بزرگترین چالش بازآفرینی سینمایی قصص کهن از جمله سرگذشت پیامبران، به فلسفه ساخت این آثار برمیگردد. این قصهها، ماجراهایی از پیش اسپویلشده هستند که به دلیل تکرار فراوانشان در محیطهای مختلف خانوادگی، آموزشی، رسانهای، آیینی و… کمتر کسی با کموکیفشان ناآشنا است. شاید بازگویی این روایات در مدیوم متفاوت سینما [در مقایسه با منبع اقتباسشان] که جذابیتهای مقتضی خودش را در شیوه روایت و وجوه بصری و تجسمبخشی به شخصیتها دارد، مهمترین دلیل اقتباس سینمایی برشمرده شود. اما این نیز با توجه به تعدد اقتباسهای پیشین، دیگر دلیل چندان موجهی برای اقتباسی جدید نمیتواند باشد، مگر آن که ماجرا از زاویهای جدید و با خوانشی متفاوت طرح شود؛ پدیدهای که مثلاً عیسای پازولینی را از مسیحِ زفیرلی متمایز ساخت و نوحِ جان هیوستن و دارن آرنوفسکی را از هم متفاوت کرد و موسای ریدلی اسکات را با آنچه سسیل ب دمیل ترسیم کرده بود جدا کرد.
در این بین موسای حاتمیکیا کجای ماجراست؟ آیا ایدهای که بیننده آشنا به سرگذشت او را بتواند با فیلم همراه سازد و نکتهای سینمایی یا روایی را که تا کنون در آن تأملی نداشته، در اختیارش قرار دهد، در این فیلم وجود دارد؟ مشکل اساسی موسی کلیمالله در پاسخ منفی به این پرسش است. فیلم بضاعتی افزون بر آنچه در کتابهای مقدس آمده یا در اقتباسهای پیشین سینمایی طرح شده ندارد و تکرار مکرراتی است که صرفاً آغشته به رنگ و روغنهای جلوههایی گرافیکی شده. به عبارت اساسیتر، فیلم فاقد هویت مستقل است و در نبود وزنههایی که بتوانند آن را تشخصی سینمایی، تاریخی یا فکری ببخشند، به کلیپی درازمدت و حوصلهسربر میماند که عدهای با حفظ متنی انشاگونه، دور هم میچرخند و به نوبت حرف میزنند. در این زمینه، مرور چند نکته لازم است.
در وهله نخست، فیلم فاقد هویت اجتماعی/ تاریخی زمانهای است که شخصیتهای داستان در آن به سر میبرند. دستگاه قدرت در این فیلم، جز کابوس دیدن و دغدغه تعبیر و رفع شر آن انگار هیچ کار دیگری ندارد. مردم هم جز بچهدار شدن و بعداً نگرانی بابت عاقبت بچه فکر دیگری ندارند. فیلم فاقد کوچکترین تحلیل درباره چگونگی شکلگیری نظام سلطه یک قوم بر قوم دیگر یا شرایط جهانی آن روزگار یا موقعیت طبقاتی جامعه آن دوران یا پیشینه سیاسی آن سرزمین است. مصر آن زمان، از بزرگترین امپراتوریهای جهان بود و این که فکر و ذکر پادشاهش در کل فیلم درباره خواب و تعبیرش باشد، هیچ تناسبی با این واقعیت تاریخی ندارد. همه چیز در داستان به شکلی سادهانگارانه و بچگانه پیش میرود و خبری از عمق بافت اجتماعی روایت نیست.