Search

سرگشته در هزارتوهای تقدیر

سال گذشته در شمارهٔ 32 «فیلم امروز» به بهانهٔ اکران سه تفنگدار از همین گروه خلاق سازنده، نقد به‌نسبت مفصلی نوشتم که از بین ده‌ها اقتباس سینمایی و تلویزیونی از رمان سترگ سه تفنگدارِ الکساندر دوما، نسخهٔ مارتین بوربولون با فاصله بهترین و وفادارترین برگردان تصویری رمان است. به عنوان هوادار قدیمی دوما و خوانندهٔ چندبارهٔ سه تفنگدار و کنت مونت کریستو باید تأیید کنم که سازندگان این اقتباس جدید هم توانسته‌اند روح حاکم بر داستان را از لابه‌لای صدها پی‌رنگ و طرح دراماتیک ریز و درشت به‌خوبی استخراج کنند و بهترین بخش‌های این داستان پرماجرا و پرپیچ‌وخم را در روایت سینمایی به کار گیرند. اقتباس‌های قبلی، یا از نوع اقتباس آمریکایی (کوین رینولدز، 2002) اساساً برداشت‌هایی تقلبی از رمان اصلی‌اند که فقط یکی از خطوط داستانی را، آن هم خیلی دستکاری‌شده و دل‌بخواهی، دنبال می‌کنند، یا مثل نسخهٔ تلویزیونی با بازی ریچارد چمبرلین (1975) هیچ ربطی به روح اثر و ظرافت فرانسوی شخصیت‌ها و محیط اشرافی سالن‌های پاریس ندارند و صرفاً بهانه‌ای برای گنجاندن سکانس‌های شمشیربازی و نمایش زنان آراسته‌اند. و این تازه جز ده‌ها انیمیشن و موزیکال عامه‌پسندی‌ست که فقط از عنوان آشنای «کنت مونت کریستو» مانند برندهای تجاری پرفروش استفاده می‌کنند.

رمان کنت مونت کریستو در شکل اریژینالش بسیار پرحجم و پرماجراست و طبعاً نمی‌توان توقع داشت نسخه‌ای سینمایی همهٔ خطوط داستانی و شخصیت‌های پرشمار رمان را به روایت تصویری برگرداند. اما خط اصلی داستان دست‌کم سه مرحلهٔ متوالی دارد که باید در هر اقتباسی به‌درستی برای مقدمه‌چینی و انتقال جنبه‌های دراماتیکش زمینه‌سازی شود؛ اول مرحلهٔ ورود ادموند دانتس به مارسی و توطئهٔ رذیلانه‌ای که چون تار عنکبوت در اطرافش تنیده می‌شود و نقطهٔ اوجش دستگیری ادموند و زندانی شدنش در قلعهٔ مخوف وسط دریاست. دوم صحنه‌های تنهایی و بی‌پناهی ادموند در سیاه‌چال [که از لحاظ اهمیت در الگوی روایی رمان بسیار محوری‌ست چون ادموند در همین تنهایی طولانی با کنار هم گذاشتن قطعه‌های پازل متوجه ماهیت دسیسهٔ دوستانش می‌شود] و سپس کشف مجرای ارتباط با زندانی مجاور که شروع یک دورهٔ پربار آموزش و خودسازی‌ست که ادموند جوان را آمادهٔ حضور در جامعه و انتقام می‌کند و با مرگ فاریا و گریز حماسی‌اش از زندان تمام می‌شود. و سوم مرحلهٔ بازگشت ادموند در هیأت کنت ثروتمند و مقتدری که جامعهٔ اشرافی پاریس را با شوکت و جلالش به حیرت وامی‌دارد و نوعی هیستری جمعی را کم‌کم با ثروت‌افشانی و توطئه‌های کوچک و بزرگ دامنه می‌دهد تا جایی که به فروپاشی و انتقام بزرگ نهایی می‌رسد.

از این سه قطعهٔ اصلی [که هر یک پیش‌زمینه‌هایی هم دارد؛ مثل مقدمهٔ مرحلهٔ سوم که حضور در جزیره و تصاحب گنج است و خود چند فصل کامل را در بر می‌گیرد] عموم اقتباس‌ها روی قطعهٔ سوم که زمینه‌چینی و طرح توطئه و اجرای انتقام است متمرکز می‌شوند و به همین دلیل مخاطب غیرفرانسوی و مخاطبانی که رمان اصلی را [متن کامل، و نه خلاصه‌های تجاری و کامیک‌ها و روایت‌های انیمیشنی و مانند این‌ها] نخوانده‌اند هیچ درکی از عمق ظرافت و جاذبهٔ داستان اریژینال نخواهند داشت. حتی سریال پرزرق‌وبرقی مثل انتقام که قهرمان قصه را با یک فرشتهٔ انتقام‌جوی مؤنث عوض کرده و همهٔ خطوط داستانی را به سمت مایه‌های عامه‌پسند فمینیستی در حد تنبیه مرد هوس‌ران و انتقام‌گیری از شوهر خسیس و بداخلاق می‌برد، کوچک‌ترین نسبتی با رمان دوما ندارد و همان قدر که سریال‌هایی چون المنتری یا ذهنخوان با شرلوک هلمز و فضای داستان‌های آرتور کانن‌دویل مرتبط‌اند انتقام هم از رمان منبع اقتباسش تأثیر گرفته و اصالت و نام‌ونشان جهان دوما را منتقل می‌کند.

ویدئو از کانال آپارات «sa.mehran»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *