Search

عشق بر بستر سیاست 

نگاهی به مجموعه «تاسیان»

تینا پاکروان با پیشینه‌ای که از نوجوانی در زمینه سینما داشته است و تجربه دستیاری و حضور در کنار کارگردانان نامی، تنها با تکیه بر نگاه ویژه‌اش و نه بر اساس مناسبات و رانت‌هایی که در سینمای ایران فراوان است توانسته حضوری موفق در سینما و سریال ایران داشته باشد.
سریال خاتون به عنوان یک سریال تاریخی شریف علاوه بر اینکه توانست نظر مخاطبان را جلب کند، نظرات مثبت منتقدان و مخاطبان تخصصی را هم به دست آورد و این روزها با سریال تاسیان باز هم اثبات کرده است که می‌توان با یک فیلم‌نامه اصولی و همچنین دانش حرفه‌ای، بهره بردن از یک دیدگاه هنری باز هم اثری برای عموم مخاطبان تولید کرد که بتواند در همین چند قسمت نخست مخاطبش را پیدا کند.
روایت تاسیان در ۱۳۵۶ میگذرد، در واپسین سالهای دوره قبلی و یک سال مانده به انقلاب. در این شرایط و این فضای ملتهب میان گروه‌های سیاسی و شرایط اجتماعی، عشق اتفاق می‌افتد و گویی از آن گریزی نیست.
تینا پاکروان هوشمندانه داستانش را تنها بر اساس عشق هوتن شکیبا به دختری از طبقه مرفه متمرکز کرده است، بی آنکه به دام شعار زدگی بیفتد. او در دل این داستان عشقی شخصیت کتابخوان و ساده‌اش را از زیر زمین چاپخانه به ساواک می‌کشاند تا از این طریق و به کمک دوستش صابر ابر به موقعیتی برسد که بتواند در مقابل طبقه اجتماعی دختر خودی نشان دهد.
با تمام انتقاداتی که بیشتر به نظر می‌آید ریشه هنری ندارد، سریال تاسیان روایتی درقیق از زیست سیاسی و اجتماعی آن دوران است؛ فضایی که از زندگی و اعتقادات آدمها و حتی ساواک ارائه میدهد منطبق بر اسنادی است که از آن روزگار موجود است.
ایرادات در خصوص اینکه چرا چهره شکنجه گر ساواک در برخورد با دستگیری امیر (هوتن شکیبا) نشان داده نشده است، اتفاقا بر اساس واقعیت موجود و مدیریت آن دوران در ساواک است که با همین نوع برخورد با آدمهایی که پیشینه مبارزاتی و سیاسی نداشتند، آنان را به عنوان تطهیر کننده خود باز به جامعه باز می‌گرداند و در مواردی از آنها به عنوان طعمه و نیروی تازه خود استفاده می‌کرد.
یا اینکه چرا فضای پوشش، برخورد و مناسبات اجتماعی در تاسیان اینگونه ارائه شده است، دقیقا همانی است که از تصاویر و خاطرات آن روزگار موجود است.
به همین دلیل است که معتقدم بسیاری از معترضان به این سریال نه تنها آن را تماشا نکرده‌اند و تنها بر اساس چند تصویر وایرال شده در فضای مجازی با آن مخالفت میکنند، بلکه از اصول دراماتیک داستان و یا حتی یک پژوهش ساده در باب تاریخ هم غافل بوده‌اند.
چرا که اصولا سریال‌هایی که در یک دوره تاریخی خاص میگذرد، به هر تقدیر ناچار به استفاده از همان ملزومات اجتماعی و فرهنگی برای ایجاد واقع گرایی و باورپذیری مخاطب هستند.
انتقاداتی که به تاسیان شد، یادآور همان تنگ نظری و توقیف چند ساله‌ای است که در چشم باد دچار آن شده و همچنان یکی از معدود سریال‌های موفق تاریخی است که توانسته در روایت تاریخ به جای تحریف به تعریف بسنده کند.
به هر روی سریال تاسیان در همین چند قسمت نخست نشان داده است که هم یک فیلم‌نامه استاندارد و دراماتیک دارد و هم یک کارگردان هوشمند که قدرت و معنای تصویر و لحظه را می‌فهمد و میداند چگونه از آن بهره مند شود.
ضمن اینکه در زمینه کارگردانی با انتخاب دقیق و هنرمندانه بازیگران نشان میدهد ساخت هر اثر هنری نمایشی وابسته به بازیگرانی با دانش و توانمند است.
در تاسیان اکثر بازیگران به عمق وجود نقش راه یافته‌اند و حضوری کاملا باورپذیر و تاثیرگذار دارند، اما در این میان چند نفر بیش از بقیه به چشم می‌آیند و حضوری بسیار موثری دارند.
بابک حمیدیان در نقشی که فاصله سنی با او دارد در نقش یک پدر سرمایه دار و خیر و تهرانی الاصل که با تکیه بر نوع دیالوگ‌ها و آن لهجه تهرانی پر از نشانه توانسته در همین چند قسمت مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.
بازی و بیان حمیدیان در کارخانه و در برخورد با کارگران را مقایسه کنید با نوع بیانش با رضا بهبودی در نقش شوهر خواهرش، و نوع صحبت او با خواهر و دخترش و در نهایت میمیک چهره و نوع بازی‌اش در مقابل دیگران .
بی تردید بازی درخشان بابک حمیدیان علاوه بر اینکه یکی از برگ‌های برنده این سریال است، بلوغ او در بازیگری را به خوبی نشان میدهد.
در مقابل بازی دلپذیر و تاثیرگذار پانته‌آ پناهی‌ها که در این سالها نشان داده از چالش‌های نقش‌های متفاوت ترسی ندارد، کافی است مرور کنید بازی او در نقش شربت سریال شهرزاد با بازی درخشانش در نقش پیرزن بد اخلاق فیلم نفس و بازی اخیرش در نقش هما عمه مهربان تاسیان. پناهی‌ها آنچنان در نقش خود باورپذیر و تاثیرگذار است که عملا نمیتوان هیچ بازیگر دیگری را در این نقش به جای او تصور کرد و به زعم نگارنده این بزرگترین داشته هر بازیگری است که آنچنان نقش را از آن خود کند که با نقش یکی شود.
بازی‌های درخشان در این مجموعه کم نیست؛ از حضور رضا بهبودی در نقش یک زندانی سیاسی که در حالی که از حزبش بریده حسابدار کارخانه است و بازی دوگانه‌ای در رفتارمندی‌اش با دیگران دارد، یا صابر ابر در نقش دوست امیر و ساواکی مخفی که در عین حال که میان شغلش و سودای عشق رفیق صمیمی‌اش در نوسان است.
سریال تاسیان علاوه بر تمرکز بر داستان و کارگردانی و بازیگری در بخش فضاسازی و طراحی هم به مدد پیشینه و دانش ایرج رامین فر تلاش کرده تا جایی که می‌تواند در ایجاد فضای رنگ و حس آن دوره تاریخی موفق عمل کند.
با توجه به تمام مشکلات به واسطه نبود معماری آن دوران در تهران امروز، یا نبود شهرکی سینمایی مختص دوره‌های مختلف تاریخی، تا اینجا با هر سختی توانسته از بروز گاف‌های تصویری جلوگیری کند و آنچه در طراحی صحنه و لباس به چشم می‌خورد نشان دهنده پژوهش و تلاش تیم طراحی است که با همین امکانات موجود در بازسازی دهه ۵۰ موفق بوده است.
سریال تاسیان عاشقانه‌ای بر بستر تاریخ است. تاریخی که امروز میدانیم با تحولات اجتماعی و سیاسی در نهایت در سال بعد روایت داستان به انقلاب منتهی میشود و اتفاقا همین همراهی مخاطب را با آدمها و داستان بیشتر می‌کند تا این کشش داستان را دنبال کند تا سرنوشت آدمها را در پس تغییرات مهمی که پیش می‌آید ببیند و با آنها همذات پنداری کند.
آنچه تاسیان به آن توجه دارد این است که انسان و عشق هیچ مرز و تاریخ و اجتماعی را نمی‌شناسد و در هر دوره‌ای عاشق برای وصال تلاش می‌کند؛ تلاشی که شاید به تراژدی بدل شود و گاه به وصالی عاشقانه.
بی شک تاسیان در میان تولیدات سریالی این روزهای ایران اثری شریف و محترم است که مخاطب را بدون افتادن در دام شعار زدگی با خود همراه کرده است تا راوی داستان باشد.
باید دید تاسیان در ادامه با همه ممیزی‌ها و اصلاحات از لحاظ داستان می‌تواند هچون سریال خاتون در عین باورپذیری، تاثیری متفاوت از لحاظ داستان و پای‌بن بر مخاطب داشته باشد؟

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *