Search

باد، نامِ فراموش‌شدگان را می‌خواند

سیری در بافتِ دهه‌های آغاز سینمای ایران

چه کسی به نسل جدید پاسخ میدهد؟

در عصر دیجیتال، که دسترسی به آرشیو و منابع گسترده‌تر شده، بازخوانی تاریخ سینما امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است؛ هم از آن جهت که جاافتاده‌هایی که معادلات را عوض می‌کنند به چشم خواهند آمد و تاریخ تصحیح و تکمیل خواهد شد، هم پاسخی تازه به نسل جدید خواهد بود که حاصل خوانشی بی‌طرفانه از فیلم‌هاست و نه با رویکرد تحقیرآمیزی که دکتر هوشنگ کاوسی با ابداع واژهٔ فیلمفارسی در نقد فیلم ایرانی آغاز کرد؛ نگرشی که تا سال‌های آغاز دههٔ 1360 هم ادامه داشت. منهای فیلم‌هایی که به دلیل وجود نیترات نقره‌ در آتش‌سوزی‌های مختلف از بین رفتند، مثل آبی و رابی (آوانس اوگانیانس، 1309) یا طوفان زندگی (علی دریابیگی، 1327) آرشیو فیلم‌خانهٔ ملی ایران هم از مجموع 1200 فیلم ساخته‌شده تا 1357 صدها فیلم کم دارد که بعضی از آن‌ها خیلی هم مهم هستند و در نقدهای مورخان پیش‌کسوت سینمای ایران جزو بهترین‌ها قلمداد شده‌اند، مثل ولگرد (مهدی رییس‌فیروز 1331)، چشمبهراه (عطاالله زاهد، 1337)، کابوس (رضا صفایی، 1344)، دختران بامعرفت (امین امینی، 1343) و…

با مطالعهٔ اسناد مطبوعاتی تاریخ سینمایی هم امروز با فاصله‌ای چنددهه‌ای می‌فهمیم چه بسیار فیلم‌های خوبی که با حملات منتقدان و تبانی‌های پشت پرده از پرده پایین کشیده شدند و چه مدال‌ها که بر سینهٔ هنجارشکنان اجتماعی زده شد. اگر مرجان (شهلا ریاحی، 1335) با شلوغ‌کاری‌ها و اختلافات بین فیلم‌نامه‌نویسانش، محمد عاصمی و منوچهر کی‌مرام، در هفتهٔ دوم فروش پایین کشیده نشده بود و به جای توهین و تحقیر، تشویق شده بود، امروز شهلا ریاحی به عنوان اولین کارگردان زن تاریخ سینمای ایران، کارنامه‌ای نزدیک به وسعت کارنامهٔ بازیگری‌اش می‌توانست داشته باشد نه این که حتی ساخته شدن همان یک فیلم هم با شک و اما و اگر همراه باشد و خودباوری او در جامعهٔ مردسالار زورگو پشت پرده‌ای از تواضع گم شود و حتی جرأت نکند نام خود را در تیتراژ فیلمش به عنوان کارگردان بیاورد. از مجموع چهل و چند دقیقه‌ای که از این فیلم صددقیقه‌ای باقی مانده، می‌شود یک فیلم نئورئالیستی درخشان از یک کارگردان فیلم‌اولی را دید که از نظر حسی، بصری و شیوهٔ روایی کم از فیلم‌های نئورئالیستی ایتالیایی همزمان خود ندارد. به‌تازگی هم عده‌ای ادعا کردند او کارگردان این فیلم نبوده اما نگارنده خود در زمستان 1380 در یک سخنرانی خانم ریاحی در خانهٔ هنرمندان دلیل عدم نام‌گذاری خود به عنوان کارگردان را وجود پیش‌کسوت‌هایی مثل قدکچیان و محمدعلی جعفری جلوی دوربین و احمد شیرازی در پشت دوربین دانستند و این تواضع همیشگی، گرفتاری‌آفرینی تاریخی ایجاد کرد.

تولد دوقلوهایی با موضوعات مشترک

با این مقدمه که خبر از نقصان تاریخی سینمای ایران برای کاوش می‌دهد اما حداقل می‌توان مدعی شد از همان آغاز دو گرایش در سینمای ایران به شکل موازی پیش رفته که در هر دو گرایش نقاط فرهنگی مشترکی هم وجود داشته است. گرایش اول سینمای قصه‌گوی احساسی همراه با رقص و آواز، تعقیب‌وگریز، زدوخورد و پندهای اخلاقی بود که نمونهٔ اولیهٔ آن دختر لُر (اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، 1311) است. این نوع فیلم همیشه فروش خوبی داشته و تماشاگر ایرانی آن را پسندیده و با گذشت زمان، در سینمای ایران بسط و گسترش تولیدی پیدا کرده، با گذشت زمان از نظر سندِ تصویری ارزش تاریخی پیدا کرده اما از سلیقه و سطح هوش تماشاگر نسل‌های بعد به‌مرور جا مانده است. شاید یکی از دلایل شکست تجاری این نوع فیلم‌ها در سال 1356 همین کلیشه شدن بر اثر تکرار و قابل‌حدس بودن قصه‌ها باشد. بی‌دلیل نیست که در بهار 1357 پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران دایرهٔ مینا (داریوش مهرجویی) و مرثیه (امیر نادری) بودند که حدود چهار سال یا با مانع سانسور و یا امتناع سینماداران روبه‌رو شده بودند. این دو مورد آخر از فیلم‌های گرایش دوم یعنی فیلم‌های مؤلف محسوب می‌شوند.

گرایش دوم، نوعی سینما با دغدغه‌های شخصی مؤلفانش است که امکانات بیانی خود رسانهٔ سینما را بیش‌تر دست‌مایهٔ پیشبرد قصه قرار داده است. حاجیآقا آکتور سینما (آوانس اوگانیانس، 1311) نمونهٔ این گرایش دوم است که بی‌شک اولین فیلم مؤلف تاریخ سینمای ایران و اولین متاسینمای ایرانی هم هست. در این گرایش دوم معمولاً تعداد تماشاگری که بلیت بخرد برای تماشای فیلم، به اندازهٔ لازم برای بازگشت سرمایه و سودآوری وجود نداشته و با شکست در گیشه همراه بوده اما منتقدان و تاریخ‌نویسان را بیش‌تر به سوی خود جلب کرده و تماشاگرانی در نسل‌های آینده پیدا کرده است. این شکست تاریخی حاجیآقا… به خاطر صامت بودنش هم بوده وگرنه سویهٔ کمیکش که می‌تواند برای تماشاگر جذاب باشد کم نیست اما شکست سایر فیلم‌های مؤلف معمولاً به عقب‌ماندگی تماشاگر دوران مربوط است. آن‌چه در محتوای این دو گرایش اغلب مشترک است پیام‌های اخلاقی و نصیحت‌هایی‌ست که از زبان ‌شخصیت‌های فیلم‌ها شنیده می‌شود؛ ستایش عشق، راستی، پاکدامنی، زندگی شرافتمندانه و خوبی که در هر دو گرایش کمابیش هست. این گرایش حتی تا بیست سال اول انقلاب نیز همراه سینمای ایران ‌ماند اما بعدها کم‌رنگ‌تر ‌شد چون تماشاگر کم‌کم از پیام‌زدگی گریزان ‌شد.

ویدئو از کانال یوتیوب «پارس ویدئو«

ویدئو از کانال یوتیوب «فیلمفارسی»

ویدئو از کانال یوتیوب «پارس فیلم»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *