نوری بیلگه جیلان، فیلمساز برجسته ترکیهای، در روزی روزگاری آناتولی که سال 2011 با الهام از داستانهای آنتون چخوف، ساخت روایتی فلسفی و تأملبرانگیز از جستجوی حقیقت در دل تاریکی را به تصویر میکشد. جیلان با استفاده از نور طبیعی و سکوتهای معنادار، فضای بصری منحصربهفردی خلق کرد که تأمل درونی شخصیتها را به نمایش میگذارد.
«کتاب روزی روزگاری در آناتولی» از آن دسته کتابهای سینمایی است که از آن می توان رهیافتی فراتر از جهان فیلم داشت و حتی می توان آن را به نوعی پرتره اندیشه و نگاه فلسفی هنرمند یعنی نوری بیلگه جیلان دانست. این خصوصیت ارزشمند کتاب از شناخت خوب مترجم کتاب هادی علی پناه می آید که فراتر از یک مترجم صرف عمل کرده و در واقع گردآورنده قطعه های جهان فکری بیلگه جیلان در قالب یک کتاب است.

بخش عمده «کتاب روزی روزگاری در آناتولی» اگرچه همانند بسیاری از کتابهای مشابه، شامل متن فیلمنامه روزی روزگاری در آناتولی است اما متن اصلی فیلمنامه شامل یادداشتها و توضیحات اضافه ای بوده که ممکن بود در دست مترجمی دیگر و ناشری متفاوت به سادگی حذف شوند اما همین یادداشت ها است که نشان می دهد این کارگردان شناخته شده ترکیه چگونه به جهان فیلم خود در هر سکانس و هر دیالوگ فکر می کرده. به عنوان نمونه در یادداشت مرتبط با صحنه مکالمه تلفنی دکتر با مادرش چنین متنی آمده است:
– گفتگوی دکتر با مادرش باید گفتگوی معمول بین مادر و پسر باشد.
– بازیگر واقعا به مادرش زنگ بزند و برداشتی به این صورت گرفته شود. گفتگو به اندازه مسافت پیاده روی طول بکشد.
– صحنه بدون گفتگوی مادر را هم فیلمبرداری کن.
– یا وقتی تلفنش زنگ می خورد خیلی ساده به مادرش بگوید: «مریض دارم. بعدا بهت زنگ می زنم.»
نکته مربوط به تماس واقعی بازیگر سر صحنه با مادر خودش یادآور روشی است که عباس کیارستمی در کار با نابازیگران فیلمهایش داشت. بیلگه جیلان که سینمایش را وام دار سینمای کیارستمی می داند، برای اجرای صحنه ها و کارگردانی نیز به راه و روش کیارستمی تاسی می کند. مترجم حتی در تلفظ اسامی شخصیتها دچار همانند سازی و مشابه یابی زبانی بین نام های مصطلح در فارسی و زبان ترکی نیافته و به عنوان نمونه نام شخصیت نوصرَت طبق تلفظ در زبان فیلم در متن فیلمنامه آمده است. این دست ظرافت ها به خواننده کمک می کند تا هرچه بیشتر در حال و هوای فیلم قرار بگیرد.
بخش دیگری از کتاب به یادداشتهای مفصل دوران تدوین فیلم برمی گردد که اگرچه شکل دفترچه خاطرات روزانه دارد اما برای کسانی که دغدغه سینما و فیلم سازی دارند، نکات جالب و جذابی دارد که فراتر از حال و هوای روزهای تدوین، به ذهن فیلمساز وارد می شود. برای نمونه:
پنجشنبه
چشمه چهارم را به اندازه یک ارزن هم جلو نبرده ایم چون مکالمه دکتر و دادستان صحنه ای است که باید خیلی دقیق چیده شود. تصویرها را جدا و شکل درست گفتگوها را جدا انتخاب می کنیم. بعضی جمله به جمله، بعضی کلمه به کلمه. هماهنگ کردن آکسان های درست با تصویرهای دیگر زمان زیادی می برد. چند عکس فروش رفته است. آیلا دستیارم در فیلم سه میمون به دیدنم آمد.

بخش دیگری از کتاب به ترجمه اختصاصی دو داستان «دادستان» و «زیبارویان» نوشته آنتوان چخوف برمی گردد که روزی روزگاری در آناتولی از آنها اقتباس شده است. خواندن این دو داستان در کنار متن فیلمنامه، یادداشتهای دوران تدوین و نیز نقد تاویل گونه و مفصلی که هادی علی پناه در انتهای کتاب پیرامون این فیلم نوشته، در مجموع «کتاب روزی روزگاری در آناتولی» را به کلید جذابی برای ورود به دنیای نوری بیلگه جیلان تبدیل می کند. اگرچه کتاب با کیفیت چاپی بهتر و اضافه شدن عکسهایی از فضای فیلم و پشت صحنه که معمول کتابهایی از این دست است می توانست به کتابی جذابتر بدل شود. این کتاب در سال 1403 در 181 صفحه به همت نشر رایبد منتشر شده است.