۱. جوان مشهدی که با نمایش «بچه تابستان» (حسن حامد) توانست در تهران خودی نشان دهد، به گروه برنامه طنز «پرواز ۵۷»، بهسرپرستی مهران مدیری پیوست و در حوزه طنز تلویزیونی بخت خود را آزمود. حضور در برنامه «ساعت خوش» ادامه موفق این روند بود و رضا عطاران به عنوان یکی از نویسندگان و بازیگران اصلی، خود را در این عرصه تثبیت کرد. ولی نه تیپسازیهای متنوع رضا شفیعیجم را داشت و نه بازی کاریزماتیک خود مدیری. او تقریباً در اکثر آیتمها در نقشهای ریز و درشت حضور داشت و البته حضوری که چندان توی ذوق بیننده نمیزد. از هم پاشیدن گروه موفق «ساعت خوش» برای عطاران این حسن را داشت که از نخستین افرادی شد که توانست روی پای خود بایستد و در برنامه کودک، سریالهای نمایشی طنز بنویسد و بازی کند. اما حضورش در سینما با نقش بسیار کوتاه و گذرا در فیلم مزخرف کلید ازدواج (داود موثقی، ۱۳۷۶) آغاز شد و رفتهرفته توانست با اتکاء به شخصیت بامزه خود، نقش آدمهای بیخیال و بامزه را که جلوی دوربین بهشدت راحت هستند به زیبایی ایفا کند و خیلی زود حضورش تضمینکننده فروش موفق هر فیلم شد. در کنار آن با ساخت چند سریال مناسبتیِ بهشدت موفق – که هنوز بعد از سالها همچنان مخاطبان خود را دارد – راهش را از بقیه همنسلانش جدا کرد و به عنوان الگویی برای دوستانی چون سعید آقاخانی و حتی جواد عزتی شد. تا این که در سال ۱۳۸۹ با بازی در فیلم اسب حیوان نجیبی است (عبدالرضا کاهانی) روی دیگری از هنر بازیگریاش را به نمایش گذاشت. او در این فیلم نقش خلافکاری خردهپا را ایفا میکند که با پوشیدن لباس پلیس، از افراد اخاذی کرده و گذران روزگار میکند. ویژگی عمده او در این فیلم خونسردی مفرط در ایفای نقش پلیس و همچنین چشمان چپش است که تمرکز بسیار بالایی را برای نگه داشتن راکورد فیزیکی و حسی در طول فیلم طلب میکند. او به خاطر بازی در این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشن خانه سینما شد.
۲. دو سال بعد، در حالی که یکی از پرکارترین بازیگران ایران در زمینه طنز بود، و البته تبدیل به بازیگر ثابت آثار کاهانی هم شده بود، در فیلم چه خوبه که برگشتی (داریوش مهرجویی) حضور پیدا کرد که به دلیل ضعف کلی فیلم نتوانست کمکی به پیشرفت بازیگریاش بکند. اما همان سال بود که حضور در فیلم دهلیز (بهروز شعیبی) توانست او را در سینمای جدی تثبیت کند. او در این فیلم نقش معلمی را بازی میکرد که به خاطر دعوای خیابانی منجر به فوت، زندانی شده و تلاشهای همسرش برای گرفتن رضایت از اولیای دم هنوز به جایی نرسیده است. سکوتهای تلخ عطاران برای نشان دادن موقعیت بغرنجش و گاه استیصال از شرایطش، او را یاری کرد نقش را هرچه بیشتر باورپذیر ارائه کند و به خاطر بازی در این فیلم، نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشن انجمن منتقدان سینمای ایران دریافت کرد.
۳. سال ۱۳۹۲ یکی از مفیدترین سالهای عمر بازیگری عطاران بود و چهار فیلم متفاوت را که دستکم در سهتایشان درخشان ظاهر شده بود در کارنامه داشت. استراحت مطلق، طبقه حساس و رِد کارپت. در استراحت مطلق دومین همکاریاش را با کاهانی تجربه کرد و در نقش داود ظاهر شد که قصد کمک به زنی از آشنایان را که با همسر قبلیاش دچار مشکلاتی شده دارد که این امر زندگی خانوادگی خود او را دستخوش اتفاقاتی میکند.
۴. حضور در فیلم کمدی طبقه حساس (کمال تبریزی) و ایفای نقش مردی میانسال و سنتی که تفاوت سنی قابل ملاحظهای با عطاران داشت، تجربه جدیدی بود که توانست از پس آن بر آید و به خاطر ایفای این نقش سیمرغ بلورین نقش اول مرد را در سیودومین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. نقشی که ابتدا برای پرویز پرستویی نوشته شده بود ولی با عدم تمایل وی به ایفای این نقش، به عطاران رسید و از نقشهای کمیک پیشین خود آشناییزدایی کرد. نقش مردی سنتی که نمیتوانست قبول کند همسر فوت شدهاش در طبقه اول قبری که در طبقه دوم آن جسد مردی غریبه است قرار بگیرد.
۵. فیلم رد کارپت کاملاً روی تواناییهای شخصی عطاران بنا شده که نویسندگی و کارگردانی فیلم را هم برعهده دارد و حکایت یک عشق سینماست که برای ملاقات با یکی از کارگردانان معروف دنیا (استیون اسپیلبرگ) خود را به جشنواره کن میرساند و اتفاقاتی که همزمان با برگزاری این جشنواره معظم سینمایی رخ میدهد، دستمایه عطاران برای روایت قصهای طنزآمیز – البته درون خود بهشدت تلخ – قرار گرفته است. عطاران در این نقش کاملاً راحت و روان ظاهر شده و بیشتر از ویژگیهای رفتاری خود کمک گرفته تا این نقش را جان ببخشد. شاید اگر فیلمنامه پرملاتتری در دست داشت تلاشهایش بیش از پیش به ثمر مینشست.