نوجوانی درام جنایی روانشناختیست که این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. مجموعهای چهارقسمتی که هر قسمتش به صورت پلانسکانس ساخته شده است. داستان سریال اتهام قتل پسری سیزدهساله است که از همان ابتدا با حضور غافلگیرکننده پلیس در خانه او برای دستگیریاش آغاز میشود. چالش تکبرداشت بودن هر قسمت احتمالاً یکی از بهترین فرمها را از لحاظ دیداری و روانی در اختیار مخاطب قرار داده است. این هماهنگی در رفتوآمد آدمها و دوربین، بهخصوص در قسمت اول و فضای بسته اداره پلیس به سردرگمی مخاطب و آن حس گیرافتادن در فضای بسته در ذهن مخاطب کمک بسیاری میکند و دقیقاً همین نوع روایت تصویری در ادامه و هر چهار قسمت بهترتیب در اداره پلیس، مدرسه، اتاق ارزیابی زندان و در نهایت خانه و محل زندگی خانواده پسر استمرار پیدا میکند.
دوربین در سریال نوجوانی نه به عنوان عاملی بیرونی که به بخشی از فرم روایت بدل میشود و همین سردرگمی و عدم ثبات دوربین باعث میشود این حالت روانی از سرگشتگی و گیجی مفرط به بیننده هم منتقل شود. داستان در چهار بخش و بهترتیب روز اول، قسمت دوم به سه روز پس از اتفاق، قسمت سوم به هفت ماه پس از آن و قسمت پایانی به ماه سیزدهم اختصاص دارد. این نگاه و تقسیمبندی، این فرصت را به داستان داده تا از اتفاق و تبعات آن بهخوبی گذر کند و آن را به مخاطب ارائه بدهد.
در قسمت نخست وقتی پلیس برای دستگیری وارد خانه میشود، در حالی که هدف دستگیری یک نوجوان است، حسی از همدردی را به بیننده منتقل میکند که تا اداره پلیس و مسیر قانونی تفهیم اتهام ادامه دارد. در همین قسمت داستان مشخص میشود فیلمی از پسر در حال قتل و چاقو زدن به دختر ثبت شده و عملاً دیگر جایی برای تعلیق باقی نمیگذارد.
در قسمت دوم، حضور پلیس و همکارش در مدرسه و تحقیق از معلمها و دانشآموزان در عمل بدل به نقدی اجتماعی نسبت به مدرسه و دوران بلوغ میشود، مدرسهای که زیر لایههایش بوی پوسیدگی میدهد و گویی همهچیز در حال فروپاشی است.

قسمت سوم هفت ماه پس از دستگیری را نشان میدهد و آخرین جلسه ارزیابی روانی توسط روانکاو در مواجهه با پسر که حالا برخلاف قسمت اول دیگر دوار آن اضطراب و استیصال نیست. و در نهایت قسمت پایانی که یک سال و یک ماه پس از اتفاق را در روز تولد پدر جیمی روایت میکند و دردی که به واسطه قتل بر دوش پدر و مادر و خواهر بزرگتر جیمی سنگینی میکند. در قسمت پایانی همهچیز از خانه آغاز میشود و دوربین همراه با خانواده در شهر حرکت و آخرسر باز به خانه و اتاق جیمی بازمیگردد، دقیقاً همان جایی که ۱۳ ماه قبل جیمی را پلیس از روی تخت به اداره پلیس برده و سریال با اندوه و اشکهای پدر بر جای خالی پسرش به پایان میرسد.
بیتردید یکی از درخشانترین قسمتهای این مجموعه، بخش سوم است که در فضای یک اتاق و توسط دو بازیگر روایت میشود. بازی هوشمندانه و دقیق اوون کوپر در نقش جیمی میلر، قطعاً یکی از بهترین نقشآفرینیهای چند سال اخیر توسط یک نوجوان است که درک دقیقی نسبت به نقش و شخصیت پیدا کرده است. آنچنان که بهسختی میتوان باور کرد با بازیگری پانزدهساله روبهرو هستیم. استیون گراهام، نویسنده و بازیگر نقش پدر، در گفتوگویی در خصوص انتخاب کوپر برای این نقش به هوشمندی او اشاره داشته و حتی از او با عنوان رابرت دنیروی کوچک یاد کرده است. هرچند که علاوه بر درخشش این بازیگر نوجوان نباید از بازیهای تأثیرگذار و حرفهای سایر نقشها غافل شد، که همگی در شکلگیری حالوهوای روانی داستان نقشی بزرگ داشتهاند. این که چگونه یک مینیسریال چهارقسمتی اینچنین میتواند جسورانه و اثرگذار باشد را باید در دیدگاه نویسندگانش، جک تورن و استیون گراهام و نیز کارگردان اثر فیلیپ بارانتینی جستوجو کرد.
بحرانهای دوره نوجوانی قطعاً یکی از مهمترین چالشهای تربیتی و اجتماعی در سراسر جهان است؛ تغییر همهجانبه جسمی و روحی از کودکی به نوجوانی و در نهایت ورود به جهان جوانی همیشه سخت و دشوار بوده و در این میان اتفاقات عمده بسیاری رخ میدهد که برای همانند آنچه در این مجموعه روایت میشود برگشتپذیر نیست. سریال نوجوانی علاوه بر ساختار فنی و روایت بسیار مؤثری که دارد، به طور حتم مجموعهای اثربخش است که توانسته لایههای پنهان بسیاری را زیر شاخه خود به مخاطبش عرضه کند و دلیل استقبال بسیار از این مجموعه را باید در همین ارتباط دقیق و منطقی جستوجو کرد. تأثیری که فارغ از جغرافیا توانسته مخاطبانی از هر گوشه جهان را با خود همراه کند.
آنچه از همان ابتدا در سریال مطرح میشود، عمل به قانون است، این که چگونه دستگیری یک نوجوان با دقت بسیاری انجام میشود و در تمام مراحل دستگیری، تفهیم اتهام و آزمایشها از وجود یک همراه معتمد که میتواند مددکار یا یکی از اعضای خانواده باشد بهرهمند شود و از سوی دیگر در آن سیستم قانونی، حقوق مستقل او هرگز به واسطه سنوسالش نادیده گرفته نمیشود. در ادامه فیلمساز نوک پیکان را به سمت مراکز آموزشی میبرد، جایی که پس از خانواده بیشترین زمان زندگی نوجوانان در آن محل سپری میشود. آنچه در مدرسه دیده میشود بسیار قابلتوجه است؛ فضای ظاهری شیک و بسیار پویا به نظر میرسد، اما با ورود پلیس و جستوجوها، کمکم آن بخش زیرین مدرسه نمایان میشود. از معلمهایی که چندان توجهی به دانشآموزان ندارند، قلدری و برخوردهای تحقیرآمیز نوجوانان نسبت به هم، درگیریهای فضای مجازی که در آن هر استیکر میتواند معنای عظیمتر و در عین حال ویرانکنندهتر داشته باشد و در نهایت جملههای میان هر دو پلیس که از بوی گندی که مدارس را احاطه کرده صحبت میکنند. تنها نقطه روشن قسمت دوم این است که پلیس به عنوان پدر در پایان تصمیم میگیرد زمان بیشتری را برای پسرش صرف کند.
سریال نوجوانی در حقیقت با استفاده از پروندههای واقعی که در گذشته رخ داده، دست به کالبدشکافی بیرحمانه پیرامونش زده است. هیچکس در فیلم در حاشیه امن قرار ندارد و خانواده، جامعه، مدرسه و… در این اتفاق نقشی دارند. نکته دیگر، نگاه فیلمساز به مفهوم خانواده است. در قسمت سوم و از دل صحبتهای جیمی و مددکارش جزییات بیشتری در مورد خانواده او و بهخصوص ارتباط میان اعضای خانواده مشخص میشود و همچنین آگاهی بیشتری نسبت به درونیات او به دست میآید. اطلاعاتی که در قسمت پایانی مخاطب را در مواجهه با خانواده و درک آنها یاری میدهد.
قسمت پایانی از روز تولد پدر آغاز میشود که ناچار است ناسزایی را که با رنگ بر ماشینش نوشته شده پاک کند. رفتن هر سه عضو خانواده برای خرید رنگ، مرور خاطرات گذشته و خندههایشان پس از چندین ماه غم و درد با حضور در فروشگاه باز بدل به خشمی نسبت به بیرون میشود. در مسیر بازگشت، جیمی از زندان در تماس تلفنی تولد پدر را تبریک میگوید اما جمله مهمش این است که دیگر تمایلی به تلاش برای اثبات بیگناهی ندارد و قصد پذیرش جرم را دارد. تأثیر صحبت او بر مادر، خواهر و پدر و آخرسر درهم شکستن پدرش یکی از بهترین پایانبندیها برای مجموعه را رقم میزند. هرچند پدر پیش از این در گفتوگو با مادر پذیرفته که آنها هرچه هستند، فرزندشان هم ثمره تربیت آن دو است. اما تمام درد و تنهاییاش را در اشک ریختن بر بستر خالی پسرش خلاصه میکند.
سریال نوجوانی از لحاظ ساختاری و هنری یکی از بهترین مینیسریالهای چند سال اخیر است اما مهمتر از ساختار، در بخش محتوا میتواند اثری ماندگار در مورد نوجوانان باشد. درباره سنوسالی که میان کودکی و جوانی هستند و مشخص نیست به کدام رده تعلق دارند، سرشار از میل به استقلال شخصیت و رشد و تغییراند که اگر مسیرشان بهدرستی طی نشود آیندهای تاریک خواهند داشت. این سریال برای ردههای سنی مختلف به عنوان مجموعهای روانشناسانه و آموزشی حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.