۱. همان بازیگری که روزی روزگاری در میانه دهه ۱۳۷۰ بر صحنه فرهنگسرای بهمن تهران نمایش چهارساعته بینوایان را اجرا کرده و در نقش ژان والژان میدرخشید و به اسم شهردار مادلن دستگیر مستمندان میشد، حتی فکرش را هم نمیکرد که شش سال بعد گوشه خستهخانهای بیفتد و پول تصفیه حساب و ترخیص از بیمارستان را نداشته باشد و بعد از چند روز انتظار بالاخره چند اداره دست به دست هم بدهند و مرخصش کنند. همین یک دلیل به گمانم برای خواندن غزل خداحافظی از این دنیا کفایت کند که هنرمندی در اوج خلاقیت و صاحب سبک در تئاتر و شناختهشده در سینما و تلویزیون از فراهم کردن امکانات اولیه زندگی عاجز باشد و یک روز دست روی قلبش بگذارد و بگوید: «الوداع! ای عشق چندین و چند ساله من…» همان کسی که در ۴۸ سالگی بعد از وقفهای بیستساله بین اولین کار سینماییاش زن خون آشام (مصطفی اسکویی) با فیلم تحفهها (ابراهیم وحیدزاده) دوباره به سینما برگشت و اینبار تمام آموزههایش از تئاتر «آناهیتا» را در عرصه تصویر به کار بست و در نخستین گام نقش اول فیلمی پربازیگر و با لحنی طنازانه را به عهده گرفت و سیر تکامل و پیشرفت شخصیت حشمت از حرفه حمالی تا کاندیداتوری برای نمایندگی مجلس و سرمایهدار شدنش را به تصویر کشید. فیلمی که هرچند امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه اندکی شتابزده به نظر میآید و بیشتر مناسب سریالی بیستسی قسمتی است، ولی در آن برهه مورد اقبال تماشاگران و داوران جشنواره فجر قرار گرفت و فتحی را نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کرد.
۲. فتحی بلافاصله در کشتی آنجلیکا (محمد بزرگنیا) در نقش ناخدا علو بازی کرد که در میانسالی روی حساب دوستی قدیمی با احمد بیگ (داریوش ارجمند) برای یافتن طلاهای کشتی غرقشدهای به دریا میرود. یک مأموریت طولانی، طاقتفرسا و پرمخاطره و مهدی فتحی که انگار سالهاست روی دریا بوده و وظیفه رهبری زیردستانش و چگونگی مواجهه با سکان و کشتی و چهره آفتابسوختهای که انگار از بدو تولد روی دریا بوده همه به باورپذیری نقش کمک کردند. حتی صدای احمد رسولزاده هم بر چهرهاش نشسته و او را مردی قدرتمند با درکی عمیق از شرایط و آیندهنگر به تصویر کشیده است.
۳. شاهکار عمر بازیگری مهدی فتحی به زعم بسیاری از اهل فن، نقش عمروعاص در سریال امام علیع (داود میرباقری) است. عمروعاص در تاریخ صدر اسلام به عنوان سمبل زیرکی، هوش و ذکاوت مطرح بوده که همواره مقاصدش را با لعاب مکر و حیله پیگیری میکرده است. فتحی چنان در این نقش درخشید که بعدها خودش ادعا کرد که عمروعاص را بهتر از خود عمروعاص بازی کرده و سریالی که با درخشش قطام و ولید آغاز شده بود در ادامه با زوج عمروعاص و معاویه به اوج خود رسید که در این بین سهم بزرگ فتحی در نگاهها و بازی بدن و لحنهایی که برای ادای دیالوگها در نظر میگرفت غیرقابل کتمان است. خندههای زیرکانه و چشمانی که همواره در بازی با حقیقت بود و میتوانست به طرفـﮥالعینی مخاطب را بفریبد!
۴. همکاری با داود میرباقری در آدم برفی هم ادامه پیدا کرد. یکی از جنجالیترین فیلمهای تاریخ سینمایی ایران ساخته شد و پس از سه سال توقیف و دستبهدست شدن نسخههای ویدئویی بیکیفیت پس از دوم خرداد ۷۶ روی پرده رفت. تیم بازیگری، همان تیم موفق سریال امام علیع بود که حالا در قالبی کاملاً متفاوت، داستان مهاجران ایرانی سرگردان در ترکیه را روایت میکنند و فتحی در نقش چرچیل، صاحب یک مسافرخانه درجه چندم – که بیشتر ماجراهای فیلم در آنجا رخ میدهد – اینبار ریش تراشیده و سر و صورتی صفا داده و در قامت مردی چشمچران و پولدوست ظاهر میشود و صدای طراحیشده توسط منوچهر اسماعیلی چنان فتحی را از قالب نقشهای پیشین بیرون آورده که مخاطب هیچگونه مشابهتی با نقشهای پیشین را احساس نمیکند. او برای این نقش نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر مکمل مرد از جشن خانه سینما شد.
۵. فتحی در سال ۱۳۷۸ در فیلم اعتراض (مسعود کیمیایی) نقش نهچندان بلند محسن دربندی را ایفا کرد که هنوز هم پس از ربع قرن صحنه مشایعت امیرعلی (داریوش ارجمند) همسلولیاش برای آزادی و سلامتی دادنش در فضای مجازی دستبهدست میچرخد و انگار از آن فیلم فقط همین صحنه ماندگار شده است: «سلامتی سه تن، ناموس و رفیق و وطن. سلامتی سه کس، زندونی و سرباز و بیکس…» او اینبار رفیق بیکلکیست که برای همراه دربندش گلریزان میکند و انگشترش را میدهد تا سراغ خواهرش برود. این نقش کوتاه هم او را نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر کرد و در حالی که هنوز به ۶۴سالگی نرسیده بود قلبش برای همیشه از تپش باز ایستاد.
* شعری از سیاوش کسرایی که همیشه موردعلاقه مهدی فتحی بوده.