Search

در پوستی جا دادن

نگاهی به موسیقی سکانس پایانی «شازده احتجاب»

مُرادِ فرمانآرا

«به نظر من کتاب بسیار بسیار تصویریه و من موقعی که اینو به گلشیری گفتم زیاد خوشش نیومد، که این کتاب خیلی سینماست!»1

ساخت نسخهٔ سینمایی رمانی چون شازده احتجاب، با آن همه شخصیت و بافت روایتی سیال و «هر چه بادا باد، بودا بود»ش کاری بود کارستان اما عزم بهمن فرمان‌آرا جزم بود. فیلم‌نامه‌ با همکاری خود گلشیری نوشته شد ولی ساخت فیلم به درازا ‌کشید. چند سال بعد فیلم‌برداری در اصفهان به پایان رسیده و فرمان‌آرا برای تدوین و صداگذاری به تهران بازگشته که صفحهٔ اشعار نیما از مجموعهٔ صدای شاعر (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1351) را می‌شنود. در این صفحه‌ احمد شاملو شعرهای نیما را دکلمه کرده بود اما گوش فرمان‌آرا به شخص دیگری‌ست: «موسیقی این صفحه را احمد پژمان ساخته بود و چنان در قطعه موسیقی معنای شعری را که خوانده شده بود احساس می‌کردی که یک‌باره به فکرم رسید این آهنگ‌ساز می‌تواند موسیقی متن خوبی برای فیلم من بسازد.»2 فرمان‌آرا به دیدار پژمان می‌رود. پژمان می‌گوید تا به حال برای فیلم موسیقی ننوشته و این کار را بلد نیست اما پاسخ می‌شنود که «من می‌دانم چه می‌خواهم و می‌توانیم با یک‌دیگر همکاری کنیم»3. احمد پژمان در همان سال اکران شازده احتجاب (1353) و در گفت‌وگو با رادیو تهران به این نکته اشاره می‌کند که چند بار فیلم را بدون دیالوگ و با دیالوگ دیده و حتی دیدگاه و ایده‌هایش در این بین تغییر کرده‌اند. او ابتدا بخشی از موسیقی را که بعدها در تیتراژ استفاده شده می‌نویسد و با تأیید فرمان‌آرا دل‌گرم می‌شود که «فیلم را درست فهمیده‌ای»؛ اما همچنین اضافه می‌کند: «البته بگم که نوشتن موسیقی [برای شازده احتجاب] برای من خیلی مشکل بود. چون کارگردان صحبت می‌کرد و آن‌چه را در نظرش بود می‌گفت و درآوردن این خیلی مشکل بود.»

کیفیت اقتباس از یک متن ادبی برای سینما نه به میزان وفاداری فیلم به اثر مورد اقتباس، که به دقت و درک درست از خطوط نانوشتهٔ بین سطور آن اثر است. شازده احتجاب روایت دوری باطل یا بهتر بگوییم ادواری باطل است. حلقه‌هایی تودرتو اما در عین حال سیال که بسته نمی‌شوند بلکه پنداری دود می‌شوند و به هوا می‌روند، درست همان طور که انگشت اشارهٔ مش‌قاسم تصویر می‌کرد. استحاله، زمان و درهم‌تنیدگی زمانی، دَوَران و سرگیجه، کابوس و رؤیا، سرگشتگی و گم‌گشتگی، پوسیدگی و فرو ریختن، این‌ها کلیدواژه‌های مکررِ هر تلاشی برای توصیف رمان شازده احتجاب هستند اما سؤال اصلی آن‌جاست که چه‌گونه باید این کلیدواژه‌ها را به تصویر کشید؟ آیا استفاده از موسیقی راه‌گشا خواهد بود؟ چه‌گونه؟ با چه ساختاری؟ چه رنگی؟ چه زنگی؟

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *