وقتی متولد دهههای ۱۳۵۰ یا ۶۰ باشی، نوعی از زندگی را تجربه کردهای که برای نسلهای بعدی و قبلی چندان قابل درک نیست. احتمالاً واژه نسل سوخته با شنیدن نام متولدان این دو دهه به ذهن متبادر میشود، اما واقعیت این است که بسیاری از ما امروز فکر میکنیم با همه دشواریها روزگار خوشی را سپری کردیم و چیزهایی در همان کمبود امکانات در اختیار ما بود که نسلهای بعدی از آن بهرهای نبردند. یکی از آن داشتهها، کتابها و برنامههایی است که به مدد انسانهایی فرهیخته و بادانش نوشته و ساخته شد و بخشی از رؤیای کودکی ما را تشکیل داد. یکی از آن مردان بزرگ قطعاً داریوش مؤدبیان است که همچنان در سکوت و بی هیچ شعارزدگی و حاشیهای مشغول همان فعالیت است. حضور داریوش مؤدبیان در شیراز با همراهی علی نصیریان به مناسبت روز شیراز و سپس مراسم بزرگداشت این استاد گرامی جرقه نوشتن این یادداشت شد. اصلاً چه نیازی به بهانهای همچون روز تولد یا اتفاقات خاص وجود دارد که بخواهیم در مورد آدمهای تأثیرگذار در سرزمین خود بنویسیم؟ داریوش مؤدبیان هنرمندی چندبعدی است، بازیگر سینما و تئاتر، کارگردان، فیلمنامهنویس و مترجمی بخشی از فعالیتهای این هنرمند فرهیخته است. او فعالیت هنری را با تئاتر تلویزیونی «ضحاک ماردوش» در ۱۳۴۳ آغاز کرد. او از سال ۱۳۴۸ شروع به همکاری با مطبوعات کرد و پس از آن نمایشنامههای زیادی از نویسندگان سرشناس دنیا را ترجمه کرد. در سال ۱۳۵۳ در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران فارغالتحصیل شد، و در ۱۳۵۹ مدرک فوقلیسانس تخصصی مطالعات هنرهای نمایشی را از دانشگاه سوربن پاریس و یک سال بعد فوقلیسانس تخصصی زبانشناسی را از مؤسسه مطالعات علوم انسانی پاریس دریافت کرد.
داریوش مؤدبیان فعالیت سینماییاش را در ۱۳۵3 بهعنوان یکی از فیلمنامهنویسان غبارنشینها آغاز کرد و تا امروز همچنان در زمینه تئاتر و سینما و ادبیات فعالیتی چشمگیر دارد. او در همه این دوران تلاش کرده مسئولیت اجتماعی و فرهنگی خود را به عنوان هنرمند دور از جنجال و حاشیه ادامه بدهد و منشأ تأثیرات بسیار باشد. اما بزرگترین شاخصه فعالیت مؤثر او را باید در ظرف زمانه سنجید؛ وقتی در دهه ۱۳۶۰ و پس از تحولات اجتماعی و سیاسی ناشی از انقلاب در ایران، تلویزیون در رکود تولید به سر میبرد و در عمل تولیدات متناسب برای گروههای مختلف، بهخصوص کودک و نوجوان بسیار اندک بود، داریوش مؤدبیان دست به تولید مجموعهای زد که همچنان و در پس چند دهه تازگی و طراوت خود را حفظ کرده است. در ۱۳۶۲ او به عنوان کارگردان هنری، برنامه محله برو بیا را روانه پخش کرد. مجموعهای که ستارگان بعدی سینما و تئاتر ایران در جوانی در آن به ایفای نقش پرداختند. از زندهیادان فردوس کاویانی و رضا ژیان، تا هنرمندانی مانند ایرج طهماسب، اکبر عبدی، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا و غلامحسین لطفی، و آتیلا پسیانی، حسین پناهی که درگذشتند جایشان همچنان خالی است. مجموعه محله برو بیا الگویی برای ساخت مجموعههای بسیاری در زمینه کودک و نوجوان شد که تا امروز هم ادامه داشته است. اما نباید از یاد برد که این مجموعه با استفاده از داستانگویی خلاق و روایت در کنار قطعات نمایشی آموزنده، بیآنکه پی مستقیمگویی و بند و نصیحت باشد، تلاش داشت از دریچه روانشناختی با کودکان درگیر در شرایط دشوار جنگ تحمیلی سخن بگوید و ساعتی فارغ از هیاهوی جهان را برای شان فراهم کند.
موفقیت این مجموعه باعث ساخت محله بهداشت شد؛ مجموعهای با حضور همین بازیگران و البته تولد یک اسم خاص به نام «هپلی» با بازی زندهیاد حسین محباهری، میکروبی که جایی در داستان دچار دوگانگی شخصیت میشود. استقبال از این نقش تا آنجا پیش رفت که در فرهنگ عامه کلمه هپلی به عنوان نشانی برای افراد آلوده و شلخته همچنان مصطلح است. نباید فراموش کرد که تولید مجموعههای اینچنینی در آن دوران و شرایط سخت جامعه کاری دشوار بود و مهمتر اینکه اقبال و ماندگاری این مجموعهها تا امروز نشان میدهد داستان و بنمایهشان آنقدر سرشار از مفاهیم فرازمان و مکان بوده که توانسته در گذر ایام همچنان بدیع و تازه باقی بماند. همانطور که در تولید آثار برای بزرگسالان نیز همان نگاه فرهنگمحور و طنازانه را با ساخت تلهتئاتر «باجناقها» از دل سادهترین ارتباطات روزمره رفتارمندی و ایرادات انسانی را زیر ذرهبین خود میبرد. تلهتئاتر «باجناقها» بارها و بارها از زمان تولید پخش شد و همچنان در رسانههای پخش فیلم بازدید میشود. نگاه ژرف مؤدبیان به طنز در همه فعالیتهای او بدل به کمدی انتقادی میشود. سریال خیرالله صندوقچه اسرار یکی دیگر از آن مجموعههاست که در دل محلههای قدیمی روایتش را به گذشته میبرد و در آن با زبان طنز نقبی به شرایط فرهنگی و اجتماعی میزند.
نگاه فرهنگساز و روانشناسانه داریوش مؤدبیان مختص کودک و نوجوان نبود. او برای آشنایی بهتر مخاطب با هنر والای تئاتر در تلویزیون با ضبط و تولید آثار متعددی در قالب تلهتئاتر باعث شد مخاطبانی که شاید آشنایی با تئاتر و نمایش نداشتند با این گونه هنری آشنا شوند و بیاغراق ریشه علاقهمندی بسیاری از همنسلان من و تلاش برای آموختن تئاتر نیز از همان روزگار آغاز شد. آثاری مانند شیطان در تاریکی در سال ۱۳۶۱ آغاز مسیری از تولید تلهتئاترهای مؤدبیان شد که حدوداً تا دو دهه ادامه پیدا کرد. تلهتئاترهایی مانند «سوزنبانان»، «دکتر فاستوس»، «خانه عروسک» و «نیرنگهای اسکاپن» از آثار مطرح ادبیات نمایشی جهان و از مولیر و ایبسن و… بخشی از این تولیدات است.
مؤدبیان در کنار این فعالیت، در زمینه نویسندگی و ترجمه صاحب مجموعهای بینظیر است، مجموعهای که جز با پشتکار و قطعاً عشق ناشی از آگاهی به دست آمده است. مجموعه کتابهای «طنزآوران جهان» از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰ مجموعه دوازده جلد ترجمه از بهترین نمایشنامههای طنز در جهان است. مجموعهای شامل حدوداً ۷۰ نمایشنامه کوتاه و بلند، اما با توجه به حجم فعالیتش به عنوان مترجم دوره جدید این مجموعه در ۴۱ جلد با ترجمه ۶۲ نمایشنامه بلند در کنار ۴۰ نمایشنامه تکپردهای و ۷۰ قطعه کوتاه نمایشی و استندآپ کمدی به بازار آمده و این مسیر با همت استاد مؤدبیان ادامه دارد. در چاپ دوره جدید، چندی از آثار چاپ اول نیز مورد بازنگری و ویرایش قرار گرفته و مقدمههای کاملتر به آن افزوده شده است.
مجموعه« طنزآوران جهان» در همه این سالها منبعی بسیار عظیم در اختیار هنرمندان تئاتر در ایران و دانشجویان این رشته قرار داده که هم با خواندن این آثار و هم با اجرای آنها بتوانند با نمونههای جهانی تئاتر آشناتر شوند. در دهه ۱۳۷۰ و روزگاری که اینترنت مانند امروز در دسترس نبود، این مجموعهها خودآموزی برای شناخت تئاتر و یادگیری نوشتن و آشنایی با نویسندگان جهان بود.
اگر نامهایی مانند آنتوان چخوف، اوژن یونسکو، مولیر یا اسلاومیر مروژک به گوش ما هنرجویان تئاتر آشناتر بود، با این مجموعه و همت استاد مؤدبیان نویسندگان دیگری از چهار گوشه جهان به تئاتر ایران معرفی شد که چندان آشنایی با آنها وجود نداشت و یا آثاری به زبان فارسی از آنها موجود نبود. نویسندگانی مانند ژرژ کورتولین، فرناندو آرابال، ژول رومن، کارلو گولدونی و… بخشی از این نامهاست.
نگاه خاص داریوش مؤدبیان در زمینه طنز هرگز به دام لودگی و کمدیهای سخیفی که امروز شاهدش هستیم نمیافتد و شاید به همین دلیل است که سالهاست او به جز نوشتن و تئاتر چندان فعالیتی در سینما ندارد. شرایطی که کار را برای ساخت و تولید آثار هنری طنز دشوارتر و راه را بر هر تولیدی حتی به قیمت از دست رفتن داشتههای قبلی میگشاید.
داریوش مؤدبیان در طول شش دهه فعالیت مستمر فرهنگی و هنری نشان داده که میتوان با همه دشواریها کار کرد و تأثیرگذار بود. مصطفی فرزانه در وصف صادق هدایت در کتاب «آشنایی با صادق هدایت» اینگونه مینویسد: «آرزویی در وجودم جان گرفت کسی را بیابم که مثل هدایت باشد، آن شخص کی خواهد بود؟ چه خصوصیاتی خواهد داشت؟ یک نفر آدم مهربان، کنجکاو، باشعور، روشنبین، با جدیت، باشهامت، مبارز… مبارز با حماقتها، افسانهپردازیها، دروغها و هوشمند، هوشمند! زیرا مشخصترین خاصیت دنیایی که در آن به سر میبرم حماقت و تحمیق است. دنیایی که بزرگترین دشمنیها را با عالم اندیشه و هوش روا میدارد و کوشش میکند که آدمها، و بهخصوص آدمهای خطهای که من از آنجا درآمدهام روزبهروز جاهلتر شوند.»
با احترام میتوان این چند سطر را به استاد داریوش مؤدبیان نسبت داد که دارای همه این خصوصیات است، که مهمترینش آگاهیبخشی و روشنایی است. او در همه این سالها تلاش کرده همچون مشعلی در تاریکی و در سکوت روشنگر باشد، تلاشی بزرگ و در خور ستایش در مسیر آگاهی در زمانهای که ابتذال دامن هنر را آلوده است و قطعاً تأثیر فعالیتهای او تا همیشه بر تارک فرهنگ و هنر ایران همچون خورشیدی فروزان میدرخشد.