کار کارمندی، هواداران و مخالفان خودش را دارد. هنوز حتی در غرب خیلیها با توجه به حقوق نسبتاً اندک، به دنبال امنیت شغلی و دنیای آرام کارمندی هستند. بر خلاف آنها عدهای بدترین توهینها نظیر مفتخور، از زیرکار دررو و… را نثار کارمندانی میکنند که حالا دیگر فحشخورشان ملس است. در فیلم محبوب آپارتمان (بیلی وایلدر، 1960) فساد در این دنیا را وارد زندگی احساسی جک لمون میکند و تصاویر فیلم از کارمندانی که کنار هم پشت میز نشستهاند معنی نازیبایی پیدا میکند. فیلم نئورئالیستی شغل (ارمانو اولمی، 1961) هم گردی از پوچی و بطالت را بر زندگی کارمند جوانش میپاشد.
ایدهٔ سریال جداسازی دربارهٔ فضای اداری چیز عجیبی نیست. شرکتی نسخهٔ دوم کارمندانش را دارد. یک نسخه در شرکت مشغول کارند و نسخهٔ دوم در بیرون از شرکت در خانههایی مشابه در یک دهکده زندگی میکنند. پس عبارت تفکیک که در این متن زیاد مورد استفاده قرار میگیرد، یعنی جدا کردن یک نسخه از یک فرد در زندگی اداری از یک نسخهٔ دیگرش در زندگی عادی. نسخهٔ داخل شرکت را نسخهٔ داخلی و نسخهٔ اصلی خارج از شرکت را نسخهٔ بیرونی میخوانند. استعفای نسخهٔ درونی صرفاً با نامهٔ درخواست نسخهٔ بیرونی قابلانجام است.
سریال با ورود زنی به نام هلی آر به شرکت آغاز میشود. او بین سه کارمندی قرار دارد که با مدیریت مارک اس مشغول به کارند. نسخهٔ درونی هلی بیاطلاع از این که نسخهٔ بیرونیاش هلنا ایگل مدیر شرکت لومون است و زیر نظر پدرش شرکت را اراده میکند، شروع به زیر سؤال بردن فعالیت شرکت میکند و مارک و بقیهٔ کارمندان بهتدریج به او میپیوندند. فضای سریال چندان غریب نیست. هر کدام از ما قبلاً کار مشابهی انجام دادهایم: حواسمان را از احساسات مزاحم هنگام کار پرت کردهایم و مثل شخصیتهای شرکت لومون، خودمان را «خاموش کردهایم». همهٔ ما زمانی صرفاً برای راحتی کار و جلوگیری از عدم تمرکز هنگام کار، با «تفکیک» شخصیت موافقت میکنیم. پس بهسادگی خودمان را به دو بخش تقسیم میکنیم: آن که کار میکند از زندگی ما چیزی نمیداند و آن که در خانه است چیزی از کار به خاطر نمیآورد. این نوعی فراموشی آسمانی است یا شاید سقوط به قعر جهنم ناآگاهی؟ به این ترتیب شاید بتوان گفت آرزوی مدیرانی برآورده میشود که مایلند کارمندانشان صد درصد ذهنشان را به کار اختصاص بدهند و همزمان آرزوی کارمندانی را برآورده میکند که مایلند بعد از ساعت اداری هرگز به کار فکر نکنند.