Search

ناتور همیشگی دشت

نگاهی به «ناتور دشت»

احتمالاً برای بسیاری همانند نگارنده اولین مواجهه با نام فیلم آن‌ها را به یاد شاهکار سالینجر می‌اندازد. بسیاری شاید تصور کنند قرار است شاهد یک اقتباس ادبی باشند. اما هنگام تماشای فیلم است که متوجه می‌شویم تنها با یک شباهت اسمی روبه‌رو هستیم و قرار است شاهد داستانی وام‌گرفته از اتفاقی حقیقی باشیم. محمدرضا خردمندان ناتور دشت را با نگاهی به اتفاقی واقعی نوشته و کارگردانی کرده اما با نگاه ویژه خود وابسته به اتفاق اصلی نمانده و داستان را با گره‌افکنی‌های دیگر، در مسیر گره اصلی پرورش و گسترش داده است. مهم‌ترین نکته ناتور دشت فرار از کلیشه‌های داستانی و پیچیدگی‌های بیهوده، چه در تصویر و چه در روایت است که همین امر به ریتم درخشان و پرکشش اثر کمک شایانی کرده است. تا جایی‌که برخلاف بسیاری از فیلم‌های این دوره جشنواره که از اضافه‌گویی، کشدار شدن داستان و در نتیجه ملال مخاطب آسیب دیده‌اند، به سلامت عبور کرده است.

فیلم داستان‌گویی روان و بی‌حاشیه‌ای دارد، آن‌قدر ماجرای اصلی خودش را برای بیننده مهم می‌کند که نیازی به خودنمایی‌های تصویری و کارگردانی نیست. فیلم‌نامه ناتور دشت تلاش کرده علاوه روایت داستان بر مبنای گم شدن دختربچه و عزم همگانی برای یافتن او، نگاهی ویژه به بحران و رفتارمندی انسانی در این موقعیت داشته باشد. فیلم‌ساز در عین دنبال کردن روایت اصلی، درونیات و چالش‌های ذهنی هر شخصیت را هم برای تماشاگر برجسته می‌کند و در جشنواره‌ای که اکثر آثار از همین نقطه دچار ضعف هستند، ناتور دشت اثری ویژه دیده می‌شود.

داستان در دو مسیر مختلف روایت می‌شود. پس از مقدمه کوتاه، با دو رویکرد اصلی روبه‌رو هستیم، نخست ایجاد تعلیق و سپس با آگاه کردن مخاطب نسبت به محل دختربچه و علت، مخاطب از تعلیق خارج و وارد فاز دلهره و اضطراب می‌شود که همین امر تا پایان او را برای ادامه داستان و تماشای اثر مشتاق‌تر می‌کند. هرچند که به‌زعم نگارنده همین تغییر رویکرد باعث شده بخشی از داستان و نماها قربانی شود که اگر این تغییر نگاه در نیمه دوم فیلم اتفاق می‌افتاد به مراتب شاهد اثری درخشان‌تر با ریتمی نفس‌گیرتر بودیم.

فیلم در تقسیم‌بندی اتفاقات، معرفی شخصیت‌ها و روابط انسانی به قاعده عمل می‌کند. در فیلمی با این حجم از شلوغی و آدم‌های ریز و درشت، فیلم‌برداری قدرتمند مرتضی غفوری و به‌خصوص قاب‌بندی‌ها و نور و رنگ چه در قاب واید و چه لانگ‌شات‌ها بسیار قابل توجه است. رجوع کنید به قاب بسیار زیبای آزاد کردن پرندگان و پرواز پرندگان در آسمان، در حالی‌که شخصیت قهرمان در میان قفس‌ها به آسمان نگاه می‌کند و در حالی‌که قابی زیبا خلق می‌شود، معانی زیرمتن اثر نیز در ذهن مخاطب تقویت می‌شوند. از این دست تصاویر، آن‌هم در فیلمی که در فضایی غیرشهری ساخته شده و قرار است توأمان دلهره و تعلیق را به مخاطب تزریق کند، دیدنی و قابل تحسین است.

نکته دیگری که نباید از آن غافل شد موسیقی بسیار همراه فیلم، اثر هادی ثابت است که در این فضای خاص توانسته علاوه بر ایجاد ریتم، مایه‌های شخصیتی را از دریچه صوت به اثر اضافه کند. در شرایطی که موسیقی در بسیاری فیلم‌ها به بخشی جهت رفع نقایص فیلم یا تقویت حس مخاطب بدل شده، در ناتور دشت موسیقی آن‌قدر در خدمت اثر است که گاهی توسط مخاطب شنیده نمی‌شود و ناگهان متوجه می‌شود در هماهنگی تصویر وجود دارد.

هادی حجازی‌فر در ناتور دشت این نکته را اثبات می‌کند که می‌توان به انتخاب‌هایش تکیه کرد. در حقیقت حضور او در این سال‌ها و در اکثر آثارش نمایانگر دقت او، نه فقط در انتخاب نقش بلکه در انتخاب داستان و کیفیت فیلم است و مخاطب می‌تواند با تکیه بر او مطمئن باشد که شاهد فیلمی بی‌سرانجام یا ضعیف نخواهد بود، که صد البته این وظیفه او را در قبال انتخاب‌های آینده سنگین‌تر می‌کند.

بازی دیگر بازیگران، چه میرسعید مولویان و چه سایر نقش‌های مکمل در خدمت داستان و اثر است. هرچند که اگر چه میرسعید مولویان توانسته به نقش رنگ و بویی ویژه ببخشد اما همچنان از باب رفتارمندی یک معتاد سابق، تنها به تیک پلک زدن تکیه کرده، در حالی‌که حالات روانی شخصیت در بازی او چندان مشهود نیست.

کارگردان در انتخابی هوشمندانه دو نقش کوتاه فیلمش را به دو بازیگر حرفه‌ای و توانمند سپرده که بار دیگر این جمله «نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد بلکه بازیگر کوچک و بزرگ وجود دارد» را اثبات می‌کند. بازی درخشان سعید آقاخانی در نقش همکار سابق نقش اصلی که در همان سکانس کوتاه حضوری کم‌نظیر را ارائه می‌دهد و علی مصفا که قطعاً دیدنش در نقشی که فرسنگ‌ها از او و سایر نقش‌هایش و حتی شخصیت خودش فاصله دارد، فیلم را بسیار دیدنی‌تر می‌کند.

در مجموع ناتور دشت یکی از اتفاقات خوب در جشنواره امسال است، اتفاقی که به یمن هماهنگی میان اجزای فیلم از داستان و طراحی کارگردانی، تا عوامل فنی به‌خصوص تصویربرداری و نورپردازی و بازی‌های یک‌دست و یک‌جنس در اثر به وجود آمده است. ناتور دشت ادعای فیلمی شاعرانه و روشن‌فکرانه را ندارد، اتفاقاً اگر ادعایی داشته باشد، استانداردسازی در سینمای داستان‌گوی عامه‌پسند است که نشان می‌دهد برای جلب نظر عموم مخاطبان نیازی به داستان‌های کمدی وارفته و سطحی نیست. هر داستانی در هر فضایی به شرط روایت صحیح و اصولی می‌تواند با مخاطب ارتباط داشته باشد و قطعاً ناتور دشت از آثار موفق در اکران عمومی نیز خواهد بود.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *