سال 1403 چهارمين سال انتشار «فيلم امروز» بود و در واقع چهلودومين سال تاريخچهاش. شروعش 1361 بود و نقطه عطف اين تاريخچه 42ساله، اسفند 1399. سال 1403 نقطه عطف دوم بود که تنها شدم. يک تنهايی غمانگيز اما ناگزير. در سالهای اخير بسيار از دگرگون شدن روزگار و تغيير مناسبات و معيارها و ابزار رسانه گفتهايم. اين تنهايی هم حاصل همين تغيير است. تعبير فلسفیاش میشود بريده شدن پيوندهای انسانی در زمانه تجهيز و گسترش ابزار ارتباطی!، که خود حاوی تناقضی بیرحمانه و پرمعناست اما جلوه واقعبينانه و عملیاش همان تحميلهای تغيير ابزار و مناسبات و ضرورتهای دنيای رسانه است که رويکردهای متفاوتی هم میطلبد. اين تغييرات از سی سال پيش با ظهور اينترنت و ماهواره آغاز شد و با گسترش انواع اپليکيشنها و پلتفرمها، سرعت اين تغييرات هم افزايش يافت؛ تغييراتی را به رسانههای سنتی تحميل کرد و برخی از آنها که در برابر تغييرات مقاومت کردند نابود شدند. تغييرات در اين واحد کوچک اما قديمی رسانهای هم در چارچوب همين دگرگونیهای رسانهای قابل توضيح و تفسير است.
از زمان جدا شدن همکار پنجاهسالهام در تابستان گذشته که روايت شخصیاش چند بار و به شکلهای مختلف در فضای مجازی توسط خودش منتشر شد و من سکوت کردم، بسياری از همراهان گذشته و حال در اين باره پرسيدند، که باز هم از جوابيه نوشتن پرهيز کردم. علتش هم – به طور خیلی خلاصه و سربسته – اين است که نخواستم حرمت آن رفاقت و همکاری و همراهی پنجاهساله را، هر چه که بود (و وجه ناخوشايند و باورنکردنیاش معمولاً در بحرانها ظاهر میشود) با مقابلهبهمثل لگدمال کنم و چيزهايی را بگويم که نبايد و نمیخواهم بگويم. بنابراين با همان تعبير عمومیاش میتوانم اين جدايی (و تغيير) را با همان تحميلها و ضرورتهای زمانه توضيح بدهم؛ تغييرهايی که حتی اگر دوست نداشته باشيم و در برابرش مقاومت کنيم خودش را تحميل میکند و اصرار بر آن مقاومت به معنای نابودی است. اگر بخواهيم به اين حرفه ادامه بدهيم نمیتوانيم در برابرش مقاومت کنيم.
در يک سال اخير بيش از گذشته تلاش کرديم ضرورتهای رسانهای امروز را درک کنيم و به کار بگيريم تا زنده بمانيم. به چاپ مجله ادامه داديم با تمامی توان و تجربهمان، که اين ستون خيمه ما و ويترين تاريخچه و هويت ماست. اما با توجه به مشخصات اين دوران، از ياد نبرديم که حالا بيشتر (بيشتر يا همه؟) نگاهها به فضای مجازی است. بنابراين ضمن تلاش برای حفظ کيفيت مجله، توليد محتوا برای فضای مجازی را (در اينستاگرام، تلگرام، يوتوب، ايکس، آپارات، فيسبوک و سايت مجله) گسترش داديم و تنوع بخشيديم؛ ضمن اين که در آستانه گسترش بيشتر عرضه اين توليدات در پلتفرمهای تازه هم هستيم. توليدات ما در اين سال بيشتر مورد توجه قرار گرفت، آمارهای کميت و کيفيت اين توليدات در اپليکيشنها و پلتفرمها با سرعت قابلتوجهی افزايش يافت و حالت مرجع پيدا کرد.
در اين سال آمار تعامل کاربران هم با توليدات ما بسيار افزايش يافت که اين يکی از شاخصهای موفقيت فعاليت در رسانههای ديجيتال تلقی میشود اما افزايش کاربران و بالا رفتن آمار تعامل آنها آفتهای خودش را هم دارد. اين يکی از تناقضهای غمانگيز و بیرحمانه رسانههای اين روزگار است که گاهی ما آموختگان رسانههای سنتی را درمانده میکند. رسانههای ديجيتال با آمار سروکار دارند، کنتور دارند، و درآمدزايی در اين عرصه ارتباط مستقيم با ارقامی دارد که روی اين کنتورها ثبت میشود. اما گرايش عمومی به حاشيه و جنجال و توليدات زرد که منجر به آمارهای چندميليونی میشود، با نگاه و هويت و تاريخچه ما در تضاد است. تلاش برای يافتن موضوعهايی که برای مخاطبان بيشتری فراتر از يک نشريه چاپی جذابيت داشته باشد، و ايجاد جذابيت در عرضه اين موضوعها يک دغدغه دائمی است. از سوی ديگر توليد در فضای مجازی برای رسانهای که میخواهد با درآمد آن زنده بماند، مثل سوخترسانی به لکوموتيوهای زغالسنگی است. اگر سرعت سوخترسانی مناسب کم شود، بهسرعت عقب میمانی و توقف که اصلاً به معنای نابودی است. زمانی کار ما انتشار يک شماره مجله در هر ماه به اضافه يک شماره فصل بود. پس از فرستادن هر شماره برای چاپ، چند روز برای استراحت و تجديد قوا فرصت داشتيم. ساعت کار داشتيم. تعطيلی و مرخصی داشتيم. اما فضای مجازی شبانهروزی است، و بدون تعطيلی.
با اين حال، فارغ از اين ملاحظات، همان تناقض مهم ميان هويت و اقتضای رسانه ديجيتال، بزرگترين مشکل ما در «عصر جديد» است. در عرصه مطبوعات چاپی، مخاطب رسانهاش را انتخاب میکند، پول میدهد و آن را میخرد. اگر بخشی از مطالب مجله را دوست نداشته باشد آن را به چيزهای که دوست دارد میبخشد و چنانچه نظر و انتقادی هم داشته باشد آن را با لحن و ادبيات يک مخاطب اهل کلام مطرح میکند؛ و حتی اگر توافقی هم حاصل نشود اين مکالمه انتقادی با همين کيفيت میتواند ادامه يابد يا نيابد. در فضای مجازی چنين مناسباتی برقرار نيست. اغلب مخاطبان، رهگذرانی ناآشنايند که تاريخچه و هويت ما را نمیشناسند و از ما همان توليدات «جذاب» فضای مجازی را میطلبند. و مشکل اينجاست که همراهان قديمیمان وقتی ما برای مخاطبان وسيعتر و عامتر فضای مجازی محتواهای سرگرمکننده و گاهی شوخ و ساده توليد میکنيم ملامتمان میکنند و آه حسرت میکشند که «ببينيد کار مجله “فيلم” به کجا کشيده.» در حالی که ما برای مخاطب جدی و مشکلپسندمان هنوز مجله را با همان محتوای جدی گذشته، حتی جدیتر و با حذف بخشهای خبری و تکيه عمده بر نقد، منتشر میکنيم اما قالبهای مختلف فضای مجازی توليدات ديگری را میطلبند.
رهگذر بودن مخاطب انبوه در فضای مجازی و بيگانه بودن اکثرشان با تاريخچه اين رسانه از آنجا هم پيداست که يک موضوع تکراری که بارها هم توضيح داده شده، باز توسط رهگذران جديدی تکرار میشوند؛ آن هم نه با لحن و ادبيات اهل کلام. ببينيد مثلاً در کامنتهای چالش «بر سر دوراهی»، برخی از کسانی که با انتخابهای سينماگر طرف پرسش موافق نيستند يا احياناً او و سابقهاش را نمیشناسند با چه لحن و ادبياتی انتقاد میکنند، و بعد خود اين کاربران (که برخی هويت نامشخصی هم دارند) چهگونه به جان هم میافتند. اين امر، البته جدا از بحث رسانه، نشانهای خطرناک از احوال جامعهای خشمگين هم هست که آن بحث ديگریست.
ما متکی به همراهان و مخاطبان اصيل و قديمی و واقعیمان، با اتکا به تجربه و اندوخته چند دههای، در پيوند با همکاران مستعد و باذوق نسل جوانترمان، و آموختن از مقتضيات و نيازها و ملزومات عصر جديد، تا آنجا که در توانمان هست به راهمان ادامه میدهيم اما توهم ابديت و جاودانگی هم نداريم. در آستانه سال نو، برای شما و خودمان آرزوی اميد میکنيم. سال نو مبارک!