Search

پدر، مادر، ما متهمیم

نقد فیلم «رها»

کدامین فرزند دلیلی برای سرافکنده بودن از پدر و مادر خویش ندارد؟    

(فریدریش نیچه)

توحید (شهاب حسینی) بدنش را چونان سپری بین مردانی که به خانه او هجوم آورده‌اند و خانواده‌اش حایل کرده‌ است. فرزندان و همسرش، در پناه پدر خانواده که با دستان گشوده‌اش گویی حصاری غیرقابل‌عبور در برابر حمله بیگانه ایجاد کرده، مأمنی یافته‌اند. حتی اگر کسی رها را هم ندیده باشد، احتمالاً با دیدن این پوستر و فهم پیشینی که از نقش «پدر» در خانواده ایرانی دارد، همین برداشت را خواهد داشت. البته که توحید و منشأ تهدید را نمی‌شناسد اما سنت تاریخی در درون همه ما این مفهوم را حک کرده است که هنگام هر احساس خطری، می‌شود و باید در پشت سد سکندری به ‌نام پدر، پناه گرفت.

روایت فیلم حسام فرهمند، بر تناقضی که بین تصویر توحید روی پوستر و کل اعمال او در داستان وجود دارد، بنا شده است. در اولی به شکلی نمادین، جایگاه حمایت‌گرایانه تاریخی پدر، قاب شده و در دیگری، همین پدر است که با ندانم‌کاری‌هایش وقایع تراژیک روایت را سبب می‌شود. توحید است که بدون کم‌ترین آگاهی از عالم رایانه، به‌اصرار کارت بانکی دختری رها (ضحا اسماعیلی) را از او می‌گیرد: «پولی که پس‌انداز کردی بده من، اصلاً نگران نباش» و: «می‌خوای کارتت رو بدی دست من باشه.» فریب می‌خورد، لپ‌تاپی تعمیرناشدنی را می‌خرد و رسیدی بابت پرداخت پولش هم نمی‌گیرد. رفتارهای اوست که رابطه‌اش با خویشاوندان را قطع کرده و به همین دلیل حتی امکان قرض کردن را هم از بین برده است: «با این کارای بابات روم می‌شه زنگ بزنم به دایی‌رضا؟» و از همه مهم‌تر بی‌کاری اوست که خانواده را چنان فقیر کرده که مجبور به خرید جنس دست‌دوم شده‌اند. او که می‌خواسته نقش مرد تاریخی را ایفا کند و شوهر و پدر نمونه‌ای باشد که نمی‌گذارد «تن زن و بچه‌اش بلرزد»، همان طور که خودش می‌گوید، نتوانسته است.

توحید هم فرقی با پدرهایی که در فیلم‌های مهم این چند سال به نمایش درآمده‌اند، ندارد. پدرانی که نه‌تنها در ایفای نقش حامی و تکیه‌گاه ناکام‌اند که به معنای واقعی کلمه، باری بر دوش خانواده و به طور خاص دختران خود هستند. پدران فیلم‌های برادران لیلا و ملاقات خصوصی از شاخص‌ترینِ این شخصیت‌ها هستند. هر دو همانند توحید، مانعی در زندگی دخترانی هستند که از قضا کنشگر، اخلاقی و تلاش‌گرند. صفاتی که اثری از آن‌ها در پدران نیست. اسماعیل (سعید پورصمیمی) با آرزوی احمقانه‌اش، زندگی فرزندانش را تباه می‌کند. ایرج (سیاوش چراغی‌پور) با آن که می‌داند قصد فرهاد (هوتن شکیبا) از ازدواج با دخترش پروانه (پری‌ناز ایزدیار) قاچاق مواد مخدر به درون زندان است، مسبب این وصلت می‌شود و پروانه را نابود می‌کند.

تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *