌دقیقه‌ای با نام پسِ پردهٔ جانا و بَلادور به روایت بیضایی که حاوی تصاویری از پشت‌صحنه، معرفی همکاران نمایش و اطلاعاتی مفید دربارهٔ پیشینهٔ هنر سایه‌بازی و بنیان اساطیری این داستان است [برای مطالعهٔ بیش‌تر در این زمینه، خواندن مطلبی به‌قلم بیضایی با عنوان «سایه‌بازی نمرده است» در شمارهٔ 103 نشریهٔ «آزما» در خرداد 1393 (یا بازنشرِ آن در «دفترهای تئاتر»، شمارهٔ 15، دی 1397، انتشارات نیلا) و هم‌چنین مطلب همکارمان امیرحسین سیادت با عنوان «وَراُفتد جدایی» در همان شماره از «دفترهای تئاتر» توصیه می‌شود].

بیضایی به‌گواهی آثارش همواره خواستارِ باروری، زایش و فراخواندنِ نور از میان تاریکی‌ها با جادوی سخن و اندیشه و خِرَد و کُنش بوده و جانا و بَلادور نیز بازخوانی سادهٔ دیگری از همین امیدبخشی بر بستری اساطیری در قالب یکی از دیرین‌ترین هنرهای نمایشی ایران است (جدا از آن که حضور دو صورت‌خوان/ راوی زن و مرد در کنار پرده‌ای سپید با سایه‌هایی بر اثر تابش نور و حرکات پیکرک‌ها می‌تواند پیش‌درآمدی بر اختراع سینما و نوعی فیلم سینمایی نیز دانسته شود) که در عنوان‌بندی‌اش به «سایه‌بازانِ رانده و گمنامِ تاریخ تیره‌بینی ایران» پیشکش شده است.

ویدئو از کانال یوتیوب «برنامه مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه استنفورد» (Stanford Iranian Studies Program)

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *