سروصدای آواز بوقلمون از جشنوارهٔ کن 2024 آغاز شد. پس از تماشای آن در جشنوارهٔ لندن، من هم متوجه شدم جایزهٔ بهترین فیلم بخش «دو هفتهٔ کارگردانان» کن از نگاه تماشاگران یا جایزهٔ بهترین فیلم کانادایی جشنوارهٔ تورنتو و تحسین منتقدان بیجهت نبود. شاید یک دلیلش این بود که در بین بسیاری از فیلمهای امسال که آدمهایش بدجوری در بنبست طبقات اقتصادی و اجتماعی، افکار پریشان و بیمار، افسردگی، خشم، خشونت، ناکامی و کمترین امید به رهایی و رستگاری گیر افتاده بودند، این فیلم گویی به جهان دیگری تعلق داشت و انگار کارگردانش کاری به بحثهای روز ندارد و آدمهایی را در سیارهای دیگر به تصویر کشیده و حسوحالی بهنسبت تازه آفریده است. دلیل دیگر آن استقبال شاید به غرابت و آشنایی توأمان درون فیلم مرتبط باشد.
آواز بوقلمون غریب است چون جغرافیای تخیلشده و محل وقوع خردهقصههایش جاییست در کانادای برفی اما آدمهایش بیشتر فارسی حرف میزنند و روی در و دیوارهایش فارسی نوشته شده و مناسباتشان رنگ و بویی از فرهنگ ایران را دارد بیآنکه در پی نمایش زجر و تباهی باشد. آواز بوقلمون در کنار ادای احترام تمامعیار متیو رنکین به عباس کیارستمی و محسن مخملباف و فیلمهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با استقلال چشمگیرش در روایت و پرداخت یادآور بیاعتنایی آدمهایی شبیه جیم جارموش یا روی آندرشون و فاصلهٔ آنها با فیلمهای جریان اصلی و فیلمهای هنری و بهاصطلاح جشنوارهپسند هم هست.
استقبال گردانندگان ماهنامهٔ «فیلم امروز» از فیلم غافلگیرکنندهٔ آواز بوقلمون به دلیل کیفیت آن و همچنین پیوندش با ایران و سینمای ایران سبب شد علاوه بر ترجمهٔ بخشی از گفتوگوی مفصلم با کارگردان، با شنیدن نظرهای چند تن دیگر از عوامل ایرانی سازندهٔ این اثر، شامل نویسندگان و بازیگران و طراح صحنه و یکی از آهنگسازان، و چند نقد و یادداشت پروندهای کوچکی برای معرفی جهان این فیلمساز و این فیلم خاص و رساندن صدای آواز بوقلمون به گوش خوانندگان مجله بکوشیم.