Search

سال زندگی پرمخاطره

سیاست و تاریخ معاصر در سه فیلم تازه

سالِ گذشته‌ یکی از ملتهب‌ترین و پرتنش‌ترین سال‌های قرن بود. جنگ در شرق اروپا (اوکراین) و قفقاز (جدالِ بی‌پایان بر سرِ منطقهٔ قره‌باغ) و خاورمیانه، بحران اقتصادی، منازعات سیاسی و تضادهای فکری و عقیدتی به نقطهٔ جوش رسید و جهان سالِ سخت و پرمخاطره‌ای را گذراند. سینما از منظر پدیده‌ای اجتماعی همواره به روایتِ جهان از منظر تاریخ و سیاست توجه ویژه‌ای داشته و کوشیده روایت‌های نو و گاه متفاوتی از بحران‌ها و رخدادهای سیاسی دهه‌های گذشته ارائه دهد. روزگارِ حاضر هم دیر یا زود دست‌مایهٔ نگاه فیلم‌سازانی از کشورها و جهان‌بینی‌های متفاوت و متعارض خواهد شد. سینمای جهان در سالی که گذشت مانند همیشه به رویدادهایی که با عنوان «تاریخ معاصر» دسته‌بندی می‌شوند پرداخت. این نوشته سه فیلمِ سینمای جهان را که در ماه‌های اخیر امکان دیدن‌شان فراهم شد از نگاه تاریخ، سیاست، فرهنگ و جامعه بررسی می‌کند.

گوبلز و پیشوا (یواخیم لانگ)

یواخیم لانگ فیلم‌ساز آلمانی در فیلم جدیدش به سراغ موضوعی به‌ظاهر تکراری رفته و کوشیده روایت متفاوت و نویی از مقطعی مهم از تاریخ معاصر ارائه دهد. جنگ جهانی دوم و حاشیه‌هایش همواره دست‌مایه‌ای مورد توجهِ سینمای جهان بوده است. شکست آلمانِ نازی در جنگ جهانی و سلطهٔ متفقین بر جهان، در این زمینه اتفاقی عجیب را رقم زد. در تمام سال‌های پس از جنگ، سینمای کشورهای پیروز از منظرهای مختلف به موضوع پرداخت. چه آن‌ها که می‌کوشیدند تصویری منفی از دول متحد (به‌ویژه آلمانِ عصر رایش سوم) به مخاطبان جهانی ارائه دهند و چه آن‌ها – که با گذشت چند دهه از پایان جنگ و فروکش کردن احساساتِ ضد عقاید نازیستی – سعی کردند تصویری انسانی و همدلی‌برانگیز از دشمنان دیرینه و بانیان خون‌بار‌ترین جنگ تاریخ به نمایش گذارند…

5 سپتامبر (تیم فلبام)

ماجرای گروگان‌گیری و کشته شدن چند ورزشکار اسراییلی توسط گروه‌های فلسطینی در المپیک 1972 مونیخ، از جمله رخدادهای تاریخ معاصر است که پیش‌تر هم سینما به‌تفصیل به آن پرداخته است. از جمله مونیخ (استیون اسپیلبرگ، 2005). حالا 5 سپتامبر می‌کوشد از زاویه‌ای متفاوت به این رخداد تاریخی بنگرد.

در نگاه نخست به نظر می‌رسید فیلم قرار است راوی دیگری بر ماجرای گروگان‌گیری و قتل ورزشکاران در دهکدهٔ المپیک مونیخ باشد. اما از جایی به بعد فیلم به‌وضوح استراتژی دوگانه‌ای برای خود تعریف و تلاش می‌کند به آن پای‌بند باشد. کانون وقایع اصلی فیلم، محل ستاد رسانه‌ای دهکدهٔ المپیک است که در چند ده متری خوابگاه ورزشکاران گروگان قرار دارد؛ جایی که خبرنگاران و عکاسان سراسر جهان جمع می‌شوند تا اخبار و گزارش‌های خود از مسابقات را به رسانه‌های خود بفرستند. المپیک مونیخ نخستین دوره از این بازی‌ها بود که همزمان با پیشرفت فناوری، امکان پخش مستقیم تلویزیونی هم فراهم شد و حالا، کارشناسان و تکنیسین‌های تلویزیونی هم در ستاد رسانه‌ای مستقرند.

فیلم علاوه بر گزارشی از رخداد تاریخی، روی موضوع نبرد تازهٔ رسانه‌ها در حاشیهٔ این رویداد متمرکز می‌شود. فیلم‌ساز و دو فیلم‌نامه‌نویس همکارش آگاهند که ماجرای اصلی پیش‌تر بارها روایت شده و مخاطب بیش‌وکم می‌داند چه اتفاقی افتاده، پس چندان هم به خوابگاه محل گروگان‌گیری نزدیک نمی‌شود. گزارش رخداد بیش‌تر بهانه‌ای است برای بررسی حضور مدیومِ تازه و امکانات پیش‌بینی‌نشده‌ای که برای بازتاب رخداد اصلی ایجاد شده است…

من هنوز اینجا هستم (والتر سالس)

موضوع حکومت‌های دیکتاتوری نظامی در کشورهای آمریکای لاتین همواره مورد توجه سینماگران بوده است. با سقوط حکومت‌های نظامی در آرژانتین و شیلی، رازهای سیاه کوچک و بزرگی در این دو کشور فاش شد که تکان‌دهنده بود و سینما بارها با چنین موضوع‌هایی، شاید دِینِ خود را به آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی ادا کرد. به‌ویژه در بحث دستگیری‌ها، شکنجه‌ها و قتل‌های مشکوک مخالفان که راز برخی از آن‌ها دهه‌ها بعد برملا شد. حالا شاید نوبت برزیل رسیده باشد که پروندهٔ خاک‌گرفتهٔ ناپدید شدن مخالفان سیاسی حکومت نظامی برزیل (1985-1964) بازگشایی و رازهای تلخ و سیاه آن دوران در قالب سینما، برای افکار عمومی جهان، مطرح کند.

من هنوز اینجا هستم، برندهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان و شیر طلایی ونیز، چنین کارکردی را می‌یابد. مرور تاریخ پررنج و غمناکِ برزیل در دورانی که هر فرد در اجتماع می‌توانست قربانی بالقوهٔ دیکتاتورهای نظامی شود.

والتر سالس برزیلی را بیش‌تر با فیلم‌های ایستگاه مرکزی (1998) و خاطرات موتورسیکلت (2004) می‌شناسیم. حالا کارگردان نام‌آشنای برزیلی به سراغ رازهای ناگفتهٔ دوران دیکتاتوری نظامی در کشورش می‌رود. فیلم زندگی واقعی خانواده‌ای به‌نسبت مرفه برزیلی در دههٔ 1970 را پی می‌گیرد. پدر خانواده مهندس معماری است که مدتی نمایندهٔ مجلس کشور بوده و بعد از کودتای نظامی مدتی گرفتار می‌شود و پس از رهایی، فعالیت سیاسی را کنار می‌گذارد و به حرفهٔ معماری و مراقبت از خانوادهٔ پرجمعیتش سرگرم است. روزی چند مأمور لباس‌شخصی به سراغش می‌آیند و برای پاسخ‌گویی به چند سؤال بازداشتش می‌کنند. کمی بعد همسر و دختر بزرگش هم بازداشت می‌شوند و پس از مدتی بازجویی و شکنجه به خانه بازمی‌گردند اما از پدر خانواده خبری نمی‌شود. زن با عزمی راسخ سرنوشت شوهرش را پی‌گیری می‌کند و عاقبت سال‌ها بعد و پس از سقوط دیکتاتوری، گواهی فوت همسرش را دریافت می‌کند…

ویدئو از کانال آپارات «آوای فاخته»

ویدئو از کانال آپارات «نمابه‌نما»

ویدئو از کانال آپارات «HappyAnt»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *