تا پیش از استودیو، سریالهای دیگری هم بودند که با زبان هجو و طنز نقدهایی گزنده به مناسبات پشت پردهٔ فیلمسازی در آمریکا میکردند که شاید مهمترین آنها سریال دارودسته/ Entourage و اپیزودها باشد. در اولی ماجرای یک بازیگر جوان هالیوودی و دوستان و مدیر برنامههایش روایت میشود که در دنیای پرزرقوبرق اما پرچالش هالیوود فعالیت میکنند و از پس آن به پشت صحنهٔ هالیوود، روابط تجاری، خودشیفتگی ستارگان و تصمیمگیریهای استودیویی پرداخته میشود. دومی داستان یک زوج فیلمنامهنویس بریتانیایی است که سریال موفق خود را به هالیوود میبرند تا نسخهٔ آمریکاییاش ساخته شود اما مواجههشان با مدیران خودشیفته، بازیگران خودمختار و دخالتهای بیپایان استودیو، باعث میشود تضادهای فرهنگی بین بریتانیا و هالیوود و تنش بین خلاقیت هنری و ملاحظات تجاری عیانتر شود.
اما سریال استودیو در عین این که از بحثهایی مانند بازیگری و فیلمنامه در هالیوود دور نمیشود، عمدهٔ تمرکز خود را بر رابطهٔ اساسی و کلان سرمایه و هنر در این وادی قرار میدهد. استودیو داستان مت رمیک (ست روگن) را دنبال میکند که از یک موقعیت نسبتاً پایین در صنعت سینما به طور ناگهانی به ریاست استودیویی پرآوازه منصوب میشود. او که تجربهٔ کافی برای این عرصه ندارد، با چالشهای بزرگی روبهرو میشود: از مدیریت پروژههای پرهزینه و ستارگان خودشیفته گرفته تا مقابله با فشارهای مالی و فرهنگی که صنعت فیلمسازیشان را تهدید میکند. سریال به شکلی طنزآمیز به تقابل بین هنر و تجارت در هالیوود میپردازد و این را که تصمیمگیریها بیشتر نه بر اساس خلاقیت بلکه بر اساس سودآوری و ملاحظات مالی و سیاسی انجام میشوند، به نقدی گزنده میکشد.
یکی از نقاط قوت اصلی سریال، توانایی آن در به تصویر کشیدن واقعیتهای پشت پردهٔ هالیوود است. از شوخیهای ظریف دربارهٔ کارگردانان بزرگ مانند کریستوفر نولان و مارتین اسکورسیزی گرفته تا نقد سیاستهای نژادی و جنسیتی در انتخاب بازیگران و… عملاً هیچ فرصتی را هم برای هجو از دست نمیدهد. به عنوان مثال یکی از اپیزودها به طور خاص به ترس مدیران هالیوود از «نژادپرست به نظر آمدن» میپردازد، در حالی که آنها کمتر به رفع واقعی تبعیضها اهمیت میدهند. این نوع طنز تلخ، که هم خندهدار است و هم تأملبرانگیز، به سریال عمقی فراتر از یک کمدی معمولی میبخشد و متناسب با دغدغههای معاصر سینما در مواجهه با تبعیضهای مثبت اقلیتهای نژادی و جنسیتی پیش میرود.
حضور بازیگران مهمان برجستهای مانند مارتین اسکورسیزی، زک افران، برایان کرانستن، شارلیز ترون و ران هاوارد نیز به سریال رنگ و بوی خاصی میبخشد؛ بهویژه اپیزود مربوط به ران هاوارد که خندهدارترین قسمت سریال است، نمونهای از استفادهٔ هوشمندانه از این کمئوها است. اما این که این شخصیتها هم طی تصمیمی شجاعانه پذیرفتهاند در شمایل حقیقی خود، اما در نقشی نابههنجار، ظاهر شوند یکی دیگر از نکات ممتاز این مجموعه است. مثلاً ران هاوارد با هویت حقیقیاش نقش یک فیلمساز متعصب و احساسی را بازی میکند که حدود یکسوم از فیلم طولانیاش را اختصاص داده به یک فضای ملالآور و بیمنطق مربوط به پسرعموی مرحومش که همبازی کودکیاش بوده و حاضر هم نیست آن را از فیلمش کوتاه کند و بابتش فحاشی و توهین و کتککاری میکند. همین طور در اپیزودی دیگر، الیویا وایلد نقش یک کارگردان عصبی و منفور را بازی میکند که در کار تولید فیلم اخلال میآفریند و بحران درست میکند تا حرف خود را به کرسی بنشاند.
تیزر سریال از کانال آپارات «فیلیمو»