Search

محافظه‌کاری جایگزین واقعیت‌نگاری

نگاهی تحلیلی/ مضمونی به آثار به نمایش درآمده جشنواره هجدهم «سینما حقیقت»

جشنواره سینمای مستند بعد از جشنواره فیلم فجر و در کنار جشنواره فیلم کوتاه، از شناخته‌شده‌ترین جشنواره‌های هنری و سینمایی در ایران محسوب می‌شود که امسال هجدهمین دوره آن در آذر و پردیس چهارسو برگزار شد. اما و اگرها در خصوص مکان برگزاری جشنواره در یکی از شلوغ‌ترین پردیس‌های سینمایی نخستین حاشیه‌ای بود که از چند ماه قبل از برگزاری آن شروع و تا انتهای آن در رسانه‌ها ادامه داشت.

در جشنواره امسال، مستندهای متنوعی از نسل‌های مختلف مستندسازی به نمایش درآمد و از گونه محیط‌زیست و پرتره تا مستندهای اجتماعی و تاریخی در این دوره مخاطبان زیادی پیدا کرد به گونه‌ای که علاوه بر تنوع فیلم‌های، شلوغی سالن‌های نمایش یکی از ویژگی‌های قابل توجه دوره هجدهم سینما حقیقت بود که در تصاویر و گزارش‌های مطبوعاتی مورد توجه قرار گرفت.

در سوی مقابل، هم‌چنان بحث محافظه‌کاری و حضور پررنگ نهادهای دولتی، اصلی‌ترین انتقادی است که به برگزارکنندگان جشنواره وارد است. به‌نحوی‌که گویا بسیاری از مستندهای ملتهب و جنجالی از اکران در جشنواره بازماندند و فضای خنثی و بی‌کارکرد برخی فیلم‌ها که نباید به شخص و ارگانی بر بخورد، مسأله اصلی دست‌اندرکاران برگزاری بوده است. به‌طوری‌که سینمای مستند به جای انعکاس واقعیت‌های اجتماعی تنها به نمایش و سرگرم‌کنندگی شبیه شده و این میزان محاظه‌کاری و سانسور به‌طور قطع در آینده آفت جشنواره سینما حقیقت خواهد بود.

در ادامه، ۱۵ فیلم برجسته و پرمخاطب امسال معرفی و ذیل مضامین مرتبط طبقه‌بندی و تحلیل کوتاهی از فرم روایی آن ارائه شده است:

الف) تصویر زنان

در مستندهای جشنواره هجدهم سینما حقیقت، نقش و حضور زنان به عنوان حضور محوری و مؤثر تصویر شد که از این میان عاتقه (مسعود دهنوی) از یک زن شجاع لبنانی در جریان مقاومت برابر اسرائیل سخن گفت، در رؤیاباف و قاضی (حسام اسلامی) تصویری متفاوت و شجاع از یک قاضی زن مقتدر ارائه شد و در با قید محرمانگی (شروین وحدت و پیام عزیزی) تصویری فانتزی و متحدانه از بانوان روستایی نشان تماشاگر داده شد.

۱. عاتقه: مستندی کوتاه اما تأثیرگذار درباره زنی تنهاست که یک‌تنه می‌تواند معنای مقاومت و نفرت از رژیم صهیونیستی را تعبیر کند. عاتقه شیرزن لبنانی است که در منطقه‌ای جنگی در حال زندگی و کمک به رزمندگانی است که زیر بمباران مدام صهیونیست‌ها هم‌چنان ایستاده‌اند. اهمیت این مستند از این جهت قابل تبیین است که در شرایطی که بشار اسد سقوط کرده و به این بهانه طیف‌های سیاسی مخالف نظام ایران بر طبل براندازی می‌کوبند و محور مقاومت را شکست‌خورده نشان می‌دهند، تصویر زنی تنها اما غیور و آرمان‌خواه در مقابل فشار فیزیکی و روانی سخت‌افزارهای اسرائیلی یک پیام بیشتر نمی‌تواند داشته باشد و آن این است که مقاومت زنده‌ است و دشمنی با رژیم غاصب صهیونیستی پایان‌پذیر نیست.

عاتقه از نظر سبک، مستندی تک‌پرسوناژ و قهرمان‌محور است که سوژه مستند خیلی زود به مخاطب معرفی می‌شود و از همین‌جاست که یقه او را می‌گیرد و تا پایان رها نمی‌کند. با وجود این‌که زبان مستند فارسی نیست، فارسی‌زبان و همه مردم جهان به‌راحتی رفتارهای مادرانه و شجاعانه عاتقه را درک و با او همراهی می‌کنند. از این‌رو نمی‌توان جغرافیایی برای مخاطب این مستند قائل بود و هر تماشاگر بی‌غرضی که به انسانیت و حقیقت علاقه داشته باشد، مخاطب واقعی مستند محسوب می‌شود.

۲. رؤیاباف و قاضی: یکی از تحسین‌شده‌ترین مستندهای این سال‌های سینمای مستند ایران است که حضور بین‌المللی قابل توجهی داشته و این ابعاد تماتیک و ساختاری آن ‌را قابل توجه‌تر کرده است. رؤیاباف و قاضی داستانی سرراست و ساده اما جذاب و دیدنی در لایه بیرونی خود دارد که قرار است مسیر پیدا کردن گنج را در میان گروهی چندنفره دنبال کند. تعلیق این‌که آیا این گروه جاه‌طلب به گنج می‌رسند یا نه و هم‌چنین جزئیات این مسیر و مشکلات و موانعی که مثلاً سازمان محیط‌زیست به‌عنوان آنتاگونیست این جدال به وجود می‌آورد، بخشی از جذابیت‌های این بخش از مستند است. ضمن این‌که مستندساز سعی کرده به شخصیت‌های این گروه نیز نزدیک شود.

در کنار این لایه بیرونی جذاب، این مستند که مسیر گنج پیدا کردن را نشان می‌دهد، تقابل این انسان‌های جاه‌طلب و رؤیاباف با قانون به‌عنوان مانعی برای رسیدن آن‌ها، با اهمیت‌تر است و شاید موفقیت بین‌المللی و تحسین داخلی‌ها برای همین بُعد درونی‌تر و عمیق مستند باشد. در این جا گروه گنج‌یاب و حتی خود فیلم‌ساز، به افرادی زیاده‌خواه و رؤیاباف بدل می‌شوند که قاضی زن به‌عنوان نماد اعمال قانون جلوی آن‌ها قرار گرفته و سد راه آن‌ها برای رسیدن به آمال و آرزوهای‌شان می‌شود.

این تقابل قاضی و رؤیاباف به‌نوعی دیالکتیک و مواجهه نوع بشر و هویت طماع آن با قوانین و مجریان آن است که از ازل وجود داشته و تا ابد ادامه دارد. رؤیاباف و قاضی از این حیث مستندی انسان‌شناسانه با درون‌مایه‌های جامعه‌شناختی است که قصه ازلی ابدی طمع انسان را سندیت بخشیده است.

۳. با قید محرمانگی: این مستند کوتاه پیش از جشنواره سینما حقیقت، اردیبهشت امسال در بخش اصلی و بین‌الملل هفتادمین جشنواره فیلم کوتاه اوبرهاوزن در آلمان  به نمایش درآمد. این فیلم به جریانی بسیار مهم که دو سال پیش در یکی از روستاهای شهر همدان رخ داده می‌پردازد. زنان روستا مخفیانه و دور از اطلاع مردان، نامه‌ای شکایت‌آمیز به فرمانداری و استانداری همدان می‌نویسند و می‌خواهند که به وضعیت بغرنجی که مردان روستا ایجاد کرده‌اند، رسیدگی کنند. همین نامه موجب می‌شود که فرمانداری برای حل مشکل روستا اقدام کند. این فیلم روایت زنان از چگونگی شکایت آن‌ها و همکاری‌شان با هم برای مقابله با این معضل است و به‌ویژه شرایطی را که موجب شد نامه مخفیانه به دست فرماندار برسد، نمایش می‌دهد زیرا اگر مردها مطلع می‌شدند، طبیعتاً جلوی این شکایت را می‌گرفتند.

ب) تصویر روستا و کشاورزی

در جشنواره امسال، درباره مشکلات کشاورزان و همچنین معضلات روستا و روستانشینی مستندهای قابل توجه و باکیفیتی ارائه شد که روبارو (امیر پذیرفته) و زمستان طولانی (حسن جعفری) شاخص‌ترین آن‌ها بودند. بحث مهاجرت معکوس از روستا به شهر، از مضامین اصلی فیلم زمستان طولانی بود که اتفاقاً مورد توجه مخاطبان نیز قرار گرفت.

۱. روبارو:‌ این مستند جزو آثار برتر هجدهمین جشنواره سینما حقیقت اعلام شد. داستان فیلم ماجرای تولید محصول پسته در شهر زادگاه فیلم‌ساز، رفسنجان است که شاید در نگاه اول مسأله قابل توجه و تحلیلی نباشد،‌ اما ماجرا وقتی مهم می‌شود که بدانیم مستندهای دیگر فیلم‌ساز، از کپسول تا تانکر نیز درباره این شهر و مسائل مربوط به آن ساخته شده تا مشخص شود عرق بومی و محلی امیر پذیرفته در جایگاه مستندساز در شکل‌گیری و ساخت فیلم‌هایش تا چه حد مهم و حیاتی است. نتیجه چنین رویکردی یعنی نزدیکی با سوژه و هم‌چنین دغدغه‌مندی و تعهد به مسأله و معضل مورد بحث، سبب می‌شود که اصولاً فیلم‌های بهتری ساخته شوند. آثاری فارغ از هرگونه سفارش که بی‌مسألگی در آن یافت نمی‌شود و از سر عشق و تعهد ساخته می‌شوند و معمولاً این‌گونه آثار که از دل برمی‌آید، لاجرم بر دل نیز خواهد نشست.

در روبارو، شاهد عملیات حفظ باغ پسته از سرمای شدید زمستان در میان مردم بومی رفسنجان هستیم که به جذاب‌ترین و هیجان‌انگیزترین شکل ممکن انجام می‌شود. در این عملیات پراضطراب و سخت، طی سه مرحله از محصول زراعی محافظت می‌شود؛ ابتدا به روشی سنتی در میانه درختان حفره‌هایی کنده و با سوزاندن با فاصله و قاعده‌مند گازوئیل، به گرمای محیط کمک می‌کنند. در مرحله دوم با پرتاب موشک‌هایی کوچک به‌نوعی تگرگ و یخ‌ها در محیط شکسته می‌شود و در مرحله سوم با سوزندان پوست پسته‌ها و فراهم‌شدن دود سیاه ناشی از آن، نوعی پتو و محافظ میان باغ پسته و هوای بالای آن ایجاد شده و از انتقال سرما به داخل محیط جلوگیری می‌شود. این سه مرحله بدون توضیحات زاید، سروصدا و خیلی ساده و عادی به تماشاگر ارائه می‌شود اما هیجان و اضطراب این عملیات مهلک به‌خوبی قابل درک است.

۲. زمستان طولانی: مستندی ۴۵دقیقه‌ای که بنا برنظرسنجی‌های جشنواره، جزو آثار منتخب تماشاگران بوده است. مستندی که به سیاق بسیاری از مستندهای این سال‌های سینمای مستند ایران، پرتره نیست و فیلم‌ساز از سوژه‌ای به‌ظاهر عادی، یک مستند جذاب و همراه‌کننده ساخته است. زمستان طولانی دو روایت را هم‌زمان پیش می‌برد. نخست بحث مهاجرت را خیلی صریح و جدی مطرح می‌کند و معضل مهاجرت روستانشینان به شهر و مصائب خالی شدن روستاها و پر شدن جمعیت شهرها را بررسی می‌کند. در این مضمون روایی، فیلم‌ساز از رفتن اصغر به عنوان آخرین فرزند یک خانواده ۹نفره می‌گوید و در ادامه مشکلات این خلاء و کمبود را از لحاظ عاطفی و اقتصادی واکاوی می‌کند.

در بُعد دیگر روایی فیلم با درام شخصیت‌ها مواجه هستیم. قدمعلی پیرمرد هفتادوچند ساله، سوژه اصلی مستند است که ضمن طرح بحث مهاجرت خیلی نامحسوس و زیرپوستی زندگی و زمانه او نیز نشان مخاطب داده می‌شود. تعهد و امانت‌داری قدمعلی در روستا و این‌که تا این اندازه خود را متعهد به اموال همسایه و اهالی روستا می‌بیند که زمانی که همسرش در بیمارستان بستری است نیز در فکر این است که پسرش را به روستا بفرستد تا مواظب اموال روستاییان باشد. ارتباط و علاقه قدمعلی با همسرش که در سکانس جذاب بگومگوی این دو نمایش واقعی آن قابل دریافت است، از دیگر بخش‌های شخصیتی این پیرمرد است که او را ویژه و خاص کرده است.

ج) تصویر اجتماع و خانواده

یکی از وجوه جذاب و البته خلاقانه این دوره جشنواره، مستندهای اجتماعی آن محسوب می‌شوند که از این میان کابین (یاسر خیر) و بچه سوم (سرنا امینی) از جمله آثار قابل توجه جشنواره بودند. فضای ساختارشکنانه کابین و حضور یک بلاگر در قامت مستندساز در بچه سوم تماشای آن‌ها را کنجکاوی‌برانگیز کرده بود.

۱. کابین: مستند نوآورانه‌ای است و در زمانی که نسلZ  عنوان پیچیده‌ترین و در عین‌حال خاموش‌ترین نسل جامعه ایران را به خود اختصاص دادند، اطلاعات و جزئیات جالبی درباره آن‌ها ارائه می‌دهد که در نوع خود کم‌نظیر است. در کابین با جمعی از بچه‌های دهه ۱۳۷۰ و ۸۰ آشنا می‌شویم که شرح زندگی و به‌اصطلاح لایف استایل آن‌ها برای مخاطبی که اطلاعات کم یا نادرستی درباره آن‌ها دارد، می‌تواند مفید باشد. شاید ویژگی اصلی این مستند همین قبح‌زدایی و کلیشه‌زدایی از نسل Z ایران باشد که تنها به برخی خوشگذرانی‌ها و بی‌عاری‌ها درمیان عموم مردم شناخته شده اما تصویر این نسل در این مستند تا حد زیادی متفاوت، تازه و شگفت‌انگیز است.

در کابین نسل Z به‌عنوان نسلی بی‌پروا، صریح و شجاع تصویر می‌شوند که در عین‌حال در جست‌وجوی خواسته‌های خود از زندگی بدون هیچ رودربایستی هستند. مانلی دختر اصلی فیلم و آریا به‌عنوان زوج او در یک مقطع، خیلی عمیق و مستقیم خواسته‌های خود از زندگی و رابطه را مطرح می‌کنند. به نحوی ‌که شاید یک جوان میان‌سال دهه شصت یا پنجاهی نیز به اندازه آن‌ها خواسته‌های خود از زندگی و ارتباط با زوج خود را نداند و درباره آن اظهار بی‌اطلاعی کند. در واقع، کابین تصویری مستند از نسلی نادیده‌گرفته شده است که دوست دارد صدای آن شنیده شود و از این‌رو به صریح‌ترین، بلندترین و شجاعانه‌ترین شکل ممکن و هرجا که لازم باشد خواسته‌های خود را مطرح می‌کند.

۲. بچه سوم: این مستند ساخته سرنا امینی، بلاگر سابق و مستندساز کنونی است که توانست توجه مخاطبان را به مستند کوتاه خود که ساختاری فانتزی‌خانوادگی داشت، معطوف کند. بچه سوم درباره ناشنوایان نیست و راجع به فردی شنواست که در موقعیت عجیب و متفاوتی زیست می‌کند. این مستند درباره مهدی فرزند سوم خانواده‌ای کاملاً ناشنواست که خودش شنوا است. بعضی از اعضای خانواده طی یک اتفاق ناشنوا شدند و مادرزاد ناشنوا نبودند و داستان مسیری که مهدی طی کرده تا به الان که دوبلور شده برسد.

نکته جذاب این مستند، علاوه بر کارگردانی سرنا امینی، یک‌دستی کار و درآوردن داستانی ساده و دنبال‌کننده است که حال‌وهوای طنز و فانتزی پیدا کرده و سازنده سعی کرده برخی وقایع و موقعیت‌های ناخوشایند و حتی تراژیک را با بیان کمیک به تصویر در آورد.

د) تصویر تاریخ معاصر

تاریخ معاصر در یک دهه اخیر، سوژه اصلی سینماگران در ژانر داستانی و مستند بوده است. از محمدحسین مهدویان که ماجرای نیمروز را ساخت، تا بهروز شعیبی که در سیانور موضوع منافقین را به تصویر درآورد. در سینمای مستند نیز شاهد این نگاه ویژه به شخصیت‌های تاریخ بودیم که در جشنواره امسال دو فیلم ضدقهرمان (عارف افشار) به زندگی و شخصیت صادق خلخالی و فیلم استوار ساقی (میلاد محمدی) درباره یکی از رؤسای زندان قزل‌قلعه در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۵۰ بوده است.

۱. استوار ساقی: کارگردان تلاش داشته بخشی از تاریخ مبارزات سیاسی پیش از انقلاب ایران را از زاویه‌ای تازه روایت کند. این مستند با تمرکز بر شخصیت استوار یکم ساقی، زندانبان زندان قزل‌قلعه،  تصویری چندلایه از شخصیتی مرموز ارائه می‌دهد. فیلم با ذکر نام مبارزان قبل از انقلاب همچون بازرگان، دکتر سحابی، هاشمی‌رفسنجانی و طالقانی، تلاش کرده تا پیوند میان روایت فردی و مبارزات جمعی را برقرار کند. کارگردان با اشاره به نام آن‌ها، نقش‌شان را در مبارزه علیه استبداد به تصویر می‌کشد.

محمدی مستندسازی است که به‌صورت تخصصی روی تاریخ قبل از انقلاب اسلامی متمرکز شده است. او در فیلم عشق شمعدانی‌ها زندگی حسین فاطمی، وزیر امور خارجه محمدرضا شاه پهلوی را مرور کرده و در فیلم‌های نخست‌وزیر پنج‌روزه و روز کودتا به قیام ۳۰ تیر و کودتای ۲۸ مرداد پرداخته است. استوار ساقی که تصویری از شکنجه‌های انجام‌شده در زندان‌های دوران پهلوی را ارائه می‌دهد، تکمیل‌کننده پازلی است که قبلاً توسط کارگردان طراحی شده است.

۲. ضدقهرمان: دومین ساخته عارف افشار بعد از برزخی‌ها است که نقطه اشتراک هر دو اثر پرمخاطب‌بودن آن است. نمایش جشنواره‌ای هر دو فیلم گواه این میزان جذب مخاطب است که برای اثری مستند که اغلب مخاطبان عام سینمای ایران، تمایلی به تماشای آن ندارند، حادث شده است. مطالعه موردی ضدقهرمان و اقبال جشنواره‌ای آن، می‌تواند عیار مناسبی برای پاسخ به راه‌های جذب مخاطب به سینمای مستند باشد. این فیلم در وهله اول و پیش از تماشای آن، از جهت سوژه ملتهب و جنجالی آن کنجکاوی‌برانگیز و احتمالاً پرمخاطب می‌شد. خلخالی از جنجالی‌ترین و پربحث و جدل‌ترین شخصیت‌های سیاسی تاریخ انقلاب ایران است که صرف پرداخت به این سوژه می‌توان تضمینی برای مخاطب بالای آن در نظر گرفت، اما عارف افشار در مقام فیلم‌ساز نیز تمهیداتی برای جلب نظر بیشتر مخاطبان تدارک دیده که نباید تلاش‌های او را بی‌ثمر دانست. برای نمونه گفت‌وگوها تا حد زیادی کوتاه و بهینه شده و برخلاف مستندهای گفت‌وگو محور، شاهد مصاحبه‌های مطول با چهره‌های ناشناخته نیستیم.

حضور و افشاگری افرادی چون محسن رفیق‌دوست، مصطفی پورمحمدی، علی‌اکبر ناطق‌نوری، محمد عطریانفر و… جملگی از سلبریتی‌های سیاست در ایران محسوب می‌شوند و پیش‌زمینه‌های اطلاعاتی‌امنیتی در سوابق کاری‌شان وجود دارد، به‌طور حتم برای مخاطب جذاب خواهد بود. مضاف این‌که تصاویر آرشیوی دیده‌نشده‌ای از تاریخ معاصر پس از انقلاب و سخنرانی‌های خلخالی و چهره‌هایی چون شهید بهشتی و شهید قدوسی وجود دارد که بکر و دیده نشده است.

ه) تصویر محیط‌زیست

پلوره: مستند پلوره به‌کارگردانی و تهیه‌کنندگی علی احمدی زرین‌کلایی، که با نام کامل پلوره (غرش پلنگ) در این دور جشنواره عرضه شده، مستندی محیط‌زیستی است که اغراق نیست اگر آن را با مستندهای نشنال جغرافی مقایسه کنیم. فیلم‌برداری درجه‌یک مستند، در کنار وسواس و دغدغه‌مندی مستندساز در به تصویر درآوردن فضایی کمتر دیده شده از جنگل‌های ایران و حیات‌وحش حیرت‌انگیز این مناطق، از ویژگی‌های ممتاز پلوره محسوب می‌شود.

مسأله اصلی مستند، بحث روایت‌گری آن است. زیرا مدام از پیگری وضعیت زندگی پلنگ ایرانی به سراغ دیگر جانداران می‌رود و مخاطب متوجه نمی‌شود که موضوع اصلی واکاوی مسیر زندگی و حیات پلنگ ایرانی است یا قرار است طبیعت بکر و جنگل‌های تماشایی ایران مشاهده شود. گویی آن‌قدر تصاویر متحیرکننده و جذاب از آب درآمده که مستندساز عطای سناریو و هدف‌گذاری پیرامون ایده مرکزی را به لقایش بخشیده است!

و) تصویر پرتره مفاخر هنری

مستندهای پرتره یکی از رایج‌ترین و محبوب‌ترین گونه‌های مستندسازی در ایران است که هم سازندگان و هم مخاطبان را به صرافت ساخت چنین مستندهای ترغیب می‌کند. در این دوره جشنواره، مستند رخ (سام کلانتری) درباره علی‌اکبر صادقی نقاش و مستند آهستگی (یاسر ‌خیر) درباره افشین والی‌نژاد خبرنگار و عکاس معروف ایرانی است.

۱. آهستگی:‌ این مستند درباره افشین والی‌نژاد خبرنگار، عکاس و مستندسازی است که در میان‌سالی به بیماری پارکینسون مبتلا شده و قرار است مستندساز جوان درباره مواجهه این فرد با بیماری، فهرست تلاش‌ها و پشتکار او و همچنین نگاه او به زندگی و حرفه‌اش را به تصویر در آورد. مشکل اصلی این مستند به روایتگری آن مربوط می‌شود، روایتگری که در وهله اول به فیلم‌نامه و در درجه دوم به کارگردانی اثر مربوط می‌شود. آهستگی در فیلم‌نامه ایرادهای اساسی دارد و در طول نزدیک ۵۰ دقیقه زمان که به واقع زمان کمی برای تشریح و تببین مسأله نیست، نه تنها مسأله اصلی فیلم خود را بیان نمی‌کند بلکه مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و از ابزارهای تصویری غیرمرتبط برای سرگرم‌سازی و همراهی تماشاگر استفاده‌ می‌کند. سرگرم‌کنندگی‌ای که در انتها به ضد خودش بدل می‌شود و مخاطب نه تنها اثری منسجم درباره یکی از مفاخر ایران‌زمین نمی‌بیند، بلکه مدام تصاویری از طبیعت، کوه، خانواده والی‌نژاد، ژاپن، روستا، بیماری و… می‌بیند که نخ تسبیح این‌همه موقعیت و ماجرا در فیلم طراحی نشده است.

۲. رخ: لات، دیوانه، عاشق صفاتی است که علی‌اکبر صادقی، نقاش نوگرای معاصر که این مستند درباره او ساخته شده، در طول مستند خود را با آن‌ها معرفی می‌کند و سام کلانتری در جایگاه مستندساز سعی کرده تا حد زیادی این ویژگی‌ها را تبیین و تصویر کند. دیوانگی و عشق بیشتر در مستند جلوه کرده و در باره لات بودن تنها به سبیل و شمایل جذاب و شیرین صادقی بسنده شده است. در ارتباط با عشق و علاقه و احساسات علی‌اکبر صادقی بیشتر از زبان خود او می‌شنویم و برخی برخوردهای مهربانانه‌اش با همسرش اشرف و فرزاندانش را نظاره‌گر هستیم. اما شرح دیوانگی‌های استاد به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین و مرکزی‌ترین وجوه تماتیک رخ انتخاب و حتی ساختار مستند نیز روی همین دیوانگی بنا شده است.

علی‌اکبر صادقی نقاش سورئالیستی است و سام کلانتری نیز سعی کرده ساختار مستند را بر همین اساس بنا بنهد. از این‌رو بخش مهم و جذابی از مستند به خواب‌ها و رؤیاهای صادقی اختصاص یافته و در جریان گفت‌وگوها نیز بر نقش رؤیا و خواب تأکید شده است. آن‌چنان که سینه‌فیل‌ها و دوستداران هنر هفتم حتی فیلم سگ اندلسی (لوییس بونوئل) و گفت‌وگوی جذاب سالوادور دالی و بونوئل درباره مراحل ساخت این فیلم کوتاه و جریان‌ساز را به یاد می‌آورند که چگونه بونوئل از دالی می‌خواهد که خواب‌های خود را برای بونوئل تعریف کند و این فیلم‌ساز صاحب سبک اسپانیایی بر این اساس فیلم مهم خود را طراحی و تصویر کند.

ز) تصویر توسعه و اقتصاد

بحث توسعه و تحلیل تاریخی آن در مستند بنز ایرانی (رضا استادی) مطرح و یکی از شلوغ‌ترین حالات نمایش مربوط به این مستند بود. مستندی با لحن ساده و طنز که روند تاریخی توسعه اقتصادی صنعت خودرو در ایران را واکاوی کرد. مطالعه موردی این مستند به‌خوبی مختصات مستندی عامه‌پسند و المان‌های جذب مخاطب را به مسئولان و دست‌اندرکاران سینمایی ارائه می‌دهد. مستندی که به بهانه روایت قصه اتومبیل لوکس و به‌قول مستند اشرافی بنز، سعی کرده نقبی به تاریخ معاصر ایران بزند و از سیاست و اقتصاد تا اجتماع و توسعه و فرهنگ را واکاوی و بازخوانی نماید.

شاید نخستین ویژگی بنز ایرانی به‌عنوان مستندی عامه‌پسند، لحن طنزآمیز به‌خصوص نسبت به مسئولان و سیاست‌گذاران کشور باشد. جایی‌که طنز کارکرد اصلی خود به‌عنوان سوپاپ و دریچه برای تنفس مخاطب باز می‌کند و همین شاید از بسیاری از طغیان‌ها و فریادهای پنهان و آشکار جلوگیری کند. کاری که زمانی نشریه فکاهی «گل آقا» انجام می‌داد و مرحوم حسن حبیبی به‌عنوان شخص دوم قوه مجریه، به‌طور مداوم مورد نقد و شوخی قرار می‌گرفت؛ نتیجه آن شد که نه تنها از محبوبیت وی در میان عموم مردم کم نشد بلکه سعه صدر و ظرفیت یک مسئول سیاسی به‌مثابه خدمتگذار به آن‌ها اثبات شد. در مستند بنز ایرانی نیز با شوخی با سیاست‌گذاران مختلف، از محسن رفیق‌دوست، محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی تا ورزشی‌ها همچون محمدرضا یزدانی‌خرم و علی دایی و احمدرضا عابدزاده، فاصله میان این چهره‌ها با مردم کم و کمتر شده است.

ح) تصویر خانواه شهدا و ایثارگران

خانواده شهدا و ایثارگران نیز سهم قابل توجهی در سبد برنامه‌ریزی مستندسازان و سیاست‌گذاران جشنواره امسال داشتند. به‌نحوی که سه مستند یک وجب خاک (نیما مهدیان)، مامان (علی‌محمد صادقی) و پدر (حسین همایونفر) به‌طور مستقیم درباره خانواده‌های شهدا ساخته شده است. یک وجب خاک نسبت به دو مستند دیگر با اقبال بیشتری نزد مخاطبان و رسانه‌ها در این ایام روبرو شد.

۱. مامان: این مستند درباره پدر شهید فیلم‌ساز، کاظم صادقی و با محوریت مادرش طراحی و به تصویر درآمده است. از این‌رو مهم‌ترین حُسن فیلم، نزدیکی و زیست با سوژه موردنظر است. علی‌محمد صادقی در مستند قبلی خود نفرآباد نیز فیلمی از محل زندگی خود در جنوب شهر را تصویر کرده بود و این هم‌زیستی با سوژه از ویژگی‌های مهم هر دو مستند صادقی در مقام فیلم‌ساز محسوب می‌شود. این نزدیکی با سوژه‌ها باعث تسلط مستندساز بر موضوع و بررسی ابعاد مختلف و جزئیات مختلف آن خواهد شد و تجربه نشان داده که مستندها و اصولاً فیلم‌هایی که سازندگان موضوع‌های آن را از سوژه‌های نزدیک به خود انتخاب کنند، مستندهای دغدغه‌مندتر و حتی بهتری از آب درخواهد آمد.

نقدی که می‌توان به مستند دوم صادقی وارد دانست، به ابعاد تراژیک و حتی شخصی ماجرا مربوط می‌شود. این‌که برخی از صحنه‌های مراوده پدر شهیدش خیلی خصوصی و شاید برای عموم آزاردهنده و سخت باشد و در این‌جا باید برخی محدودیت‌های اجتماعی و خانوادگی و حتی افراد بیمار و مسأله‌دار در تماشای فیلم را لحاظ کرد. برخی راش‌ها که دقیقاً از فیلمی مستند از روایت فتح (ابراهیم اصغرزاده) آورده شده، لحظات بسیار متأثرکننده و تراژیکی دارد که بعید به نظر می‌رسد مخاطب عام تاب تماشای آن را داشته باشد. این در حالی‌ست که بدون شک هدف اصلی چنین آثاری ارتباط با توده جامعه و نشان دادن تصویری بدون روتوش و دقیق از خانواده شهدا است که کلیشه‌ها و برچسب‌های زیادی به آن‌ها نسبت داده شده و سنگین‌ بودن فضای احساسی و تراژیک آن نباید مانع شود که هدف اصلی اثر زیر سؤال برود.

۲. یک وجب خاک: این مستند ویژگی جذاب و شاید گفت منحصر‌به‌فرد در ساختار روایی خود دارد و آن درگیرکنندگی و همراهی با داستانی است که شاید در وهله نخست برای مخاطب عام، کلیشه‌ای و تکراری به نظر برسد اما هنر نیما مهدیان در مقام فیلم‌ساز این بوده که سعی کرده از سوژه‌ای به‌ظاهر تکراری، کلیشه‌زدایی کند.

پرداختن به زندگی و خانواده شهدا و ایثارگران موضوع تازه‌ای در سینمای داستانی و مستند ایران نیست، ولی مهدیان سعی کرده با تغییرات ساختاری و نگاهی که به سوژه خود داشته، علاوه بر کلیشه‌زدایی از این موضوع، همراهی مخاطب را برانگیزد. به‌گونه‌ای که از ابتدای تماشای این مستند ۷۳دقیقه‌ای کمتر می‌توان صحنه یا پلان زائدی را سراغ گرفت که اطلاعات غیرمرتبطی دهد و یا در جهت خودنمایی فیلم‌ساز به تصویر درآمده باشد. از سوی دیگر، از لحظه اول که با خانواده زهرا فرزند شهیدی مواجه می‌شویم و کم‌کم زندگی مادر و دختر او را مشاهده می‌کنیم، ضمن مشاهده سه نسل از زنان معاصر ایران، برخی پیش‌زمینه‌ها و انگاره‌های ذهنی پیرامون امکانات و امتیازات خانواده‌های شهید به‌کلی مخدوش و از ذهن دور می‌شود.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *