Search

«فیلم‌نامه‌نویس خوب، فیلم‌نامه‌نویس مرده است»

سرمقاله شماره 50

نوروز خود را چه‌گونه گذراندید؟ کم‌وبیش مثل نوروزهای چند سال اخیر، اما با چند تفاوت مهم! رشد قیمت‌ها در مسابقه‌ای نفس‌گیر با خودش بار دیگر رکوردها را جابه‌جا کرد. میلیون‌ها نفر به سفرهای نوروزی رفتند و در این «رولت روسی» آغاز هر سال، صدها نفر در جاده‌ها کشته و هزاران نفر زخمی شدند (که گفتند از میزان تلفات غزه و اوکراین در همین مدت بیش‌تر بوده) و… حادثه‌ها که یکی‌دوتا نبود اما مهم‌ترینش خوف و نگرانی ناشی از سایهٔ جنگ بود که قطعیتش موکول شد به نتیجهٔ سریال معمایی «مذاکرهٔ غیرمستقیم». در دنیای درام و نمایش، البته با زمینه‌چینی درست فیلم‌نامه‌نویس و اجرای درست کارگردان، همه چیز ممکن است اما در دنیای سیاست، مذاکرهٔ غیرمستقیم شبیه یک سکانس ابسورد در متن اثری رئالیستی و پست‌مدرن از ژانر وحشت است. ابسورد بودنش بابت این است که یک مذاکرهٔ غیرمستقیم چه‌گونه اجرا می‌شود و اگر به قصد رسیدن به توافق باشد چه‌گونه می‌تواند به توافق برسد؟ شرط‌هایی هم بابت چینش میزانسن صحنهٔ مذاکره و قرار دادن طرفین مذاکره در خارج از قاب مطرح شده بود که بعد معلوم شد قابل اجرا نیست و بدون اعلام عمومی، این شرط‌ها نادیده گرفته شد. هر قسمت از این سریال معمایی که تعداد اپیزودهایش هنوز اعلام نشده شنبه‌ها اجرا می‌شود اما پخش عمومی نمی‌شود. فقط برخی از نشانه‌های نتایجش در جامعهٔ جهانی و داخلی باعث واکنش‌هایی می‌شود که ملموس‌ترین آن‌ها برای مردم ما، تغییر نرخ دلار و ایجاد خوف یا امید در دل‌ها است.

همزمان با اجرای سریال هفتگی «مذاکرهٔ غیرمستقیم»، پخش سریال هرشبی پایتخت7 در 22 قسمت از کانال یک سیمای جمهوری اسلامی نیز از مشغولیات مردم در فروردین امسال بود که پخش هر قسمت سه بار دیگر هم تکرار می‌شد و بعد موجی ترکیبی، آمیخته از تحسین و فحش و افشاگری، فضای مجازی را درمی‌نوردید و هنوز هم درمی‌نوردد. حتی اگر به آمارهای رسمی از میزان تماشاگران این سریال هم اعتماد نکنیم، همین بازتاب‌ها در فضای مجازی یک شاخص آماری است که در مجموع می‌تواند دست‌مایهٔ یک مطالعهٔ موردی در روان‌شناسی جامعه شود. در حالی که تحسین‌کننده و تماشاگر راضی از این سریال هم کم نبود، سوخت بسیاری از واکنش‌های منفی نسبت به پایتخت7، خشم است و خشم و خشم. پذیرفتن این که شمار قابل‌توجهی از شهروندان چنان از این سیمای دولتی خشمگین هستند که دل‌شان نمی‌خواهد کانال‌های رسمی را کلیلک کنند، قابل درک است، اما حالا البته دیگر خود تلویزیون و کانال‌های رسمی تنها راه تماشای محصولات آن نیستند، و دقایقی پس از پخش برنامه‌ای تلویزیونی، آن برنامه در فضای مجازی هم بارگذاری می‌شود و کسانی که دل‌شان نمی‌خواهد آمار رسمی تلویزیون را بالا ببرند امکان تماشای برنامه‌ها در کانال‌های غیررسمی را هم دارند. کسانی که آتش تندتری دارند چنین ابراز می‌کنند که اصلا هر محصول این تلویزیون را به هیچ شکلی حاضر نیستند ببینند. خب نظر آن‌ها هم محترم است. اما کار به آن‌جا می‌کشد که گذشته از این که به دلیل خشم قابل درک جامعه کسانی در چنین مواردی واکنش منفی نشان بدهند و کسانی که سریال پایتخت7 را دیده‌اند از آن ابراز نارضایتی کنند، برخی از شهروندانی هم که آن را ندیده‌اند معتقدند سریال مزخرفی است که این واکنش البته از همه واکنش‌های دیگر زیباتر است. ناگفته نماند که سازندگان سریال بدون توجه به جو موجود جامعه، در یک تصمیم غلط استراتژیک، با وارد کردن یک طلبهٔ «مقبول» در قسمت آخر که وزن و غلظت ایدئولوژیک سنگینی هم داشت، به این واکنش‌های منفی دامن زدند.

به هر حال بررسی هر فصل از سریال پایتخت در متن فضای سیاسی و اجتماعی موجود جامعه، دستاوردهای مردم‌شناسی باارزشی برای جامعه‌شناسان دارد. ابراز خشم و نارضایتی بابت محتوا و بازیگری و غیره قابل درک است اما البته کار به اظهارنظرهای گسترده کارشناسی در زمینه‌های تخصصی مثل فیلم‌نامه‌نویسی هم می‌رسد و ترجیع‌بند پرتکرار این دسته از اظهارنظرها افت کیفیت فیلم‌نامه در دو فصل اخیر، پس از درگذشت نابه‌هنگام خشایار الوند است. زنده‌یاد الوند در نگارش فیلم‌نامهٔ فصل‌های سوم تا پنجم پایتخت مشارکت داشت و حالا که گذشته را مرور می‌کنیم، مثل موارد مشابه درمی‌یابیم با پخش هر فصل پایتخت کسانی حسرت فصل‌های گذشته را می‌خوردند و به‌خصوص از یاد نمی‌بریم فصل پنجم که با سرمایهٔ مؤسسهٔ اوج ساخته شد و یکی از نویسندگان فیلم‌نامه‌اش زنده‌یاد خشایار الوند بود چه‌قدر بابت سفر ترکیه و سقوط بالن به مدیترانه و وارد کردن ماجرای داعش به قسمت‌های آخر مورد انتقاد قرار گرفت. اما انگار تحت تأثیر آن ژنرال سواره‌نظام ارتش آمریکا (شریدان) که گویا جمله‌ای منتسب به کریستف کلمب را تکرار و جاودانه کرد، باید تکرار کنیم که «فیلم‌نامه‌نویس خوب، فیلم‌نامه‌نویس مرده است»، حتی اگر در این مورد هم متهم به مرده‌پرستی شویم.

سریال پایتخت جدا از بحث درام و فیلم‌نامه و بازیگری و همهٔ آن‌چه به دنیای نمایش و سرگرمی مربوط می‌شود هنوز نکته‌های بسیاری در زمینهٔ جامعه‌شناسی دارد که اهلش باید به آن وارد شوند. اما کیفیت اکران نوروزی هم بسیار مورد بحث و انتقاد قرار گرفت و کل فیلم‌های اکران نوروزی به اندازهٔ یک قسمت از سریال پایتخت7 هم بحث و جدل و حاشیه برنینگیختند. نه کمدی‌هایش، نه حاتمی‌کیایش، نه فیلم برندهٔ سیمرغ مردمی جشنواره که اتفاقا جزو کم‌فروش‌ترین فیلم‌های اکران نوروز بود. کارشناسان گفتند که انتخاب فیلم‌ها درست و سنجیده نبوده و البته چون هیچ ترکیب دیگری عملا اجرا و تجربه نشده، چیزی هم برای مقایسه وجود مدارد. در این میان، مثل چند سال گذشته، سریال‌های نمایش خانگی جور اکران را کشید و سریال‌های آبان و جانسخت و تاسیان و اخیرا وحشی، بیش از سینمای اکران بحث و توجه را برانگیختند.

اکنون به نظر می‌رسد همه منتظر پایان سریال «مذاکرهٔ غیرمستقیم» و نتایجش هستند تا بتوانند برای ادامهٔ زندگی برنامه‌ریزی کنند. در حال حاضر با قیمت‌ها و هزینه‌های موجود فیلم‌سازی، و فضای عمومی اکران که گویی به چیزی جز کمدی‌های عامه‌پسند روی خوش نشان نمی‌دهد، فیلم‌سازانی که کیفیت کار برای‌شان موضوعی جدی است در بهت و تردید و سردرگمی قابل درکی هستند. تصمیم گرفتن آسان نیست و گویی برنامهٔ همه این است که: چو فردا شود فکر فردا کنیم.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *